باسلام خدمت شما پرسشگر محترم در ارتباط با اين پرسش ابتدا بايد گفت که صرف نظر از روايت اعلام شده، تداوم نسل بشر منحصر در سيستم عادي آن نبوده و ماجراي خلقت آدم، حوا و عيسي(ع)و نيز شبيهسازيهايي که دانش امروز بدان دست يافته، همه نشانگر آن است که بدون نياز به مني هم نسل ميتواند ادامه يابد، اما شايد پرسش ديگري وجود داشته باشد که بر اساس اين روايت، آيا آن حضرات، با همسرانشان تماس جنسي هم نداشتند، زيرا تماس جنسي نيز از عوامل غسل جنابت است؟ با ذکر اين مقدمه به روايت مورد نظر برميگرديم: در روايتي از امام باقر(ع) چنين نقل شده است که، ده علامت و نشانه براي امام معصوم وجود دارد: 1. ختنه شده به دنيا ميآيد. 2. بر کف دست فرود ميآيد و شهادتين ميگويد. 3. جنب نميشود . 4. هميشه قلبش بيدار است. 5. خميازه نميکشد و خود را کِش و قوس نميدهد. 6. همه اطراف خود را ميبيند؛ همانگونه که جلوي خود را ميبيند. 7. مدفوعش بوي مشک ميدهد. 8. زمين مأمور است که آنرا فرو ببرد. 9. اگر زره پيامبر را بپوشد، مناسب با بدنش خواهد بود. 10. تا پايان عمر، محدث خواهد بود.[1] سند اين روايت، مرسل است.[2] اما هرچند سند اين روايت – براساس تقسيمبندي متأخرين از حديثشناسان[3]- صحيح نيست، ولي روايات ديگري نيز وجود دارد که مضمون و محتواي اين روايت را تأييد ميکند.[4] به هر حال، با فرض پذيرش اين روايت بايد گفت منظور از جنابت در اين روايات، احتلام است؛ يعني امام معصوم، هيچگاه دچار خواب شيطاني نشده و محتلم نميشود.[5] روايتي از امام رضا(ع) در بيان ويژگيهاي امام که در آن بهجاي عبارت «لا يجنب»، عبارت «لا يحتلم» آمده است، تأييدي بر همين مدعاست.[6] در همين راستا، امام حسن عسکري(ع) در پاسخ به نامه يکي از يارانش چنين فرمود: «خواب امام مانند بيداري او است و خواب، وضعيت امام را تغيير نميدهد و خدا اوليائش را از گزند شيطان محفوظ داشته است».[7] بنابراين، مقصود از جنابت در روايت، جنابت در خواب است، نه آنکه آن حضرات هيچ تماس جنسي نداشته و يا آنکه شيوه فرزندآوري آنان متفاوت از ديگران بود. البته برخي ديگر، اين روايت را به معناي ديگري تفسير کرده و اين احتمال را دادهاند که منظور از جنب نشدن اين است که آن حضرات با آنکه جنب ميشوند ولي خباثت جنابت بر ايشان وارد نميشود هرچند که غسل نيز بر آنان واجب ميگردد.[8] [1]. کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، ج 1، ص 388 - 389، تهران، دار الکتب الإسلامية، چاپ چهارم، 1407ق. [2]. مجلسي، محمد باقر، مرآة العقول في شرح أخبار آل الرسول، ج 4، ص 268، تهران، دار الکتب الإسلامية، چاپ دوم، 1404ق. [3]. نخستين بار علامه حسن بن مطهر حلي (م 677ق)، يا سيد بن طاووس (م 673ق) - که در حقيقت ناظر به دوره متأخرين است - أحاديث را به چهار دسته صحيح، حسن، موثّق و ضعف تقسيم کردند. اما توجه قدماء بيشتر به متن روايات بوده و بر اساس موافقت آنها با کتاب، سنت، عقل و... روايت را صحيح ميدانستد، حتي اگر در سند روايات ضعف وجود داشته باشد. و در صورتي که روايتي فاقد اين قرائن ميبود ضعيف و مردود تلقي ميشد. و اين بيشتر با فقه الحديث تناسب داشت. اما چون در دوران متأخرين، همه يا بخشي از اين قرائن از دست رفت، آنان به جاي توجه به متن، به سند روايات روي آوردند و با توجه به برخورداري راويان از صفت عدالت، وثاقت، و امامي بودن، روايات را به چهار دسته تقسيم کردند. (براي آگاهي بيشتر به اين کتاب مراجعه شود: نصيري، علي، آشنائي با علوم حديث). [4]. ر. ک: عاملي نباطي، علي من محمد، الصراط المستقيم إلي مستحقي التقديم، نجف، ج 1، ص 108، المکتبة الحيدرية، چاپ اول، 1384ق. [5]. مرآة العقول، ج 4، ص 268. [6]. شيخ صدوق، عيون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 213، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق. [7]. قطب الدين راوندي، سعيد بن عبدالله، الخرائج و الجرائح، ج 1، ص 446 - 447، قم، مؤسسه امام مهدي(عج)، چاپ اول، 1409ق. [8]. سروي مازندراني، محمد صالح بن احمد، شرح الکافي (الاصول و الروضة)، ج 6، ص 365، تهران، المکتبة الإسلامية، چاپ اول، 1382ق. موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید