در ارتباط با رابطه و پيوند دو جنس مخالف به طور کلي سه ديدگاه مطرح است: 1. ديدگاه افراطي: در اين نگرش هر گونه ارتباطي با جنس مخالف آزاد و بدون مانع است. (رويکرد ليبراليستي) به بيان ديگر هيچ گونه حد و مرزي براي اين پيوندها وجود ندارد و آزادي مطلق بر آنها حاکم است. فرويد و پيروان وي مدعي هستند. اخلاق جنسي کهن بر اساس محدوديت و ممنوعيت است و آنچه ناراحتي بر سر بشر آمده است از ممنوعيتها و محروميتها و ترسها و وحشتهاي ناشي از اين ممنوعيتها که در ضمير باطن بشر جايگزين گشته، آمده است. برتراند راسل نيز در اخلاق نويني که پيشنهاد ميکند، همين مطلب را اساس قرار ميدهد. راسل در کتاب«جهاني که من ميشناسم» ميگويد: «اگر از انجام عملي زياني متوجه ديگران نشود، دليلي نداريم که ارتکاب آن را محکوم کنيم» (جهاني که من ميشناسم، ص 68) 2. ديدگاه تفريطي: بر پايه اين رويکرد، هر گونه ارتباط و پيوند با جنس مخالف مردود و مورد نکوهش ميباشد. اين ديدگاه درست در مقابل ديدگاه افراطي است. برترانت راسل، فيلسوف اجتماعي مشهور معاصر ميگويد: «عوامل و عقايد مخالف جنسيت در اعصار خيلي قديم وجود داشته و به خصوص در هر جا که مسيحيت و دين بودا پيروز شد عقيده مزبور نيز تفوّق يافت». وستر مارک مثالهاي زيادي از اين فکر عجيب مبني بر اين که «چيز ناپاک و تباهي در روابط جنسي وجود دارد» ذکر ميکند. در آن نقاط دنيا نيز که دور از تأثير مذهب بودا و مسيح بوده است اديان و راهباني بودهاند که طرفداري از تجرد ميکردهاند، مانند اسنيتها در ميان يهوديان ... و بدين طريق يک نهضت عمومي رياضت در دنياي قديم ايجاد شد.» (کتاب زناشويي و اخلاق، ص 26 و 25) راسل در جاي ديگر ميگويد: پدران کليسا از ازدواج به زشتترين صورت ياد کردهاند. هدف رياضت اين بوده که مردان را متقي سازد، بنابر اين ازدواج که عمل پستي شمده ميشد بايستي منعدم شود. «با تبر بکارت درخت زناشويي را فرو اندازيد» اين عقيده راسخ سن ژروم درباره هدف تقدس است. (همان، ص 30) 3. ديدگاه اعتدالي: بر اساس اين ديدگاه نه آزادي مطلق و رها پذيرفته شده است و نه محدوديت و منع هر گونه رابطه، بلکه ارتباط بين دو جنس مخالف در يک چهارچوب مشخص تعريف شده است. ديدگاه اسلام ناظر به نگرش سوم (اعتدالي) است. بنابراين، توصيه اکيد ما اين است که: اولاً، اگر ضرورتى ايجاب نمىکند حتّى الامکان چنين روابطى با نامحرم برقرار نشود و خواهران دانشجو در مقابل افراد نامحرم، رفتارى متکبّرانه داشته باشند نه رفتارى صميمانه. اينکه در احکام شرعى مىفرمايند در غير ضرورت مثلاً مکروه است مرد با زن هم صحبت شود، مخصوصا مرد و زن جوان، به اين دليل است که چه بسا همين هم صحبت شدنها، غرايز جنسى افراد را تحريک کند و يک اُلفت و محبّت شهوانى بين مرد و زن ايجاد گردد و نقطه آغازى براى غوطهور شدن در انحراف و فاسد شود. در هر حال انسان بايد دقيقا درون خود را بکاود و باطنش را عميقا مطالعه کند که مثلاً صحبت کردن با افراد نامحرم چه ضرورتى براى او دارد. ثانيا: در صورت ناچارى و ضرورت، روابط با نامحرم تا آنجا که به شکستن حريم احکام الهى منجر نشود، اشکالى ندارد. بنابراين، گفتگو و نگاههاى متعارف بدون قصد لذّت و ريبه، اشکالى ندارد. امّا با اين حال، حتىالامکان لازم است در کلاسها به گونهاى باشند که کمترين اختلاط پديد. روشن است که هر فرد خود بهتر مىتواند تشخيص دهد که کجا از مرز فراتر رفته است. «بل الانسان على نفسه بصيره؛ آدمى بر نفس خود آگاه و بيناست»، (قيامت ، آيه 14). روابط بين زن و مرد چند صورت دارد: 1. رابطه زن و شوهري، 2. رابطه علمي، 3. رابطه حرفه اي و شغلي، 4. رابطه دوستانه. الف - رابطه زن و شوهري: اسلام رابطه زن و شوهر را که براساس موازين شرعي و عقد رسمي تحقق پيدا مي کند مورد تأکيد قرار داده و ده ها آيه و صدها روايت از معصوم در مورد اهميت ازدواج و روابط زناشويي شاهد بر مدعاست و مهمترين کانون و نهاد اجتماعي خانواده است که با ازدواج و رابطه زن و مرد شکل مي گيرد بنابراين از نظر اسلام اين نوع رابطه اجتماعي مشروع و مورد تأکيد است و زن و مرد هر دو در شکل گيري آن سهيم اند. ب - رابطه علمي بين زن و مرد: اين نوع رابطه با حفظ موازين شرعي و رعايت حدود الهي از ناحيه زن و مرد مجاز است و بهترين مصداق بارز آن رابطه بين استاد و شاگرد است اعم از اين که استاد زن باشد و شاگرد مرد، يا شاگرد زن باشد و استاد مرد. آنچه مهم است رعايت موازين شرعي است، اگر احکام الهي مراعات شود اين نوع رابطه نه تنها مجاز است بلکه مورد تأکيد اسلام است و اگر حدود الهي مراعات نشود و حريم هاي بين محرم و نامحرم شکسته شود اسلام از اين رابطه ناخشنود است و آن را نهي مي کند زيرا به ضرر زن و مردم و جامعه است. ج - رابطه شغلي و حرفه اي: فعاليت هاي شغلي موجود در جامعه به سه دسته تقسيم مي شود: 1. شغل هايي که الزاما به عهده زنان است و با وجود زنان مردان جايز نيست آن شغل هايي را انتخاب کنند مثل شغل مامايي و کارهايي که جنبه زنانه محض دارد. در اين گونه موارد اسلام تأکيد دارد که شغل هاي حساس و مهمي که مربوط به بانوان مي شود خودشان به عهده گيرند. طبعا نوع رابطه شغلي در اينجا بين زنان است و مردان حق ورود به اين مشاغل را ندارند مگر در شرايط ضروري. 2. شغل هايي که به مردان اختصاص دارد مثل کارهاي شاق و سختي که با فيزيک بدن زن و روحيات او سازگار نيست طبعا پذيرفتن کارهاي شاق و طاقت فرسا که براي زن يا جنين او در شکم ضرر داشته باشد جايز نيست. 3. شغل هايي که مشترک بين زنان و مردان است که اکثر موارد و بيشتر کارها تقريبا بين زن و مرد مشترک است. در اينگونه کارها اگر زن و مرد ضوابط شرعي را رعايت کنند و مرتکب عمل حرامي نشوند مي توانند هم زنان و هم مردان مشارکت فعال داشته باشند مانند بسياري از کارها از جمله نمايندگي مجلس، معلمي و صدها کار ديگر. د - رابطه دوستي بين دختر و پسر: اين نوع رابطه از نظر اسلام حرام است و قرآن از دوستي بين دختر و پسر و اينگونه روابط نهي کرده است زيرا عفت عمومي جامعه با اينگونه روابط آسيب جدي مي بيند پايه هاي ازدواج و خانواده سست مي شود و صدها مفسده اخلاقي براي دختر و پسر و جامعه دارد. بدون ترديد اگر ائمه(ع) از حضور زنان در جامعه نهي کرده اند اينطور نيست که اين نهي کلي و مطلق باشد بلکه سيره عملي آنها به اين امر مطلق تخصيص مي زند و نشان مي دهد که منظور ائمه اين نيست که زنان مطلقا نبايد در امور اجتماعي مشارکت داشته باشند بلکه منظور آنها اين است که زنان اولا، بدون دليل موجه نبايد در ميان مردان و مقابل چشم آنها قرار گيرند. ثانيا، در صورت لزوم بايد حضورشان در حد نياز و ضرورت باشد و زائد بر آن به صلاح زنان و جامعه نيست چه اين که مفسده هاي زيادي مي تواند داشته باشد. نکته ديگري که بايد به آن توجه نمود اين است که اجتماعي بودن زنان و داشتن جايگاه اجتماعي مستلزم حضور بي رويه و بدون دليل در ميان مردان نيست بلکه خود زنان مي توانند تشکل هاي اجتماعي - فرهنگي داشته باشند و در اين تشکل ها حضور فعال در زمينه هاي گوناگون داشته باشند. بنابراين اسلام از حضور و مشارکت زنان در مسائل اجتماعي نهي نمي کند و صرفا ضوابط و قوانين و حدود اين حضور را مشخص مي نمايد و اين به خاطر مصونيت زنان از آسيب هاي اجتماعي است و از سوي ديگر به خاطر مصون ماندن جامعه از آسيب هايي است که از ناحيه زنان و مردان فرصت طلب به وجود مي آيد بنابراين هيچ تناقضي بين آموزه هاي ديني وجود ندارد بلکه همه آنها هماهنگ با يکديگر و متناسب با نياز جامعه انساني است. در ادامه گفتني است: نيازهاى عاطفى و غرايز ديگر در ايام جوانى، آدمى را به سوى «دوست داشتن و عشق ورزيدن» سوق مىدهد که البته اين يک امر طبيعى و غريزى است و کمتر مىتوان راهى براى گريز از آن پيدا کرد. آنچه در اين مقوله اهميت دارد، کنترل عقلايى بر احساسات و پرهيز از مخاطراتى است که ممکن است فرد را به گرفتارىهاى مختلف روحى و جسمى دچار سازد. «دوست داشتن و عشق ورزيدن» اگر از مسير معين، مشخص و صحيح استيفا نشود، ممکن است عوارض نامطلوبى را براى انسان ايجاد کند. شما خوب مىدانيد جاذبه بين دو جنس مخالف (زن و مرد) بسيار فراوان است؛ مخصوصا در سنين جوانى، که اين جاذبه و حساسيت در اوج خود مىباشد، در نتيجه هر چند جوان بخواهد رعايت مسايل شرعى و عرفى را در دوستى با جنس مخالف بنمايد، اما تمايلات نفسى و وسوسههاى شيطانى قوىتر از آنند که انسان گرفتار خطرهاى بزرگ نشود. به همين جهت عقل اقتضا مىکند انسان خود را در معرض خطرى که بسيارى از خوش باوران را گرفتار کرده قرار ندهد. روشن است که هر فرد خود بهتر مىتواند تشخيص دهد که کجا از مرز فراتر رفته است.بل الانسان على نفسه بصيره ؛ آدمى بر نفس خود آگاه و بيناست، (قيامت ، آيه 14). قرآن در دو جا يعني يکي در سوره مائده آيه 5 و ديگري در سوره نساء آيه 25 زنان و مردان را از داشتن روابط دوستانه با جنس مخالف بر حذر داشته است و آن را مورد مذمت قرار داده است. آيه 25 سوره نساء به مردان مي گويد با دختراني که روابط دوستي مخفيانه اي با ديگران داشته اند ازدواج نکنيد... «فانکحوهن باذن اهلهن و اتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غير مسافحات و لا متخذات اخدان» يعني آنان را با اجازه خانواده هايشان به همسري خود در آوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد پاکدامن باشند و زناکار و دوست گيران پنهاني نباشند. در آيه 5 سوره مائده نيز به مردان خطاب مي کند و مي فرمايد شما با زنان پاکدامن مسلمان ازدواج کنيد و خود نيز پاکدامن باشيد نه زناکار و نه آنکه زنان را در پنهاني دوست خود بگيريد «... ولا متخذي اخدان ...» رابطه دختر و پسر اگر به معناي داشتن ارتباط عاطفي و دوستانه باشد که از ديدن و صحبت کردن يکديگر شاد شوند و لذت ببرند, قطعا يکي از محرمات است اما اگر به صورت يک ارتباط عادي باشد, مانند اينکه در يک موضوع علمي يا شغلي با يکديگر گفتگو کنند, در صورتي که خطر تبديل شدن به رابطه دوستانه, که در نوع اول توضيح داديم, در آن وجود نداشته باشد, به جهت اينکه مقدمه معصيت مي شود, اشکال دارد. در روايات آمده است, با نامحرم بيش از پنج کلمه ضروري صحبت نکن و نيز هرگز با او درجاي خلوتي قرار نگيريد؛ زيرا گرچه نفس اين کار شايد اشکال نداشته باشد, ولي چون زمينه مبتلا شدن به معصيت را فراهم مي سازد, بايد از آن پرهيز کنيد. البته ما قبول داريم که ممکن است بين دختر و پسري دوستي غير جنسي وجود داشته باشد ولي اولا: ثابت نگهداشتن اين حالت با توجه به شرائط جواني مشکل است و ثانيا: گاهي چنين حالتي به صورت نهفته و ناخودآگاه در انسان وجود دارد و حتي خود را به صورت يک رابطه عاطفي و معنوي نشان مي دهد در حالي که مسأله غير از اين است در هر حال ما سعي مي کنيم بدبين نباشيم شما هم سعي کنيد سر خود را کلاه نگذاريد. چند توصيه: با توجه به شرايط خاص دوران جواني , طولاني بودن دوران تجرد غالب دانشجويان و خطرات جدي تمايلات آشکار و پنهان غرائز نفساني , لازم است برادران و خواهران دانشجو روابط خود را از نظر کمي و کيفي تحت کنترل قرار دهند و در سطح ضرورت حفظ کنند. بنابراين , توصيه اکيد ما اين است که : اولا, اگر ضرورتي ايجاب نمي کند حتي الامکان چنين روابطي با نامحرم برقرار نشود و خواهران دانشجو در مقابل افراد نا محرم , رفتاري متکبرانه داشته باشند نه رفتاري صميمانه . اينکه در احکام شرعي مي فرمايند در غير ضرورت مثلا مکروه است مرد با زن هم صحبت شود, مخصوصا مرد و زن جوان , به اين دليل است که چه بسا همين هم صحبت شدن ها, غرايز جنسي افراد را تحريک کند و يک الفت و محبت شهواني بين مرد و زن ايجاد گردد و نقطه آغازي براي غوطه ور شدن در انحراف و فساد شود. در هر حال انسان بايد دقيقا درون خود را بکاود و باطنش را عميقا مطالعه کند که مثلا صحبت کردن با افراد نامحرم چه ضرورتي براي او دارد. ثانيا: در صورت ناچاري و ضرورت , روابط با نامحرم تا آنجا که به شکستن حريم احکام الهي منجر نشود, اشکالي ندارد. بنابراين , گفتگو و نگاه هاي متعارف بدون قصد لذت و ريبه , اشکالي ندارد. اما با اين حال , حتي الامکان لازم است در کلاسها به گونه اي باشند که کمترين اختلاط پديد آيد و در برخورد و گفتگو, هنجارهاي شرعي زير رعايت شود: 1- از گفتگوهاي تحريک کننده پرهيز شود. 2- از نگاه هاي آلوده و شهواني خودداري شود. 3- حجاب شرعي رعايت شود. 4- قصد تلذذ و ريبه در کار نباشد. 5- دو نفر نامحرم در محيط بسته , تنها نمانند. بنابراين , سعي کنيد خود را عادت دهيد که : 1- در صحبت با نامحرم به او نگاه نکنيد و به هيچ قسمتي از بدن او خيره نشويد و قسمت هاي باز و پوشيده برايتان کاملا مساوي فرض شوند, اين مسأله را با تکرار و تلقين بايد ادامه دهيد. 2- در همه حال , خدا را ناظر بر اعمال و رفتار خود بدانيد و عفت و حيا را فراموش نکنيد. البته از نظر شرعي و اخلاقي تا هنگامي که به اين صورت تنها حرف هاي معمولي مي زنيد، نمي توانيم بگوييم که اين رابطه حرام است و يا گناه دارد، يعني مشکل شرعي ندارد، ولي مي تواند آسيب هاي تربيتي و رواني مهمي در پي داشته باشد. وقتي دو نفر مدت زيادي با هم صحبت مي کنند و رابطه دارند، کم کم به هم علاقه مند مي شوند و اين علاقه به صورت دلبستگي و وابستگي در مي آيد، بعد از اينکه اين حالت به وجود آمد، ديگر قضاوت هايي که در مورد هم دارند تحت تاثير علاقه قرار مي گيرد و نمي توانند کاملا آزاد و فارق در مورد هم فکر کنند و يکديگر را به صورت عقلاني و منطقي مورد ارزيابي قرار دهند و چه بسا عيب هاي هم را نمي بيننند و وارد راهي مي شوند که به احتمال قوي پايان خوبي ندارد. پيامدهاي روابط دختر و پسر پيش از ازدواج از دو منظر روانشناسانه و جامعه شناسانه ميتوان به اين امر پرداخت. به طور کلي روابط باز و آزاد دوجنس مخالف پيش از ازدواج، داراي آفتها و آسيبهاي رواني و اجتماعي جبران ناپذيري است. در ذيل به چند نمونه از اين آسيبها اشاره ميشود: 1. فقدان شناخت درست و واقع بينانه: معمولا ادّعا ميشود اين گونه روابط و دوستيها به انگيزه ازدواج شکل ميگيرد، ولي با کمي دقّت فهميده ميشود، روح حاکم بر اين گونه دوستيها، عشقورزي کور است نه خردورزي. پاي خرد و عقل در ميدان عاشقي لنگ است. امام علي عليه السلام ميفرمايند: «حبّ الشّيء يعمي و يصمّ»، دوست داشتن چيزي انسان را کور و کر مي کند. در حالي که تصميمگيري درست در مورد ازدواج با فرد خاص، تنها با تکيه بر عقلانيّت و خردورزي ممکن است. دوستيهاي قبل از گزينش همسر، راه عقل را مسدود و چشم واقع بين انسان را کور ميسازد و اجازه نميدهد تا يک تصميم صحيح و پيراسته از اشتباه گرفته شود. اين نوع انتخابها که در فضايي آکنده از احساسات و عواطف انجام ميگيرد. به دليل نبود شناخت عميق و واقعبينانه، زندي مشترک را تلخ و آينده را تيره و تار ميسازد. 2. ايجاد جو بدبيني: اين گونه دوستي ها نه تنها مشکلي را براي دختران و پسران حل نميکند بلکه بر مشکلات آنان ميافزايد. اين گونه دوستيها و روابط اگر به ازدواج بيانجامد پس از مدتي از شکلگيري زندگي جو بدبيني و سوءظن را به دنبال خواهد داشت. پسر به خود ميگويد اين دختر وقتي به راحتي با من پيوند و رابطه نامشروع برقرار نمود، پس از اعتقاد و ايمان قوي برخوردار نيست. بنابر اين از کجا معلوم پيش از ارتباط با من، با فرد ديگري طرح دوستي نريخته است. از کجا معلوم که در آينده با اين که همسر من است با ديگري ارتباط برقرار نکند؟ دختر نيز همين تصور را نسبت به پسر دارد. بر اين اساس اين گونه ازدواجها داراي پايه واساسي سست و متزلزل است و تجربه نشان داده که سريع منجر به طلاق و جدايي ميگردد. بر اساس يک يافته پژوهشي در آمريکا، زوجهايي که پيش از ازدواج با يکديگر زندگي ميکنند زندگي زناشويي آنها با مشکلات عديدهاي رو به رو است و منجر به طلاق ميشود. به گزارش ايسنا، دکتر «کاترين کوهان»، استاد دانشگاه ايالت پنسيلوانيا گفت: طبق آخرين تحقيقات، افرادي که پيش از ازدواج با يکديگر رابطه داشتهاند بعد از ازدواج در حلّ مشکلات خود عاجزند، چرا که نسبت به يکديگر بسيار بدبين هستند. کوهان گفت: طبيعت ارتباطات آزاد اين است که زوجين چندان انگيزهاي براي حل درگيريها و حمايت از مهارتهاي خود ندارند. وي افزود: به نظر ميرسد ارتباطات اين افراد زودتر از افرادي که با يکديگر دوست نبودهاند، سرد و منجرّ به طلاق ميشود. وي در پايان گفت: ميتوانم بگويم رابطه قبل از ازدواج به هيچ وجه سبب دوام زندگي زناشويي نميشود 3. افت تحصيلي يا رکود علمي: اين گونه روابط باعث ميشود که دو طرف تمام فکر و توجه و تمرکز خود را صرف ديدارها و ملاقاتهاي حضوري و تلفني خود بکنند و اين بزرگترين مانع براي رشد و ترقي علمي است؛ زيرا تحصيل دانش نيازمند تمرکز نيروهاي فکري وروحي است. دلمشغولي و اضطرابي که در اثر اين گونه پيوندها پديد ميآيد بزرگترين سد راه تعالي علمي و تحصيلي است؛ لذا متصديان امور علمي مدارس و دانشگاهها توصيه ميکنند. حتي ايام عقد و نامزدي جوانان در بحبوحه تحصيلات نباشد تا آنان بتوانند با تمرکز بيشتر فکر، در ادامه دروس و امتحانات موفق شوند. 4. عدم اسقبال از تشکيل کانون خانواده: اين گونه روابط و دوستيها معمولا به انگيزه تفنّن و سرگرمي شکل ميگيرد و در خلال آن از خود باوري و زودباوري دختران سوء استفاده مي شود. متاسفانه در بسياري موارد بين عشق و هوس تمييز داده نميشود. عشق حقيقي و پاک با هوسهاي آلوده و زودگذر، تفاوت جوهري دارد. برخي از اين روابط که مبتني بر هوسراني و سرگرمي است، پس از مدتي رو به سردي و افول مينهد. جاذبه و دل رباييها مربوط به روزها و ماههاي اول دوستي است. ولي ديري نميپايد که اين روابط عادي شده و به جدايي مي کشد. حس تنوع طلبي انسان از يک طرف و فقدان عامل بازدارنده از طرف ديگر باعث ميشود برخي سراغ ازدواج و تشکيل خانواده نروند جامعهاي که از تشکيل کانون خانواده استقبال نکند هيچگونه ضمانتي براي رشد و شکوفايي فضايل انساني در آن وجود ندارد. عمده خوبيها و کمالات والاي انساني در پرتو تشکيل خانوادهاي سالم، به فعليت ميرسد. 5. اضطراب، تشويش و احساس نگراني:در دوستيهاي موجود بين دختران و پسران، از آنجا که مقاومتي بسيار قوي از طرف پدر يا مادر يا جامعه براي ممانعت از برقراري اين دوستيها وجود دارد، اين گونه دوستيها با مخاطرات رواني گوناگوني از جمله اضطراب و تشويش همراه است. وجود افکار ديگري چون احساس گناه، نگراني از تهديداتي که توسط پسر براي فاش کردن روابطش با دختر صورت ميگيرد، يک تعارض دروني و اضطراب مستمر را به دنبال خود دارد. بنابر اين وجود چنين دلهرهها و اضطرابهايي که گاهي لطمههاي جبران ناپذيري بر جسم و روان انسان دارد، از جمله آسيبهاي اين گونه روابط است. 6. محروميت از ازدواج پاک: هر انساني در سرشت و نهاد خويش به دنبال پاکيها و نجابت است. دختراني که در پي اين روابط آلوده هستند در حقيقت پشت پا به سرنوشت خود زدهاند و اين امر باعث ميشود که آنها به جرم آلودگي به اين روابط شرايط ازدواج پاک را از دست بدهند. البته اين گونه روابط ناسالم حتي در ازدواج پسران نيز تاخير ايجاد شود و دختران بيش از پسران در معرض اين آسيب قرار دارند. در پايان به چند پرسش اساسي اشاره ميشود: 1. به نظر شما يک رابطه و پيوند مطلوب چه ويژگيهايي دارد؟ 2. آيا روابطي که بر پايه هوسرانيها و سرگرميهاي زودگذر است، ميتواند روابطي پايا و پويا باشد؟ 3. آيا هر انساني با هر صفت و ويژگي شايسته ارتباط و دوستي است؟ 4. آيا پسنديده نيست که انسان سرمايه عشق و محبت خود را براي زندگي آينده خويش پس انداز کند.
نظر خودتان را ارسال کنید