توضیح: بعضی از اطلاعات گفتگو را به علت حفظ حریم خصوصی افراد با علامت ؟؟ ذکر کرده ایم.
خانم ؟؟ ساله ، لیسانس ، از ؟؟
سلام خدمت کارشناس محترم و عزيز ... يه خانوم ؟؟ ساله هستم که فرزند پسري ؟؟ سال و نيمه دارم...همسرم مهر ماه سال ؟؟ بر اثر سکته فوت شدن و به شدت افسرده شدم چون علاقه ي شديدي به هم داشتيم. محل سکونت من و همسرم ؟؟ بود، خانواده ي ايشون هم که از بستگان نزديک من هستن يک کوچه با ما اختلاف داشت. خانواده ي من هم ؟؟ زندگي ميکنن ... بلافاصله بعد از فوت همسرم حدودا هفت ماه توي خونه ي مشترک مون موندم و مادرم در کنارم بود، طي اين مدت بسيار زياد دچار مشکلات روحي و جسمي شدم و واقعا تحمل اون خونه زجرآور بود. از طرف خانواده ي مرحوم همسرم مطلقا حمايت عاطفي يا مالي نديديم من و پسرم ... تموم اون مدت از کرايه خونه هاي همسرم و سودهاي بانکيش که الآن يک ساله مسدود شدن، استفاده مي کرديم. خرج رفت و آمد خورد و خوراک و پوشاک و سنگ مزار همسرم و مراسم هاي ختمش و ... الحمدلله از اين بابت راحت بودم ...
سوال هاي من اين هستن
يک_اون مبالغي که خرج ميکرديم (و قابل توجه هم هستن ) بعد از فوت همسرم مال خودمون بودن يا نه!؟ ضمن اينکه درخواست مطالبه مهريه دادم و خواهان مهرم بودم
دو_ده ماهه اومدم ؟؟ پيش خونوادم. به دلايلي مثل نياز به حمايت هاي مالي، عاطفي، تنها نبودن و ... خونواده ي همسرم مطلقا ادعايی براي ديدن بچه نداشتن و حتي تماس هم نگرفتن. ضمن اينکه قيم هم زنده ست و هيچگونه حمايتي نکرده و نميکنه ... با اينکه اونها ادعاي ديدنش رو نميکنن اما من عذاب وجدان دارم و ناراحتم
(علت اين کناره گيري اونها اين هست که با تهديد به وسيله ي اسلحه و تهديد به قتل اجازه ندادن ما به مراسم سالگرد همسرم شرکت کنيم و الآن پشيمون هستن و شرمنده . من هم مطلقا و ابدا نمي بخشمشون چون به شدت آبروي ما رو بردند به ناحق. اما به همه گفتن که منتظرن بيان نوه شون رو ملاقات کنن) چه راه حلي داريد البته به جز بخشش اونها و رفت و آمد با من!؟
با سلام و تشکر از ارتباط شما با مرکز ملي پاسخگويي به سؤالات ديني و آرزوي توفيق روزافزون.
تسلیت ما را پذیرا باشید. غم از دست دادن همسر و تکیه گاه، همیشه تلخ است در حدی که شاید اثربخش ترین راه تاب آوردن در این مصیبت بزرگ، پناه بردن به تکیه گاه بزرگ و خالق انسان هاست و پناه بردن به او قلب را آرام می کند و غم را تسکین می دهد. بدون تردید جز خدای متعال کسی نمی تواند مرهم این زخم باشد، خدایی که از دل داغ و قلب شکسته شما باخبر است و تنها او می داند چه می خواهید و صبوری شما را جبران خواهد کرد. در شرایطی که برای ما توصیف کرده اید اظهار نظر برای ما راحت نیست از این جهت که شما در اوج دلشکستگی به خاطر از دست دادن همسر، ناچار شده اید تنش های شدیدی از جانب خانواده همسر را نیز تحمل کنید و این قطعا دلشکستگی شما را عمیق تر کرده و کاملا طبیعی ست که الان نتوانید به بخشش فکر کنید و به شما حق می دهیم و ما نیز توصیه نمی کنیم برای بخشیدن به خودتان فشار بیاورید. از طرف دیگر خانواده ای که مقابل شما قرار گرفته است هم عزادار فرزندی ست که سال های زیادی قبل از شما وابسته و دلبسته او بوده اند و زحمت های زیادی برایش کشیده اند تا لایق همسری شما شود. قطع ارتباط با این خانواده صحیح نیست، این در حالی ست که ارتباط داشتن با ایشان نیز برای شما سخت است؛ لذا نصیحت یا قضاوت بین دو خانواده دلشکسته و داغدار، برای ما کار سختی ست.
سوالی که در خصوص اموال همسر مرحوم تان بیان کرده اید را باید جداگانه به قسمت احکام این سامانه ارسال بفرمایید یا به بخش تلفنی ما متصل شوید. کارشناسان احکام به تفکیک و واضح برای شما توضیح خواهند داد که چه مقدار از اموال را می توانستید برای مراسم ختم خرج کنید و مهریه و ارث خود را هم که می توانید از باقیمانده اموال بردارید و فرزند شما هم سهم مشخصی دارند که اختیار آن با قیم است. می توانید با شماره 096400 به صورت تلفنی و یا سامانه eporsesh.com یا javab.ir/09640 به صورت گفتگوی آنلاین مجازی، پاسخ را به تفصیل دریافت کنید. اما در پاسخ به سوال دوم شما نکاتی را بیان می کنیم:
بخشیدن واجب نیست اما باعث آرامش خود فرد است
ما نمی دانیم چه مشکلاتی بین شما و خانواده همسر مرحوم تان پیش آمده و علت ایجاد فضای تهدیدآمیز و تلخی که اشاره کردید هنگام مراسم سالگرد باعث آبروریزی شده چه بوده است؛ طبیعتا آن ها نیز علتی هرچند غیرقابل قبول برای رفتار نامعقول و غیرمنصفانه خود داشته اند و قطعا به سهم خود از شما دلخور بوده اند. شما نیز از آن ها رنجیده خاطر بوده اید و درکل رفتارها و تصوراتی ناخوشایند بین شما رد و بدل شده که نتیجه آن ایجاد کدورت شدید بین دو خانواده داغدار است. آن ها فرزند جوان شان را از دست داده اند و شما همسر و تکیه گاه تان را و زمینه روحی و عاطفی در هر دو طرف فراهم بوده تا تنش ها و هیجانات اوج بگیرد و از کنترل خارج شود. واقعیت این است که فراموش کردن گذشته گاهی سخت می شود اما در حال حاضر طرف مقابل شما دارند در جهت وظیفه و وجدان خود پیش می روند که همان پشیمانی و شرمندگی ست. شما هم از قافله عفو و رحمت عقب نمانید.
انتخاب با شماست که آن ها را ببخشید یا نبخشید اما مسلم است که همسر مرحوم تان هم از کدورت فعلی در آرامش نیستند ضمن این که انزجاری که در قلب شماست قبل از هر چیز اثر منفی اش را بر روح و روان خود شما می گذارد. درواقع شما از آن ها عصبانی هستید و رفتارهایشان خشم و نفرت را در شما برافروخته و احساسات تان را جریحه دار کرده است. زندگی کردن با این حالات روانی بسیار سخت و تلخ می شود و روح شما را تهدید می کند و مدیریت این حالات هیجانی با شماست. شما چند فصل از مسیر زندگی تان را پشت سر گذاشته اید و در فصل اخیر، همسر عزیزتان را از دست داده اید و قطعا تا الان سعی تان بر این بوده که این واقعیت تلخ را بپذیرید و با آن کنار بیایید چون همیشه حتی بعد از فوت عزیزترین نزدیکان، باز هم زندگی در جریان است و کسی که تصمیم می گیرد در فصل های بعدی زندگی اش با چه احساساتی زندگی کند خود شما هستید. می توانید کینه را در دل نگه دارید و با احساسات سخت و منفی زندگی کنید و می توانید تلخی ها را از دل دور بریزید و با دلی صاف و آرام زندگی را ادامه دهید.
حتی اگر دل خوش ندارید روی خوش نشان دهید
ظاهرا شما سه راه پیش رو دارید: اول این که به همین روال فعلی ادامه دهید و ارتباطی با این خانواده برقرار نکنید و تا وقتی که مستقیما درخواست دیدار نوه شان را ابراز نکرده اند شما هم این موضوع را به رو نیاورید؛ اما اگر روزی درخواست کردند طبیعتا نباید مانع شوید چون ولی و سرپرست شرعی و قانونی فرزند، پدر و جد پدری ست و شما به عنوان مادر حتی اگر حضانت فرزندتان را به عهده بگیرید مسئولیت نگهداری و رشد فرزند دلبندتان با شماست و مسئولیت ولی یا قیم نیز به جای خود باقیست. اما در حال حاضر که ادعایی ندارند شما نیز می توانید بدون دغدغه به زندگی عادی خود ادامه دهید. ظاهرا این راه انتخابی شما نیست چون فرموده اید نسبت به وضعیت فعلی عذاب وجدان دارید و این جای تحسین دارد و حاکی از منطق و روحیه حق پذیری و انصاف در شماست.
راه دوم این است که قیم یا فردی بی طرف، واسطه دیدار نوه با خانواده پدری اش شود. این روش به معنی قطع رابطه شما با آن ها و باقی ماندن کینه هاست و از این جهت توصیه نمی شود و در ادامه در این باره توضیح بیشتری خواهیم داد.
راه سوم این است که در ظاهر، رفتار معتدل تری نشان دهید و جبهه گیری نکنید تا این خانواده به ملاقات یادگار فرزندشان بیایند. به طور مثال به اطرافیانی که پیغام آن ها را به شما می رسانند عدم مخالفت خود را ابراز کنید تا مسیر برای آن ها باز باشد. واقعیت این است که همه ما ممکن است ارتباط با برخی افراد اطراف مان را دوست نداشته باشیم اما لازم است رفتار دوستانه باشیم و این همان هنر تعامل است و اسلام هنر با دیگران زیستن را به ما آموخته است. باید طوری زندگی کنیم که خودمان را حذف نکنیم، از خودگذشتگی افراطی نکنیم تا اذیت نشویم و در بدی دیگران هضم نشویم اما تنها راه مقابله را نیز ترک رابطه ندانیم؛ زیرا دیگران یا قابل اصلاح هستند که به تدریج و با نرمی و محبت و منطق می توان کم کم بر آن ها اثر گذاشت و یا تغییر پذیر نیستند که در این صورت نیز وظیفه ما فقط ارشاد است و بعد تعامل؛ یعنی معاشرت به قدر معمول و متعارف. اغلب انسان ها حداقل به حکم انسان بودن شان محترمند و قابل معاشرت و پذیرش. به حکم عقل نیز قرار نیست با همه بجنگیم و در روایات نیز داریم که نیمی از عقل، دوستی کردن با مردم است. ائمه ما نفرمودند دوست داشتن؛ فرموده اند دوستی کردن. یک پیام این روایت همین است که گاهی کسی را دوست نداریم اما می توانیم رفتار دوستانه داشته باشیم و این نشان بزرگواری، دریادلی و گستردگی ظرف وجودی است.
حقیقت بخشش
بخشش به این معنا نیست که تقصیر و مسئولیت افراد برای آسیب زدن به خود را انکار می کنید. فردی که خطا کرده اگر در محضر الهی، توبه و اعتراف به گناه و ابراز پشیمانی نداشته باشد جزای عمل خود را خواهد دید. اما بخشش به خود شما کمک می کند در مسیر سلامت جسمی و احساسی و معنوی حرکت کنید و لذت و امید را تجربه کنید.
بنابراین از ما توقع نکنید شما را به راهی غیر از بخشش دعوت کنیم. کسی از شما توقع رفت و آمد ندارد خصوصا که در دو شهر دور از هم هستید و اگر ازدواج تان فامیلی نبوده و رحم نیستید و طرف مقابل تان هم تمایل جدی نشان نمی دهند وظیفه شرعی در معاشرت معمول ندارید. اما قطع رابطه کامل درست نیست چون به معنای حفظ کینه در قلب شماست. توصیه ما خارج کردن تدریجی افکار و احساسات منفی از وجودتان است.
بعضی وقت ها خارج کردن افکار منفی از ذهن سخت است. وقتی کسی به ما بدی کرده است ذات انسانی می خواهد که به آن درد و رنجش بچسبد، خشمگین و ناراحت باشد و کینه به دل بگیرد. با خود می گوید آن ها را نخواهم بخشید، لایقش نیستند.
شما به خاطر آن ها نمی بخشید بلکه به خاطر خودتان می بخشید. تا وقتی که با آن رنج بمانید، عصبانیت و غمگینی روی آن ها اثر نمی گذارد، بلکه فقط وجود شما را آلوده می کند. نبخشیدن مانند سم است؛ شاید نگه داشتن آن احساس خوبی بدهد، اما زندگی شما را آلوده خواهد کرد.
اکثر وقت ها دلیل این که نمی بخشیم این است که کاری که فرد مقابل انجام داده است اشتباه است ولی درواقع لازم نیست شما با مردم تسویه حساب کنید. شما قاضی نیستید، خداوند قاضی است این را به او بسپارید و او از شما بهتر از خودتان حمایت می کند. بنابراین حتی اگر فرضا شما در این دعوا تقصیری نداشته باشید و آن ها کاملا مقصر باشند وقتی که می بخشید، رفتار آن ها را توجیه نمی کنید، توهین را کم نمی کنید، بلکه به سادگی سم را از وجود خودتان خارج می کنید. شما می گویید مطلقا و ابدا قصد بخشش ندارید در صورتی که نبخشیدن یک آلودگی ست، یک احساس سخت و سنگینی که دارید آن را حمل می کنید و وسعت وجودی شما را کم می کند. یک حس منفی که بخشی از وجود شما را اشغال کرده و به جسم و روح تان آسیب می زند و قلب و مغزتان را می فشارد. باید ببخشید تا سبک شوید و بتوانید آزاد و رها باشید و در این آزادی روح از قید و بندهای کینه و ناراحتی، انرژی های درون شما صرف ساختن یک زندگی زیبا شود. پس این طور نبینید که به آن ها لطف می کنید. شما در حق خودتان لطف می کنید. انرژی زیادی برای نگه داشتن کینه لازم است؛ برای زندگی بدون بخشش ، شاید هر روز صبح وقتی بیدار می شوید اغلب آن رفتارهای زننده و فاعلان آن ها در ذهن تان هستند و به کار اشتباهی که در حقتان کردند فکر می کنید. شاید متوجه نشوید، اما در حال هدر دادن انرژی هستید که آن را برای رسیدن به رؤیاهایتان لازم دارید، برای رسیدن به اهداف تان، برای فرزندتان و ساختن یک زندگی گرم و دلنشین. اگر این انرژی را برای چیزهایی که مهم نیستند هدر دهید تبدیل به آن چه که قرار است باشید، نمی شوید.
نقل کرده اند سه برادر نزد امام علی علیه السلام آمدند و گفتند می خواهیم این مرد را که پدرمان را کشته قصاص کنی. امام علی (ع) به آن مرد فرمودند: چرا او را کشتی؟ آن مرد عرض کرد: من چوپان شتر و بز و ... هستم. یکی از شترهایم شروع به خوردن درختی از زمین پدر این ها کرد، پدرشان شتر را با سنگ زد و شتر مرد، من همان سنگ را برداشتم و با آن به پدرشان ضربه زدم و او مرد. امام علی (ع) فرمودند: بر تو حد را اجرا می کنم. آن مرد گفت: سه روز به من مهلت دهید. پدرم مرده و برای من و برادر کوچکم گنجی بجا گذاشته پس اگر مرا بکشید آن گنج تباه می شود و به این ترتیب برادرم هم بعد از من تباه می شود. امیرالمومنین (ع) فرمودند: چه کسی ضمانت تو را می کند؟ مرد به مردم نگاه کرد و گفت این مرد. امیرالمومنین (ع) فرمودند: ای اباذر آیا این مرد را ضمانت میکنی؟ ابوذر عرض کرد: بله. امیرالمومنین فرمود: تو او را نمی شناسی و اگر فرار کند حد را بر تو اجرا می کنم! ابوذر عرض کرد: من ضمانتش می کنم یا امیرالمومنین. آن مرد رفت و سپری شد روز اول و دوم و سوم ... و همه مردم نگران اباذر بودند که بر او حد اجرا نشود ... اندکی قبل از اذان مغرب آن مرد آمد و در حالی که خیلی خسته بود، بین دستان امیرالمومنین قرار گرفت و عرض کرد: گنج را به برادرم دادم و اکنون زیر دستانت هستم تا بر من حد را جاری کنی. امام علی (ع) فرمودند:
چه چیزی باعث شد برگردی درحالی که می توانستی فرار کنی؟
آن مرد گفت: ترسیدم که بگویند "وفای به عهد" از بین مردم رفت...
امیرالمونین از اباذر سوال کرد: چرا او را ضمانت کردی؟
ابوذر گفت: ترسیدم که بگویند "خیر رسانی و خوبی" از بین مردم رفت...
اولاد مقتول متأثر شدند و گفتند: ما از او گذشتیم ... امیرالمومنین (ع) فرمود: چرا؟
گفتند: می ترسیم که بگویند "بخشش و گذشت" از بین مردم رفت...
و اما من این پیام را برای شما فرستادم تا نگویند "دعوت به خیر" از میان مردم رفت...
با تشکر از اعتماد شما، اگر درباره پاسخ ارائه شده، انتقاد يا پيشنهادي داريد، نظر خود را از طريق فرم «ارسال پرسش»، ارسال نماييد. همچنين شما ميتوانيد از طريق: ـ شماره تماس (096400)؛ ـ سامانه پيامکي (30009640 و 30007461) براي سؤالات فقهي؛ ـ و وب سايت (http://www.askdin.com) با کارشناسان اين مرکز مرتبط شويد.
نظر خودتان را ارسال کنید