در ابتدا باید گفت: نفاق به معنای سوراخ هایی است که موش صحرایی برای گول زدن دشمن خود ایجاد می کند و منافق کسی است در ظاهر مسلمان است. ولی در باطن کافر. و به تعبیر ساده همان دو روی است (1) که بر سه گونه ممکن است جلوه نماید:
الف ـ نفاق در عقیده مانند کسی که به زبان مدّعی اسلام و مسلمانی است؛ ولی «مسلمان» شناخته نمیشود و یا تظاهر به ایمان میکند؛ ولی « مؤمن » شمرده نمیشود.
ب ـ نفاق در گفتار مانند کسی که سخنی میگوید، ولی خود در دل بدان اعتقاد ندارد. با این بیان « دروغگو » منافق است؛ زیرا که زبان و دلش یکی نیست.
ج ـ نفاق در کردار مانند کسی که «عملِ» ظاهرش با نیّت باطنی او متفاوت و متضاد است. همچون کسی که در ظاهر خود را نمازخوان و یا امانتدار نشان می دهد؛ ولی در واقع «بینماز» و «خائن» است. (2)
اما تقیه آن است که انسان برای دفع ضرر جانی یا مالی و یا ناموسی، از اظهار عقیده و مذهب خویش خودداری کند. انسان با گفتار یا کردار برخلاف وظیفه اولیه شرعی، خود را از خطری که از ناحیه دیگری به او میرسد، برهاند. (3)
گفنتی است که تقیه ونفاق در عین تفاوت وجه اشتراک نیز دارد و وجه اشتراک نفاق و تقیه در این است که هر دو اظهار نمودن چیزی است که بر خلاف اعتقاد باطنی است.
اما وجوه افتراق نفاق و تقیه :
اولا: نفاق اظهار ایمان و مخفی نمودن کفر است، در حالی که تقیه اظهار کفر و مخفی نمودن ایمان است.
ثانیا: نفاق مطلقا از نظر شرع و عقل حرام و مذموم است. اما تقیه در مواردی که ضرورت ایجاب کند از نظر شرع و عقل جائز و ممدوح و حتی برخی اوقات واجب می باشد، چنان که خوردن مردار و گوشت خوک و امثال آن ها در موقعیت ضروری در شرع مقدس جایز شمرده شده است. (4)
باید توجه داشت که اشتراک در یک وجه، باعث سرایت احکام یکی به دیگری نمی شود، یعنی به صرف اینکه نفاق و تقیه در یک جهت (اظهار خلاف باطن) مشترک هستند، باعث سرایت حکم حرمت نفاق به تقیه یا حکم تقیه به نفاق نمی شود، چون در کنار یک وجه اشتراک، وجوه افتراق مختلفی دارند که این وجوه افتراق هم در حکم هر یک مؤثر می باشند. بر همين اساس تقيه عبارت است از كتمان عقيده باطني براي حفظ جان و سلامت شخصي بدون عدول از عقايد و باورهاي ديني.
مرحوم شيخ مفيد از اعيان و بزرگان شيعه درباره تقيه چنين ميگويد:
«التقيه ستر الاعتقاد و مكاتمْ المخالفين و ترك مظاهرتهم بما يعقب ضرراً في الدين و الدنيا»(5) تقيه مستور داشتن اعتقاد باطني و كتمان آن در برابر مخالفان است به جهت ترس و اجتناب از زيانهاي دنيوي و ديني.
نکته ی دیگر در این باب این است که مسأله تقيه افزون بر پشتوانه عقلي، داراي مبناي قرآني است و در آيات بسياري عمل به تقيه مطرح شده و تقيه به عنوان راهي عقلايي و پسنديده مورد پذيرش قرار گرفته است كه به چند نمونه از آن اشاره ميشود:
1. (من كفر بالله من بعده ايمانه الا من اُكراه و قلبه مطمئن بالايمان ولكن من شرح بالكفر صدراً فعليهم غضب من الله و لهم عذاب عظيم).(6)
كساني كه بعد از ايمان كافر شوند - جز آنها كه تحت فشار واقع شدهاند در حالي كه قلبشان آرام و با ايمان است -
آري، آنها كه سينه خود را براي پذيرش كفر گشودهاند، غضب خدا بر آنهاست و عذاب عظيمي در انتظارشان ميباشد
2. (لا يتخذ المؤمنون الكافرون اوليأَ مَن دون المؤمنين و من يفعل ذلك فليس من الله في شئ اَلاّان تتقوا منهم تُقَيًْ)(7)
افراد با ايمان نبايد به جاي مؤمنان، كافران را دوست و سرپرست خود قرار دهند و هر كس چنين كند، هيچ رابطهاي با خدا ندارد - و پيوند او به كلي از خدا گسسته ميشود - مگر اين كه از آنها بپرهيزيد - و به خاطر هدفهاي مهمتري تقيه كنيد.
در باره فراز دوم پرسش باید گفت: انسان موجودي اجتماعي است كه همواره در زندگي خويش براي رسيدن به هدف با مشكلات بسياري روبهرو است و چه بسا در اين طريق خطراتي نيز او را تهديد كند.
بر همين اساس همواره حفظ جان همراه با التزام و باور به اعتقادات مورد پذيرش دستگاه حاكم اصلي مسلم و معقول بوده است.
اين اصل درباره جوامع غیر مسلمان نيز جاري است، زيرا آنان نیز از ناحيه مخالفان خود ممکن است با مزاحمت های موا جه باشد. گرچه این اصل به عنوان یک راه کار عقلی بر ای آنها مطرح است ونه راه و تکلیف شرعی . ولی با لاخره مورد قبول همگان است.
پی نوشت ها :
1. ر، ک : ابن منظور، لسان العرب نشر،ادب الحوزة، قم 1405 ق، ج 15، ص 401) .
2. ری شهری، میزان الحکمة، نشر دار الاحدیث قم باب 3966، حدیث 20599.
3. مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف نشر دانش قم ج 3، ص 643.
4. بجنوردى، القواعد الفقهیه، چ بصیرتى، قم ،بی تا ، ج 5، ص 43.
5. شيخ مفيد،تصحيح الاعتقاد، نشر مرکز العالمی لالفیه شیخ مفید 1413 ق، ص 66.
6. سوره نمل،(27) آيه 106.
7. سوره آلعمران،(3) آيه 28.
نظر خودتان را ارسال کنید