باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
توحيد افعالي که گاهي از آن به توحيد در آفرينش يا توحيد در خالقيت خداوند نيز تعبير ميشود در اصطلاح فلاسفه به معناي اين است که هم? نظامها و سنتها و علل و معلومات و اسباب و مسبّبات، فعل خدا و کار او و ناشي از اراد? خداست. موجودات عالم همچنان که در ذات خود، استقلال وجودي از خدا ندارند در مقام تأثير و عليّت نيز استقلال ندارند و در نتيجه خداوند همانطور که در ذات خودش شريک ندارد، در فاعليّت نيز شريک ندارد
توحيد افعالي با اختيار انسان در افعالش، منافات ندارد. زيرا خداوند اراده کرده است که انسان با اختيار خود، افعالش را انجام دهد. پس هم افعال انسان و هم مسئوليّت آنها بر عهد? انسان است، لکن از آن جهت که خداوند اين قوا و نيروها را به انسان داده است افعال انسان مستند به خداوند ميباشند و مستلزم جبر هم نخواهد بود. به عبارتي خداوند دو گونه هدايت دارد:
الف) ارائه الطريق: که خداوند فقط راه و چاه را به انسان نشان ميدهد.
ب) ايصال الي المطلوب: که خداوند انسان را با قدرت خدايي خودش به مقصود و مطلوب نهايي برساند.
اگر کار خداوند در مورد انسان ايصال الي المطلوب باشد، شبه? جبر پيش ميآيد ولي از آنجا که خداوند در مورد انسان چنين کاري را نميکند بلکه فقط ارائه الطريق ميکند و نيرو و توان اين کار را نيز به انسان ميدهد، پس جبري در کار نيست چنان که خود انسان هم در افعالش چنين چيزي نمييابد بلکه بر اختيار خود و توحيد افعالي همزمان تأکيد ميکند؛ مثلاً در نماز ميگويد:
«بحولِ الله و قوّته اقوم و اقعد»
و به عبارت دقيق فلسفي شبهه فوق در صورتي پيش مي آيد که عليت انسان را در عرض عليت خدا بدانيم لکن چون عليت انسان در طول عليت خداوند است شبهه فوق پيش نمي¬آيد؛ يعني خداوند اراده کرده است که انسان چنين کاري را با اختيار خودش انجام دهد و البته نيرو و قوت انجام کار را خداوند به او داده است.
اراده تکويني برميگردد به جنبه خلقتي ما وجهان هستي ما که کسي را در ان اختياري نيست وهمه از اين جهت تابع هستند ولي اراده تشريعي به جنبه هاي اختياري بشر بر ميگردد مثلا در مورد احکام شرعي اينگونه نيست که همه به ان عمل کنند مانند امدنشان به ان گردن نهند بلکه کساني هستند که با احکام مخالفت کنندو مخالفت هم ميکنند اين دليل بر اينست که اجباري که در خلقت وامدن بود وکسي نميتوانست مخالفت کند در اينجا ديگر نيست .پس خلاصه اينکه از آيات و روايات استفاده ميشود که تمام آنچه در دار هستي تحقق مييابد همه و همه متعلق اذن مشيت و اراده تکويني الهي هستند. فقط در مورد انسان و موجوداتي مثل او که فعل اختياري دارند؛ مسأله اذن و مشيت و اراده تشريعي مطرح ميشود. سلام آن تکليفي که بر عهده انسان گذاشته شده است در قبال آزادي اوست حالا يا بر اساس آزادي اش اختيار مي کند که به حکم خدا گردن نهد و بندگي کند و يا تمرد کند خداوند تکليف او را با ارائه تشريعش توسط پيامبران بيان کرده است و انسان مختار را دعوت به تشريعش نموده است اما انسان تکوينا آزاد است که به اين دعوت خداوند پاسخ مثبت دهد و بندگي کند يا راه مخالفت در پيش گيرد منتهي اين مخالفت در راستاي اذن تکويني خداوند مي تواند نمود پيدا کند چون با اين اذن تکويني خلق امتحان مي شوند و لايق پاداش و عقاب مي گردند.
موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید