سلام وقت شما بخير به اين شبهه سه پاسخ داده ميشود. پاسخ اول درون ديني و پاسخهاي دوم و سوم برون ديني و قابل عرضه در محيطهاي متفاوت هستند. پاسخ اول اين پاسخ مبتني بر تعبّد است. ما در مباحث اعتقادي پس از اثبات اصل وجود خدا توسط برهانهاي عقلي تک تک صفات او را نيز اثبات ميکنيم. پس از طي اين مرحله با دليل عقلي ميپذيريم که خداي متعال حکيم و عادل است و هرگز اندک ظلمي در حق کسي مرتکب نميشود و هر فعلي که انجام ميدهد قطعاً مصلحت و حکمتي دارد. با پذيرفتن اين مقدمات جايي براي اينگونه پرسش با باقي نميماند چرا که با درک ناقصي که از حقائق عالم داريم ممکن است ظاهر امور را شر، و مشکل ببينيم اما چه بسا باطن آن خيرات و برکاتي دارد که اگر آنها را ميديديم آرزو ميکرديم همواره اين مشکلات سراغ ما بيايند. خداي متعال ميفرمايد، (وَعَسَي أَنتَکْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَکُمْ)[2]؛ «چه بسا از چيزي ناخشنوديد و آن براي شما خوب است.» پاسخ دوم تفاوت، نه تبعيض![3] در صورت نپذيرفتن قانون کلي عدل و حکمت خدا (به فرض مواجهه با مخاطب برون ديني) بايد توجه داشت. آنچه انسان در عالم ميبيند تفاوت است، نه تبعيض. اگر کسي ناقصالخلقه يا کم استعداد يا کوتاه قد و... به دنيا بيايد آيا خالق متعال بين او و ساير بندگان تفاوت گذاشته يا تبعيض قائل شده است؟ براي روشنشدن تفاوت اين دو، مثالي ميزنيم. اگر در يک کلاس 3 دانشآموز را با هم مقايسه کنيم که هوش آنها و تلاش و جديت آنها در درس خواندن يکسان است اما معلم به يکي از آنها 20 و به ديگري 12 و به ديگري 5 بدهد بدون آنکه تفاوتي در آنها وجود داشته باشد اين تبعيض است؛ اما اگر همين دانشآموزان تفاوت جدي با يکديگر داشته باشند و معلم متناسب با تلاش علمي آنها در کلاس و بر منباي امتحان به آنها نمره دهد، ظلم نيست. در اين صورت اگر به يکي 20، به ديگري 12 و به ديگري 5 بدهد در حالي که استحقاق آنها همين است تفاوت است نه تبعيض و اين عين عدل است نه ظلم بلکه در اين حال اگر به آنها يکسان نمره دهد ظلم است. حال تفاوتها در نظام خلقت نيز از اين قبيل است. تبعيض آن است که در شرائط و قابليتهاي مساوي بين افراد فرق گذاشته شود اما تفاوت آن است که به هر کسي مطابق استحقاق و قابليت او توجه شود. مسلماً بندگان خدا ظرفيتهاي متفاوت دارند و نبايد به طور مساوي از نعمتهاي خداوند بهرهمند شوند. بعنوان مثال: برخي انسانها اگر اندکي ثروت آنها زياد شود طغيان ميکنند و نه تنها زندگي دنيا و آخرت خود را به خطر مياندازند بلکه ممکن است به جامعه نيز آسيب وارد کنند. خير اينگونه افراد در اين است که عمري با فقر زندگي کنند تا از مرز اعتدال خارج نشوند. هر چند خود شخص اين فقر را يک مشکل و مصيبت براي خود ميپندارد اما در حقيقت فقر موجب سعادت و کمال اوست. در مورد سلامتي و مرض نيز اينگونه است. کساني که ظرفيت سلامتي را ندارند و ممکن است به فساد کشيده شوند. مصلحت آنها در بيماري است حال ممکن است از بدو تولد به آن مبتلا باشند و يا در طول زندگي به آن مبتلا شوند. بنابراين مصائب، مشکلات و امراض چه از ابتداي زندگي و چه در مسير زندگي سراغ شخص بيايند از اين جهت فرقي ندارند چرا که مطابق ظرفيت، استحقاق و نيازهاي انسان هستند و اين عين عدل الهي است. پاسخ سوم همة اين پاسخها مربوط به زماني است که مصائبي که متوجه شخصي ميشود مستقيماً از ناحية خداوند باشد اين در حالي است که بسياري از مصائب و مشکلات ناشي از برخوردهاي ناصحيح خود انسانها با يکديگر است و ربطي به عدل الهي ندارد. براي نمونه مسألة ناقص الخلقه بودن برخي افراد از بدو تولد ميتواند ناشي از عوامل زير باشد. ناآگاهي والدين در امورزناشويي و انعقاد نطقه و رعايت نکردن برخي موارد در دوران بارداري و بعد از آن. روشن است که اگر در اثر بيتوجهي پدر و مادر به مسائلي که در سلامت فرزند مؤثر است فرزندي ناقص الخلقه به دنيا بيايد والدين مقصر هستند و اشکال متوجه عدل خداوند نميشود. علاوه بر پدر و مادر و حتي ديگران نيز ميتوانند در اين امور دخيل باشند مانند بمباران اتمي هيروشيما. اکنون بعد از گذشت دهها سال از انفجار بمب اتمي در هيروشيماي ژاپن هنوز آثار مواد شيميايي آن در ژن افراد وجود دارد و تعدادي از فرزندان آنان با نقص عضو متولد ميشوند. مسلماً در چنين مواردي مسؤوليت مستقيم اين عارضه با عاملان اين فاجعه است و ربطي به مسأله عدالت خداوند ندارد. پيامدهاي سودمند بلاها و مشکلات علاوه بر آنچه گفتيم بلاها و مشکلات براي انسان منافعي نيز دارد که ممکن است ما از آنها غافل باشيم، اما خداي حکيم با در نظر گرفتن آنها، شرايط زندگي ما را رقم ميزند؛ در اينجا جهت تکميل بحث برخي از اين فوايد را به اختصار بيان ميکنيم. 1. بلاها؛ عامل تکامل انسان مشکلات زندگي باعث ميشوند انسان ساخته شود و براي طي مراحل بالاتر تربيت شود. به عنوان مثال درختان يک گلخانه را با درختان بياباني مقايسه کنيد. درختي که زير نظر يک باغبان توانا رشد کرده و همواره آب، مواد معدني، نور کافي و شرايط متعادل براي آن فراهم بوده و خارهاي اطراف آن زدوده شده است؛ و از طرفي درختي که در کويرها و دامنة کوهها رشد کرده با باد، طوفان، سرما، گرما و بيآبي مبارزه کرده و مقاومت کرده است. کداميک استقامت بيشتري دارند؟! اميرالمؤمنين7 در روايتي به همين مثال اشاره نموده ميفرمايند: «ألا وإنَّ الشَّجَرَةَ البَرية أصْلَب عوداً والرَّوائعُ الخَضِرة أرَقُّ جُلوداً والنَّباتاتُ البَدويّه أقوي وقَوداً وأبْطَاٌ خمودا»[4]؛ «آگاه باش که درختان جنگلي از نظر قدرت و استحکام محکمترند و گياهان سبز و خوش منظر از گياهان ديگر ظريفتر و نازکترند و آتش گياهان کوهستاني پر شعلهتر است و ديرتر خاموش ميشود»[5]. مسلماً مشکلات زندگي موجب استقامت و پايداري انسان ميشود و اين خود يک نعمت است که خداوند متعال به بندگان صالح خويش عطا ميکند. 2. بلاها؛ عامل آزمايش از طرفي بلاها و مشکلات سبب آزمايش ما انسانهاست و در صورت پيروزي در اين آزمايش نردباني خواهد بود جهت صعود به مراحل بالاتر کمال. قرآنکريم ميفرمايد: (وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالَّثمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ)[6]؛ «و قطعاً [همه] شما را به چيزى از ترس و گرسنگى و کاهشى در ثروتها و جانها و محصولات آزمايش مىکنيم؛ و به شکيبايان مژده بده». در پرتو اينگونه امتحانات است که انسان با صبر و حفظ ايمان در برابر مشکلات استحقاق مقامات بالاتر را کسب ميکند و مراحل صعود را يکي پس از ديگري ميپيمايد. و روشن است که اين جز لطف بر بندگان چيز ديگري نيست. لذا امام صادق7 ميفرمايند: «ان اشدالناس بلاءاً الأنبياء ثمالذين يلوونهمثمالأمثل فاالأمثل»[7]؛ «همانا سختترين مردمان از نظر بلاء پيامبران هستند پس پيروان آنها هرکه به آنها نزديکتر است بلاي بيشتري دارد.» همچنين ميفرمايند: «انما المؤمن بمنزله کفة الميزان کلما زيد في ايمانه زيد في بلائه»[8]؛ «مؤمن همانند کفه ترازوست. هر چه ايمان او بالاتر رود بلاها و مشکلات او نيز بيشتر ميشود.» البته خداي متعال به هر چيز آگاه است و نياز به امتحان کردن ما ندارد. لذا اگر سخن از آزمايش الهي است اتمام حجت برخود و کسب مراحل مقامات بالاتر ميباشد تا معياري آشکار باشد براي پاداش و عذاب در روز قيامت. 3. بلاها؛ زنگ بيدار باش و عامل پاکي از آلودگيها انسان در اثر غفلت مرتکب گناه ميشود و اگر مانعي بر سر راه او نباشد چه بسا تا پايان عمر در گناه غوطهور شود و به فکر بازگشت هم نباشد. (کَلاَّ إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى أَن رَآهُ اسْتَغْنَى)[9]، «هرگز چنين نيست؛ قطعاً انسان طغيان مىکند؛ به خاطر اينکه خود را توانگر ديد» اما خداي متعال گاهي از باب لطف و عنايت و محبت خود به بندگان آنها، را مبتلا ميکند تا به سوي او بازگردند و به بيراهه نروند و همين باعث ميشود گناهان آنان نيز بخشيده شود. لذا در روايت اينگونه ميخوانيم: عن الصادق7: السقم يمحوا الذنوب[10]؛ بيماري گناهان را محو ميکند. عن الصادق7: ساعات الهموم ساعات الکفارات[11]؛ لحظاتي که انسان مبتلا به غم و اندوه است عوض کفارة گناهان اوست. 4. بلاها؛ عامل شناخت نعمتها و شکر گزاري آنها تا زماني که انسان غرق نعمتهاي الهي است ممکن است قدر آنها را نداند و از نعمت دهنده غافل باشد اما محروم شدن از بخشي از نعمتها موجب توجه انسان به ارزش آن نعمتها و نعمتدهنده خواهد شد. دو نکته پاياني مطلب اول خداوند متعال همه نعمتها را ارزاني يک نفر نکرده است همان گونه که همة مشکلات و بدبختيها را بر يک شخص روا نميدارد. آيا شما ميتوانيد در اين جهان انساني را پيدا کنيد که به تنهايي و فقط او از همه نظر در بدبختيها و مشکلات به سر ميبرد؟ پس ميتوان گفت هر يک از انسانها سهمي از مشکلات و سهمي از آسودگيها دارند. البته به نسبت ظرفيتها و روحيات افراد ممکن است کمتر يا بيشتر باشد. مطلب دوم فراموش نکنيم خداي متعال هرمقدار نعمت به هر کسي داده متناسب با آن از او عمل ميخواهد. اگر کسي همهي شرايط زندگي براي او فراهم است و در محيط سالم و بدون جنجالي زندگي ميکند مسلماً از او انتظار بيشتري در رشد و کمال ميرود و به کسي که مثلاً در محيط ناسالم به دنيا آمده يا مشکلاتي از قبيل فقر، مرض و... انتظار کمتر و متناسب با موقعيتش دارد. پس اگر توقعي که از هر شخصي ميرود را با امکاناتي که در اختيار او قرار گرفته است يک جا در نظر بگيريم خواهيم ديد رابطهاي عادلانه و متناسب برقرار است و به احدي ظلم نخواهد شد. چرا که مسئوليت هر شخص و توقعي که از او ميرود متناسب با ظرفيتي است که به او داده شده است و اين تناسب عادلانه است. نتيجه با توجه به عدل و حکمت الهي و همچنين با توجه به معناي تفاوتي که بين انسانها گذاشته شده است روشن ميشود که در نظام خلقت به احدي ظلم نشده است و اگر تفاوتهايي ديده ميشود قطعاً دارايحکمتي است. بلاها و مشکلات نيز داراي آثار سازندة فراواني هستند و خود موجب رشد و تکامل انسانهايند. از طرفي بسياري از اين مصائب نتيجه رفتار خود بشر و ظلم انسانها به يکديگر است و از آنجا که مسئوليت هر شخص متناسب وضع موجودش ميباشد اشکالي متوجه عدالت خداوند نيست. منابع جهت مطالعه بيشتر تفسير نمونه، آيت الله مکارم شيرازي؛ 2. عدل الهي، شهيد مرتضي مطهري؛ 3. کشف المراد (شرح تجريد الاعتقاد)؛ 4. الهيات (4 جلدي)، آيت الله سبحاني. [1]. آل عمران / 182. [2]. بقره / 216. [3]. براي مطالعة مفصلتر اين بحث به کتاب عدل الهي شهيد مطهري; مراجعه کنيد. [4]. نهج البلاغه، نامه 45. [5]. ارفع، ترجمه روان نهج البلاغه، ص 1059. [6]. بقره / 155. همچنين آيات: انبياء / 35 و محمد / 31. [7]. گيلاني، ترجمه مصباح الشريعه، ص 545. (با اندکي تفاوت) [8]. کليني، الکافي، ج 2، ص 254. [9]. علق/ 6 و 7. [10]. بحارالانوار، ج 64، ص 244. [11]. همان.
نظر خودتان را ارسال کنید