باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
مسلما چنين احساسي وجود ندارد، چون در صورت وجود اين احساس نقص بر خدايي است و شان خدا از اين مسائل پاک است و با اين خصوصيات نمي تواند جايگاه خداوندي داشته باشد، چون خداوند کمال محض است و نقص و ضعفي در آن راه ندارد.
خدا در حديث قدسي ميفرمايد:
کنت کنزاً مخفياً فابت ان اعرف فخلقت الخلق لکي اعرف؛ من گنجي پنهان بودم، خواستم شناخته شوم، لذا بندگان را آفريدم تا شناخته شوم.
اگر درست به اين گفتار خداوند توجه شود، علت ايجاد انسان کاملاً آشکار ميگردد و ديگر نيازي به شرح و بسط ندارد.
ميبينيم که هرچه سطح دانش بشري در تمام رشتههاي علمي- بالا ميرود، راز آفرينش بيشتر آشکار ميشود. خدا بشر را آفريد و همه چيز را براي ترقي و تعالي او و پي بردن به وجود خدا و راز خلقت، فراهم نمود.
رسد آدمي به جائي که به جز خدا نبيند
بنگر که تا چه حد است مقام آدميت
آري، جامعه انساني از طريق نمايندگان خدا، پيغمبران الهي همچون آدم، نوح، ابراهيم، موسي، عيسي و خاتم انبياء محمد مصطفي(صلي الله عليه و آله و سلم) به اين حقيقت پي برد که چگونه خداي خالق را بشناسد و در پيشگاه او سر تعظيم فرود آورد و حمد و شکر بجاي آورد.
بشر متوجه شد که موجودي است تشکيل يافته از عقل و غرائز، عقل او را به سوي خدا ميکشاند و غرائز دست و پاي او را در اين راه ميبندد. اگر از عقل پيروي نمايد، مصونيت پيدا ميکند و از ارتکاب معاصي برکنار ميماند. امام موسي کاظم(عليهالسلام) در حديث شريفي –که ثقه الاسلام کليني آنرا در کافي آورده- ميفرمايد:
ان لله علي الناس حجتين حجه باطنه و حجه ظاهره: اما الحجه الباطنه فالعقول، و اما الحجه الظاهره فالأنبياء و الرسل و الائمه؛ خدا را بر مردم دو راهنماست؛ راهنماي باطني و راهنماي ظاهري. راهنماي باطني عقل است و راهنماي ظاهري پيغمبران و رسولان و امامان هستند.
بر اين اساس خداوند پيغمبران را فرستاد تا مددکار عقول آدميان باشند و در مواقع حساس که مورد حمله طوفان غرائز و تمايلات نفساني قرار ميگيرند، به داد آنها برسند. در اعتقاد شيعيان جهان؛ خداي عادل حکيم، پس از آخرين پيامبر هم عالم انساني را به حال خود رها نکرد، بلکه نمايندگان خود –که مانند پيغمبران معصوم از گناه و خطا بودند و منحصر در دوازده نفر ميباشند- را تعيين فرمود. اسامي آنها را بارها رسول خدا به مردم گوشزد فرمود و حجت را بر آنان تمام کرد.
و...
اما براي درک بهتر فلسفه آفرينش و خلقت لازم است به مطالبي در اين باره اشاره گردد:
به طور خلاصه مي توان چنين گفت که:
الف) صفات کماليه خدا اقتضا دارد جهان به گونهاي آفريده شود که در مجموع بيشترين کمال و خير ممکن را داشته باشد; يعني از برکت نظام احسن که بر جهان آفرينش حاکم است، انساني که از مادة زميني خلق شده، بتواند با پيمودن راه تکامل به گوهري آسماني و شريف تبديل شده، از نظر مراتب کمال از هر موجود ديگر برتري يابد و به خدا تقرب جويد.
خلق جمادات و نباتات و حيوانات و... در راستاي پيدايش نظام احسني است که در مجموع زمينة رشد انسان را فراهم ميآورد.
اين پرسش، سابقة ديرينهاي دارد و مانند برخي از مسائل فلسفي، براي همگان مطرح است. غالب انسانها مايلند بفهمند که هدف خلقت خودشان و يا مجموعه انسانها چيست؟
اين پرسش براي افرادي به صورت يک عقدة لاينحل در ميآيد که دايره هستي را به جهان ماده منحصر مينمايند و مرگ را پايان زندگي بشر ميدانند و عالمي به نام رستاخيز و سرايي به عنوان آخرت را نميپذيرند; امّا کساني که زندگي مادّي را براي انسان، منزلي از منازل زندگي بشر ميدانند و به دنبال اين جهان به سراي ديگري معتقدند و اين جهان را روزنه و پلي براي نيل به ابديت ميدانند، پاسخ به اين پرسش، آسان است و بر فرض اگر هدف از آفرينش انسان را در اين جهان نتوانند بدانند، هدف از خلقت را در جهان ديگر و در زندگي ابدي، جستوجو ميکنند و ميگويند: هدف خلقت انسان، در اين جهان، آماده کردن او براي يک زندگي ابدي و جاوداني است که خود، هدف و مطلوب نهايي است.
بعد از ذکر اين مقدمه، به طور اجمال به بررسي هدفِ آفرينش ميپردازيم:
براي خلقت و آفرينش، دو هدف ميتوان تصور کرد:
نخست: هدف متوسط:
با مراجعه به آيات قرآن و روايات اهلبيت، روشن ميشود که هدف متوسطِ خلقت، عبادت و بندگي خداست. اين مطلب، در همة پديدههاي عالم، ساري و جاري است. خداوند، دربارة همة اشياي مادّي عالم ميفرمايد: (اسرأ، 44) همه موجودات، تسبيح خدا ميگويند; امّا شما تسبيح آنان را نميفهميد. و دربارة انسان و جنّ نيز ميفرمايد: (ذاريات،56) آفرينش انسان و جنّ براي بندگي است. بنابراين، از ديدگاه وحي، همه هستي تسبيحگوي ذات اوست!
امّا هدف عالي و غايي:
وصول به مبدأ نور هستي است; يعني منتهياليه سير مخلوقات، اوست: (نجم،42) انتهاي سير انسان به سوي پروردگار است:(علق،8) بازگشت همگان به سوي خداست. (بقره،156) همه اين آيات، غايت سير را روشن ميکند. البته رسيدن به خدا، همان به کمال مطلق رسيدن مخلوقات است. هنگامي پديدههاي هستي کمال آخِر خود را مييابند که به قرب الهي برسند. پس روشن شد هدف غايي خلقت، به کمال رسيدن همة موجودات و رسيدن انسان به مقام قرب الهي است.
در اينجا دو مطلب ديگر را نيز بايد مورد توجه قرار داد:
نخست اينکه خداي متعال، فياض به تمام معناست و باران رحمت او هميشه بر بندگان ميبارد و مانعي هم براي آن نميتوان تصور کرد; به ديگر سخن، مقتضي موجود و مانع مفقود است; پس بايد خلق کند; چون لازمة ذات او خلاقيت و فياض بودن است.
دوم اينکه آيا خدا در آفرينش، ذينفع است يا نه؟ در پاسخ بايد گفت: منفعت و سود، به خلق بر ميگردد; نه به خالق; يعني خدا ذينفع نيست; يا به عبارت ديگر، ناقص نيست که با اين کار به کمال برسد; بلکه سود به مخلوق بر ميگردد. من نکردم خلق تا سودي کنمبلکه تا بر بندگان جودي کنم
به ديگر سخن: آفرينش، احسان و فيض از جانب خدا نسبت به مخلوقات است و چنين آفرينشي حُسن ذاتي دارد و قيام به انجام دادن فعلي که ذاتاً پسنديده است، جز اينکه خودِ فعل زيبا باشد، به چيز ديگري نياز ندارد; بنابراين اگر کسي بپرسد: چرا خالق منّان، دست به چنين کار پسنديدة با لذات زده است؟ در پاسخ بايد گفت: خداوند که فيّاض عليالاطلاق است، (با توجه به اينکه ميتوانست موجودي را خلق کرده، به کمال برساند) اگر چنين نميکرد، جاي پرسش و ايراد بر او بود.
ممکن است اين پرسش نيز در ذهن انسان مطرح شود که مگر خداوند نيازمند پرستش بندگان است؟
در پاسخ ميگوييم: همانطور که ميدانيد، هدف از فعل، در خداوند متعال و انسانها متفاوت است. هدف در افعال انسان عبارت است از فايدهاي که هنگام فعل، انسان در نظر ميگيرد و براي رسيدن به آن تلاش ميکند; يعني هدف انسان از فعاليتهايش دفع کمبودها و نيازمنديهاي خودش ميباشد; امّا درباره خداوند نميتوان گفت: هدف از فعل او تأمين نيازمنديها و رفع نواقص است; زيرا خداي متعال به چيزي نياز ندارد تا براي تأمين آن کاري انجام دهد. او کمال مطلق است و هر کس هر چه دارد و هر بهرهاي که از هستي داشته باشد، از او گرفته است و در ذات خود فاقد چيزي نيست تا با انجام دادن کاري کامل شود; بلکه هدف از افعال خداوند، تناسب با ذات الهي داشتن يا رفع نياز بندگان است.
عبادت هم جزو اهداف آفرينش است و از اهداف متوسط براي رسيدن به کمال نهايي و غايي ميباشد و فايدة عبادت، تنها عايد بنده ميشود و او را پرورش داده، از نقص به کمال ميبرد و در عبادتِ بنده هيچ فايدهاي براي خداوند متصور نيست.
بنابراين، همانطور که اشاره شد، هدف غايي از آفرينش انسان، تکامل و وصول به رحمت الهي است و افرادي ميتوانند از اين رحمت و فيض الهي استفاده کنند که به نهايت درجة تکامل رسيده باشند; از اين رو، اثر تکامل، آرامش در سايه سار رحمت الهي است:
(هود، 118 و 119) آنان همواره در اختلافند; مگر آنچه پروردگارت رحم کند و براي همين (رحمت) آنان را آفريد. که اين باعث ورود به بهشت و زندگي جاودان داشتن در آنجا ميشود.
چنانکه مولاي متقيان ميفرمايد: بيگمان، خداي سبحان دنيا را مقدمهاي براي زندگي پس از آن قرار داده است و آن را براي مردم، بوتة آزموني شمرده است تا هر آنکه را نيکوکارتر است، باز شناسد. اين است که ما براي دنيا آفريده نشدهايم و مأموريتمان تلاش در جهت آن نيست; بلکه براي آزمايش در دنيا نهاده شدهايم.
در پايان، مناسب است به هدف نهايي در کارهاي انسان نيز اشارهاي کنيم:
از ويژگيهاي هدف نهايي اين است که هر چه باشد، چون و چرا نميپذيرد; توضيح اينکه:
اگر از دانشآموزي بپرسيم: براي چه درس ميخواني؟ ميگويد: براي اينکه به دانشگاه راه يابم. باز اگر پرسش کنيم: دانشگاه را براي چه ميخواهي؟ ميگويد: براي اينکه دکتر يا مهندس شوم. ميگوييم: مدرک براي چه ميخواهي؟ ميگويد: براي اينکه فعاليت مثبتي انجام دهم و درآمد خوبي داشته باشم. باز اگر بپرسيم: درآمد خوب را براي چه ميخواهي؟ ميگويد: براي اينکه زندگي آبرومند و مرفهي داشته باشم. سرانجام ميپرسيم: زندگي مرفه و آبرومند براي چه ميخواهي؟ در اينجا ميبينيم، لحن سخن او عوض ميشود و ميگويد: خوب براي اينکه زندگي مرفه و آبرومندي داشته باشم; يعني همان پاسخ سابق را تکرار ميکند و اين پاسخ نهايي او به شمار ميرود. دليل آن هم اين است که او همواره بر پاسخ پاياني خويش تأکيد خواهد کرد.
در اينجا هم وقتي گفته ميشود: هدف از آفرينش چيست؟ ميگوييم: براي تکامل انسان و دريافت رحمت خدا. اگر پرسيده شود: تکامل و قرب پروردگار براي چه منظوري است؟ ميگوييم: براي قرب به پروردگار! يعني اين هدف نهايي است و همه چيز را براي تکامل و قرب ميخواهيم; امّا قرب و دريافتِ رحمت، ذاتاً ارزشمند است و ماوراي آن خوبي ديگري نيست. (تفسير نمونه، آيةالله مکارم.)
ب) دنيا راه است. راه نميتواند هدف باشد. اگر هدف از آفرينش تنها زندگي در اين جهان باشد، لازم ميآيد که جهان آخرت وجود نداشته باشد، نيکان پاداش داده نشوند و بدان به کيفر کردارشان نرسند، چون در دنيا نميتوان به طور کامل، پاداش نيکان و کيفر بدان را داد.
موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید