باسلام خدمت شما پرسشگر محترم همسر خوب به مفهوم درست و واقعي همسري است که با شما تناسب داشته باشد. آنچه از نگاه ديني به عنوان ويژگي هاي همسر ايده آل شمرده شده است بيان مي شود: ?. ديندار بوده و به مسائل و احکام ديني پايبند باشد و خود و زندگي اش را آلوده به گناه نکند. ?. خوش اخلاق و خوش برخورد باشد. ?. شرافت خانوادگي داشته باشد. ?. زيبايي ?. از نظر اقتصادي، تحصيلات، فرهنگ خانوادگي، تناسب داشته و هم کفو خانم باشد. حتما به تناسب طرفين در اين موارد دقت کنيد: ?. اعتقاد و مذهب، ?. سن، ?. تحصيل، ?. وضعيت مالي، ?. فرهنگ و آداب ورسوم، ?. زيبايي، ?. جسم چرا که آن مرد ايده آل شما هم براي خود يکي از اين ليست ها دارد و براي زن ايده آل خود خصوصياتي را تعيين کرده است. براي همين همان مقدار که در مورد ويژگي شوهر ايده آل تحقيق مي کنيد مهارت هاي لازم براي بر عهده گرفتن نقش همسر در زندگي زناشويي را فرابگيريد. براي اين که به آنها جواب مثبت بدهيد اول بايد از داشتن اين خصوصيات مطمئن شويد. براي اين کار بايد تحقيق کنيد. تحقيق از طريق: ?. خويشان و فاميل ها ?. دشمنان ?. دوستان ?. همکاران ?. همسايگان ?. معلمان ?. مراجع رسمي(حراست محل کار و ...) همه مردان دوست دارند شوهران خوبي براي همسر خود باشند و همسرانشان از بودن در کنار ايشان احساس رضايت کنند. اما اين امر به خودي خود حاصل نميشود، بلکه مرد بايد در رفتارها و برخوردهايش با همسر، اموري را رعايت کند تا همسرش او را به عنوان يک شوهر خوب بشناسد. در اينجا برخي از مهمترين ويژگيهاي يک شوهر خوب را بيان ميکنيم. ?. شوهر خوب، زنش را شريک زندگياش ميداند؛ زن، انساني است که بايد با او ارتباط برقرار کنيم. او کسي نيست که کنترلش کنيم و در راه ارضاي نيازهاي خودمان به دنبال تسلط بر او باشيم. زن موجودي است که بايد او را بشناسيم و بدانيم او نيز اهداف خاص خود را دارد. زن، کودک هم نيست. او شريک زندگياي است که شوهرش بايد راه ارتباط برقرار کردن با او را بياموزد. در ازدواج، مرد و زن شريک يکديگر ميشوند. وقتي شوهر از صميم قلب زنش را شريک زندگي اش ببيند، تصميمگيري را به يک کار مشترک بدل ميکند. شوهر عاشق، شوهري است که درباره آنچه براي زنش از همه مهمتر است فکر ميکند و مصمم است تا روند تصميمگيري را در اين جهت هدايت کند. اگر زن نيز عاشق شوهرش باشد به آنچه براي شوهرش از همه چيز مهمتر است فکر ميکند و در نهايت، بهترين تصميم را ميگيرد. ?. شوهر خوب، زنش را بي قيد و شرط دوست دارد؛ عشق بي قيد و شرط يعني اينکه ما فرد مقابل را دوست داريم و صرفنظر از واکنشهاي او در جهت آسايش و سعادت او تلاش ميکنيم. تفکر امروزي مردم، بيشتر حسابگرانه است: «اگر مرا دوست داشته باشي من هم تو را دوست خواهم داشت.» ما حتي در زندگي زناشويي نيز خودمحور هستيم. کانون تلاشهاي ما رفع نيازهاي خودمان است. در مقابل، عشق بي قيد و شرط، بر روي رفع نيازهاي ديگري تکيه ميکند. در زندگي زناشويي، اين شوهر است که در پي عاليترين منافع و مصالح زن ميرود. شوهر حتي اگر با تلاشهاي زن هم کاملاً موافق نباشد از آنها حمايت مي کند. اين شوهر است که به زن کمک مي کند تا به اهداف و آرزوهايش برسد، زيرا براي او به عنوان يک شخص احترام قائل است. شوهر نميگويد: «اگر فلان کار را برايم بکني من هم ظرفها را ميشويم». شوهر ميگويد: «من ظرفها را ميشويم چون ميدانم خستهاي». همة ما دوست داريم فکر کنيم کسي ما را بي قيد و شرط دوست دارد. کودک، خواهان اين نوع عشق از طرف والدينش است. زن و شوهر نيز خواهان عشق بي قيد و شرط يکديگرند. شوهر قرار است پرچمدار عشق بي قيد وشرط باشد. او قرار است آهنگ گامها را تعيين کند. اما بسياري از شوهران منتظرند تا زنانشان، نقش رهبري را در عشق بي قيد و شرط به عهده بگيرند. آنها عقب مينشينند و ميگويند: «هر وقت زنم تصميم گرفت مهربون باشه، من هم به او محبت ميکنم». اين مرد، شوهر تأثيرپذير و عاجزي است که در اين موقعيت، فوقالعاده بد عمل ميکند. شوهر سالم و کار آمد، الگوي عشق بي قيد و شرط است. از آنجا که اين نياز براي سلامت عاطفي انسان بسيار اساسي است، بيشتر زنان، واکنش مثبت به شوهري نشان ميدهند که بيقيد و شرط آنها را دوست دارد. بسياري از زنان با اين احساس ناراحت کننده زندگي ميکنند که اگر رابطه جنسي نداشته باشند يا به دلخواه شوهر عمل نکنند، محبت شوهر از آنها دريغ خواهد شد. اين نميتواند مبناي خوبي براي يک ازدواج سالم باشد. ?. شوهر خوب، زنش را اولين اولويت زندگي خويش قرار ميدهد؛ همه ما در زندگي اولويتهايي داريم. شايد ما هرگز فهرست اولويتهايمان را ننوشته باشيم، اما در ذهنمان ميدانيم کدام يک مهمتر از بقيه است. اين اولويتها بيشتر اوقات خود را در اعمال ما نشان ميدهند. براي بسياري از مردان، شغل و حرفه تقريباً در صدر فهرست اولويتها قرار دارد. مردان مقدار زيادي از احساس ارزشمنديشان را از شغلشان ميگيرند. اين الزاماً تضادي با رابطة مردان با زنانشان ندارد، مگر اينکه شغل آنها تمام فکر و ذکرشان را به خود مشغول کرده باشد. افراد، مهمتر از اشياء و امور هستند. اين اصل اساسي خانوادههاي کارآمد است. يک شوهر خوب هرگز اجازه نخواهد داد شغلش جاي وقت با همسر بودن را بگيرد. رقيب ديگر موقعيت زن، مادر شوهر است. اين امر بهويژه در سالهاي اول ازدواج صادق است. اگر مردي رابطة نزديکي با مادرش داشته باشد و يا از نظر آسايش جسمي يا عاطفي به او وابسته باشد، ممکن است مادرش از حضور يک زن جديد در زندگي او احساس خطر کند. ممکن است تقاضاها يا خواستههاي مادر پس از ازدواج پسرش بيشتر و شديدتر شود و پسر ممکن است شبها زنش را تنها بگذارد تا به کمک مادرش بشتابد. چنين الگويي بهطور اجتنابناپذير احساس نفرت و انزجار را در زن به وجود ميآورد. در يک ازدواج سالم، از همان روز اول ازدواج، بايد اولويت زندگي تغيير کند. پيش از ازدواج، اولويت مرد، نگهداري و مراقبت از والدينش بود. پس از ازدواج، نگرش او در احترام گذاشتن به والدينش تغيير نميکند، اما شيوة زندگياش بايد عوض شود. او ديگر نميتواند به محض اينکه مادرش تلفن کرد از جا پريده و به خانه او برود، زيرا او اکنون زن جديدي وارد زندگياش شده که خواستههاي خاص خودش را دارد. اگر از همان اول ازدواج، زن در اولويت قرار بگيرد آن وقت رابطه شوهر با والدينش ميتواند به طور کامل و سالم ادامه يابد. اولويت اول را به زن دادن به هيچ وجه احترام مرد به والدينش را کم نميکند، بلکه الگوي سالمي را به وجود ميآورد که به مرور زمان ميتواند ستايش و تحسين والدين را نيز کسب کند. کودکان نيز ممکن است خواهان مقام اول در زندگي مادر يا پدر باشند. هرگز نبايد اجازه چنين کاري را داد. پس از به دنيا آمدن بچهها، معمولاً شوهر از زنش انتقاد ميکند که ديگر به او توجهي ندارد، زيرا مرد احساس ميکند در نظر زنش، بچهها جاي او را گرفتهاند. اين نگراني قابل توجيهي است و در واقع اغلب اوقات حقيقت دارد. اما اين امر در مورد شوهر نيز ميتواند صادق باشد، بهخصوص در زندگي زناشويياي که زن نيازهاي عاطفي مرد را به اندازه کافي برطرف نميکند و مرد نسبت به او احساس بيگانگي ميکند. چنانچه مرد احساس کند از جانب زن طرد شده، ممکن است وقت و انرژي خود را بيشتر صرف بچهها کند، زيرا از طرف آنها محبت و توجه بيشتري ميبيند. يک شوهر کارآمد، اگر چنين رفتاري را در خود مشاهده کند، فوراً آن را ناسالم تشخيص ميدهد و گامهاي لازم را براي اختصاص يافتن وقت و انرژي خود به رفع نيازهاي زنش برخواهد داشت و به او نيز ياد خواهد داد تا بنا بر وظيفة خود نيازهاي شوهرش را برطرف کند. ?. شوهر خوب، متعهد به کشف و رفع نيازهاي همسرش است؛ بسياري از مردان، به سادگي پي به نيازهاي زنشان نميبرند و در نتيجه، هيچ تلاشي در جهت رفع آن نيازها نميکنند. برخي از شوهران معتقدند که اگر شغل خوب و دائمي داشته باشند و حقوق و درآمد خوبي کسب کنند نقش خود را به عنوان شوهر انجام دادهاند. آنها هيچ شناختي از نيازهاي عاطفي و اجتماعي زن ندارند. منظور اين نيست که بگوييم شغل و حرفة مرد، و تلاش و کوشش او در زمينه شغلياش از نظر زن بيارزش است. معمولاً زنان تلاشهاي شوهرشان را ميبينند و از کوشش او براي تأمين نيازهاي مادي خانواده تشکر ميکنند. اما اين اول کار است اما آخر کار نيست. نياز عاطفي زن به عشق، محبت، ملايمت، تشويق و دلگرمي همانقدر براي سلامت عاطفي او اساسي است که غذا براي سلامت جسمي او. شوهري که صرفاً به تأمين نيازهاي مادي اکتفا ميکند و از آن خشنود است، ديدگاه بسيار محدودي از اهميت نقش خود به عنوان شوهر دارد. وقتي نيازهاي مادي مثل غذا، پوشاک و مسکن تأمين شد، نوبت رفع نيازهاي دروني زن ميرسد. اصليترين نياز عاطفي زن، نياز به عشق و محبت است و زن بايد احساس کند دوستش دارند. شوهر کارآمد شوهري است که دائماً به همسرش محبت ميکند و به او نشان ميدهد که دوستش دارد. به اين ترتيب، زن او با قلبي پر از عشق زندگي خواهد کرد و به شوهري را که اين نياز او را برطرف ميکند بسيار ستايش خواهد کرد و واکنش مثبتي به تلاشهاي او خواهد داد. نياز زن به امنيت نيز اساسي است. اين نياز ابتدا يک نياز مادي است؛ يعني در امان بودن از خطرات کوچه و خيابان براي زن مهم است اما بزرگترين نياز زن در اين زمينه، آن است که عميقاً از تعهد و پايبندي شوهرش به خود اطمينان داشته باشد. شوهري که زنش را با صحبت درباره طلاق تهديد ميکند يا ناخودآگاه ميگويد: «شايد بهتر بود با يکي ديگه ازدواج ميکردي»، يا «اي کاش يکي ديگه جاي تو جلوي من سبز ميشد»، رفتار ناسالم و معيوبي را نشان ميدهد. شوهر عاشق و کارآمد، هر کاري ميکند تا به زنش بفهماند که هميشه و در همه حال کنار او خواهد ماند. شوهر کارآمد در عين حال، مراقب است تا زنش احساس ارزش کند. اگر زن از ادامة تحصيل احساس رضايت و ارزش کند، شوهر اولين تشويقگر او خواهد بود. اگر زن از اينکه خياط يا گلدوز ماهري است احساس رضايت ميکند شوهر مهارت او را تحسين خواهد کرد. و اگر زن بخواهد مادر و «خانهدار» خوبي باشد شوهر از ته دل از تصميم او جانبداري خواهد کرد. هر يک از راههاي کسب ارزش ممکن است مستلزم کار فيزيکي بيشتر از جانب شوهر باشد يا نگراني عاطفي او را تا حدي برانگيزد، اما او در مورد اختلافات، با همسرش صحبت ميکند و سعي ميکند به درک متقابل و وحدت نظر برسند، زيرا خودش را به تأمين آسايش و سعادت زنش متعهد کرده است. ما انسانها علاوه بر نيازهاي جسماني و عاطفي، نيازهاي اجتماعي هم داريم. همسرمان نيز نيازمند ارتباط با افرادي خارج از خانواده است. شايد او دوست داشته باشد به همراه زنان همسايه، غذايي تهيه کند، يا به همراه آنان جلسات قرائت قرآن تشکيل دهد. ممکن است اين فعاليتها در صدر اولويتهاي شوهر نباشد، اما به سرعت اهميتشان افزايش مييابد، زيرا مرد در صدد است تا نيازهاي زن را بر آورده کند. او تشخيص ميدهد که اگر به گسترش روابط اجتماعي زن کمک کند احساس رضايت خودش نيز افزايش خواهد يافت. او در مخالفت با اين موضوعات، جار و جنجال راه نمياندازد يا آنها را ناچيز و بي اهميت نمينامد و از قدرشان کم نميکند. او اينها را بخش عادي زندگي زنش ميبيند و به او اجازه ميدهد تا علائق خود را دنبال و از اين طريق نيازهايش را بر آورده کند. کشف و رفع نيازهاي مادي، عاطفي و اجتماعي زن، شايد يکي از دشوارترين نقشهاي يک شوهر کارآمد باشد. براي رفع اين نيازها شايد لازم باشد مرد بيشترين تلاشها را داشته باشد. شوهر کارآمد کسي است که تنها به رفاه و آسايش خويش نميانديشد و سعي ميکند محدودة آسايش خود را به همسر خود نيز ارتباط دهد و هر کار ممکن را براي رفع نيازهاي او انجام دهد. با اين کار، او نهايت تحسين و ستايش را از سوي همسرش کسب خواهد کرد. ?. شوهر خوب با زنش صحبت ميکند؛ برخي پژوهشها نشان دادهاند زنان به طور معمول، حدود دو برابر مردان صحبت ميکنند. به احتمال قوي، مردان بيشتر اين گفت و گوهايشان را هم در محيط کارشان مصرف ميکنند و گاه وقتي به خانه ميرسند فقط يک کلمه برايشان باقي مانده است. وقتي زن ميپرسد: «امروز چه طور بود؟» او پاسخ ميدهد: «خوب». يک چنين مختصرگويي هرگز نميتواند الگوي يک شوهر کارآمد باشد. بسياري از شوهرها بايد اين الگوي رفتاري خود را کنار بگذارند تا بتوانند نياز همسر خود را به برقراري ارتباط بر آورده کنند. مسائل زندگي در ابتدا از طريق ارتباط کلامي، بهخصوص بحث در مورد افکار، احساسات و آرزوهاي ما مطرح ميشود و با يکديگر در ميان گذاشته ميشود. افکار و احساسات و آرزوها را نميتوان با رفتار ما مشاهده کرد و به آنها پي برد. يکي از عميقترين آرزوهاي يک زن اين است که شوهرش را بشناسد. وقتي شوهر از افکار، احساسات و آرزوهاي خود حرف ميزند زن احساس ميکند شوهر اجازة ورود به دنياي خودش را به او داده است. وقتي شوهري مدتهاي طولاني دربارة احساساتش حرف نميزند، زن احساس ميکند که شوهر رابطهاش را با او قطع کرده و در نتيجه، زن احساس انزوا و تنهايي ميکند. ما نميتوانيم اجازه دهيم که ارتباط و گفتگوي بين ما متوقف شود يا ارتباط ما به صحنه نبرد عقايد ما و جنگ بر سر اختلافهايمان تبديل شود. گفتگو و تبادل نظر مثبت، باز، آزاد و همراه با تفاهم از مشخصات يک زندگي زناشويي سالم است. يک شوهر خوب و کارآمد بايد ابتکار به خرج داده و اين نوع گفتگو و ارتباط را به شيوة معمول زندگي مشترک تبديل سازد. ?. شوهر خوب، پايبند ارزشهاي معنوي و اخلاقي است؛ در يک خانواده سالم، شوهر، معتقد به يک سري ارزشهاي معنوي و اخلاقي است و سعي دارد آنها را در خود و خانواده پياده کند. او از تقوايي بهره ميبرد که او را به انجام واجبات، از جمله وظايف مربوط به خانواده وا ميدارد. اين ويژگي، سلامت خانواده و رضايتمندي اعضاي آن را به ارمغان ميآورد. هر چه مرد پايبندتر به باورهاي ارزشمند اخلاقي و معنوي باشد بيشتر مورد احترام همسرش قرار خواهد گرفت. هر چه کمتر پايبند اين ارزشها باشد يا شکاف بين ادعاهاي وي و عمل وي در اين زمينهها بيشتر باشد، بياحترامي بيشتري را نسبت به خود به وجود ميآورد. يک شوهر کارآمد واقعا تمام سعي خو را ميکند تا به زيور تقوا آراسته باشد و آن را در خانواده پياده کند. اين کار، تأثير مثبتي بر زن و فرزندان او خواهد گذاشت. هر چند اين فهرست کامل نيست، اما شش ويژگي ذکر شده ميتواند راهنماي خوبي براي مرداني باشد که ميخواهند نقش يک شوهر خوب و کارآمد را در ازدواج خود ايفا کنند. * با استفاده از سايت مرکز مشاوره موسسه امام خميني
نظر خودتان را ارسال کنید