باسلام خدمت شما پرسشگر محترم نکاتى چند در باب عالم برزخ 1 عالم برزخ عالمى است غير مادّى ولى جسمانى يعنى اگر چه مادّى نيست لکن موجودات آن مثل موجودات مادّى داراى شکل و رنگ و اندازه و امثال اين امور مى باشند مانند موجوداتى که در خواب مى بينيم . لذا نبايد جسمانيّت را با مادّيّت يکى دانست . حکما بين مادّه و جسم تفاوت قائل مى باشند که بيان اين تفاوتها از حدّ اين نوشته بيرون است . 2 عالم برزخ نسبت به عالم مادّه ، در مکان نيست يعنى نمى توان گفت عالم برزخ کجاست ؟ کما اينکه خود عالم مادّه را نيز اگر يکجا لحاظ نماييم ، مکان نخواهد داشت يعنى معنى ندارد که بپرسيم : عالم مادّه کجاست ؟ مکان امرى نسبى است که بين موجودات داخل يک عالم معنى پيدا مى کند . موجودات برزخى نيز نسبت به يکديگر مکان دارند ولى نسبت به عالم مادّه مکان ندارند همانگونه که صور ذهنى ما يا آن موجوداتى که در خواب مى بينيم ، نسبت به همديگر مکان دار مى باشند ، امّا نسبت به موجودات مادّى مکان ندارند . لذا مثلاً نمى توان گفت که سيب ذهنى من در چه موقعيّتى نسبت به تلوزيون پيش روى من قرار دارد به تعبير ديگر نمى توان براى سيب ذهنى من نسبت به تلوزيون بيرون از ذهن ، مختصّات رياضى و هندسى نوشت . 3 انسان در عالم برزخ داراى بدنى جسمانى ولى غير مادّى است امّا روح موجودى فرابرزخى و از عالم جبروت است که بدن برزخى و بدن مادّى را تدبير مى کند . بدن برزخى هر کسى نيز از جهتى عين بدن دنيايى اوست به نحوى که هر که او را ببيند مى شناسد امّا در عين حال صورتى متناسب با اعتقادات و خلقيّات و اعمال شخص نيز دارد . مثلاً اگر کسى اهل رباخوارى باشد ، بدن او همچون بدن خوک خواهد بود به گونه اى که اگر کسى او را ببيند متوجّه مى شود که اين شخص ، فلانى است که به صورت خوک در آمده است . لذا فرق است بين انسانى که خوک است با خوکى که از اوّل خوک بوده . حکما بر اين باورند که در عالم برزخ ، امکان اينکه يک موجود چندين قالب وجودى را يکجا داشته باشد ، وجود دارد امّا تصوّر اين حقيقت براى بسيارى از اهل دنيا امرى است دشوار . 4 در عالم برزخ ، زمان راه ندارد لذا کسى که ساعتى قبل از قيامت وارد برزخ مى شود با کسى که از زمان حضرت آدم ( ع ) وارد برزخ شده ، تفاوتى در ميزان عذاب يا پاداش برزخى نخواهد داشت . البته هضم اين مطلب نيز براى کسانى که ذهن فلسفى نيافته اند ، به خاطر انس زيادشان با زمان و امور زمانى ، کارى است حقيقتاً دشوار امّا اهل حکمت و بالاتر از آنها اهل عرفان ، به سبب انسى که با امور مجرّد و فرازمانى دارند ، اين حقيقت را به آسانى در مى يابند . 5 مراد از عالم قبر نيز همين عالم برزخ صعودى مى باشد . سوال قبر و فشار قبر و امثال اين امور نيز همگى در عالم برزخ رخ مى دهند . 6 رابطه ى عالم جبروت ، عالم برزخ و عالم مادّه رابطه ى طولى است يعنى عالم جبروت ، علّت و باطن عالم مثال نزولى مى باشد و عالم برزخ نزولى نيز علّت و باطن عالم مادّه است . برزخ صعودى نيز در حقيقت همان برزخ نزولى است که شخص همراه با کمالات اختيارى به آن باز مى گردد لذا انسان در برزخ نزولى با سعادت بسيط و اوّليّه حضور دارد امّا بعد از تنزّل به دنيا با سعادت تفصيلى و اختيارى يا با شقاوت به عالم برزخ باز مى گردد . از اين حيث است که برزخ نزولى و برزخى صعودى از يکديگر تفاوت اعتبارى پيدا مى کنند . رابطه ى بين اين سه عالم ( دنيا ، برزخ و آخرت ) نظير رابطه ى بين صور ذهنى ، اراده و روح مى باشد . صور ذهنى معلول اراده مى باشند يعنى انسان اراده مى کند و صور ذهنى پديد مى آيند پس اراده باطن صور ذهنى است لذا به محض اينکه اراده را برگيريم ، آن صور نيز ظهور خود را از دست مى دهند . خود اراده نيز معلول روح مى باشد . دنيا نيز به همين نحو ظاهر برزخ است و بر برزخ باطن آن مى باشد . همچنين عالم آخرت باطن برزخ محسوب مى شود . 7 طبق روايات اهل بيت ( ع ) اموات ، در عالم برزخ ، داراى بدنهايى غير مادّى و شبح گونه اى هستند که با آن ابدان در عالم برزخ زندگى مى کنند و همديگر را نيز مى شناسند . در عالم برزخ هر شخصى جايگاه خاصّى براى خود دارد ، که شبها را در آن به سر مى برد امّا روزها عدّه اى از آنها به وادى السّلام منتقل مى شوند که بهشت عالم برزخ است و عدّه اى ديگر نيز به وادى برهوت برده مى شوند که جهنّم برزخى است . همچنين هر کس اعمّ از مؤمن و غير مؤمن بسته به عمل و مرتبه ى وجودى خود ، گاه اجازه مى يابد تا از اهل خود در دنيا ديدار نمايد . « عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ الْمُؤْمِنَ لَيَزُورُ أَهْلَهُ فَيَرَى مَا يُحِبُّ وَ يُسْتَرُ عَنْهُ مَا يَکْرَهُ وَ إِنَّ الْکَافِرَ لَيَزُورُ أَهْلَهُ فَيَرَى مَا يَکْرَهُ وَ يُسْتَرُ عَنْهُ مَا يُحِبُّ قَالَ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ کُلَّ جُمْعَهٍ وَ مِنْهُمْ مَنْ يَزُورُ عَلَى قَدْرِ عَمَلِهِ . امام صادق ( ع ) فرمودند : روح مؤمن أهل خود را ديدار مى کند و آنچه خوش آيند او باشد مى بيند و آنچه خوش آيند او نيست از او نهان داشته مى شود ، و کافر زيارت مى کند اهل خود را و آنچه خوش آيند او نيست مى بيند و آنچه خوش آيند او است از او نهان داشته مى شود سپس فرمود : برخى از آنها اهل خود را زيارت مى کنند روز جمعه و برخى نيز زيارت مى کنند به اندازه عمل خويش . » ( بحار الأنوار ، ج 58 ، ص : 52 ) 8 با ورود به برزخ و « نظام برزخى » تحوّل و حرکت به معناى دنيايى آن متوقّف خواهد شد ولى نحوه هايى از تکامل ادامه خواهد داشت اين تکامل در جهت سير به سوى خدا است تا بر اثر آن معايب و نقايص را از دست بدهد و با کسب کمالات ، قابليتها و خصوصيات جديد ، لياقت ورود به عالم حشر را پيدا مىکند و احکامى متناسب بااحکام و آثار نظام حشرى را دارا شود . از اين حقيقت با عنوان « تکامل برزخى » ياد مىشود که حکايتگر تداوم تکامل در « نظام برزخى » است . البته تکامل اختيارى به معنايى که در دنيا مطرح است در عالم برزخ وجود ندارد يعنى چنين نيست که آنجا دار تکليف باشد و فرد موظّف به انجام و ترک امورى باشد و از اين رو در قبال آنها چيزى دريافت کند و يا از چيزى محروم گردد . تکامل علمى نيز از آن روست که پرده هايى از مقابل ديده گانش کنار رفته و زمينه درک معارف علمى در او بيشتر خواهد بود . تکامل برزخى سه گونه است . 1 - تکامل قهرى است که براى همه به صورت يکسان خواهدبود آن عبارت است از تکامل ناشى از انتقال به عالم برزخ يعنى همه در اثر انتقال به برزخ از مادّيت در آمده به تجرّد برزخى مى رسند . 2 - تکامل نوع دوم ناشى از باقيات الصّالحات است که اينها در واقع همان اعمال خود شخص است که در دنيا انجام داده است و حالا بعد از مرگ اثر آنها به خودش مى رسد روشن است که اگر کسى در دنيا تلاش نکرده و باقيات الصالحاتى به جا نگذاشته است از اين گونه تکامل نيز محروم خواهد شد . 3 - گونه سوم تکامل برزخى تکاملى است که در اثر عذاب حاصل مى شود يعنى دراثر عذاب برزخى و اخروى کدورات گناهان از وجود شخص ريخته مى شود و شخص بعد از مدتى عذاب ، به بهشت راه مى يابد . اين گونه تکامل اوّلاً درعالم برزخ براى همه نيست بلکه طبق روايات اهل بيت ( ع ) تنها براى شيعيان اهل بيت ( ع ) و برخى ديگر از انسانهاست . ثانيا اين پاک شدن نيز نتيجه عمل دنيايى خود شخص است اين عنايت تنها شامل حال کسانى است که ذاتى پاک و نيّتى صالح داشته ولى در عمل کوتاهى کرده اند لذا افرادى که فطرت خود را به کلى مدفون کرده اند با عذاب پاک نمى شوند . کسانى با عذاب پاک مى شوند که معصيت آنها عارضى باشد نه ذاتى ثالثا اين پاک شدن در واقع تکامل اثباتى نيست بلکه رفع کدورات است . دراثر عذاب ، ناخالصى ها از بين مى روند ولى به ذات شخص چيزى اضافه نمى شود در حالى که معنى حقيقى تکامل اين است که ذات شخص اشتداد وجودى بيابد . زندگى برزخى و آخرتى انسان در واقع ظهور ، زندگى دنيايى اوست اگر در آنجا رفع عذاب يا ترقى مقامى رخ مى دهد ، ناشى از عقيده ، نيّات و اعمال دنيايى شخص است مثلا تا کسى معتقد به ولايت اهل بيت ( ع ) نباشد ، شفاعت نمى شود يا اگر کسى مؤمن به خدا نباشد - هر چند به صورت انحرافى - عذاب براى او پاک کننده نخواهد بود . عذاب آخرت نسبت انسان هاى گناهکار مثل آتش کوره ذوب فلزات است ، نسبت به سنگ معدن . اگر سنگ معدنى ، داراى طلا باشد - هر چند اندک - در اثر ذوبهاى مکرر بالاخره طلاى آن استخراج مى شود ولى اگر سنگى فاقد طلا باشد ، هر قدر هم آن سنگ ذوب شود ، محال است از آن طلايى استخراج شود عذاب برزخ و آخرت نيز ، آن ذات الهى پنهان را استخراج مى کند پس اگر در وجود کسى اثرى از خوبى وجود نداشته باشد با عذاب هم چيزى از او استخراج نمى شود تا به بهشت راه يابد . 9 اهل برزخ لباس خواهند داشت امّا لباسهايى غير مادّى نظير ابدان خودشان نيز خوراکشان جسمانى ولى غير مادّى خواهد بود . از اينرو لذّت حاصل از طعام آنها مثل لذّات دنيايى زود گذر نخواهند بود بلکه هر لذّتى اوّلاً پايدار خواهد بود و ثانياً مانع از درک لذّت ديگر نخواهد شد . همچنين شدّت لذّات برزخى فوق تصوّر اهل دنياست . کما اينکه شدّت عذاب جهنّم برزخى نيز قابل فهم براى بشر عادى نيست . درباره ى آتش برزخ فرموده اند که آتش جهنّم را هفتاد بار با آب شسته اند تا آتش دنيا حاصل شده است يعنى آتش برزخ هفتاد مرتبه تنزّل يافته تا آتش دنيايى حاصل گشته است . نيز فرموده اند : اگر ذرّه از گدازه هاى جهنّم در دنيا افتد ، تمام دنيا را خاکستر مى کند . نيز اگر بوى نعمات آن عيناً به دنيا راه يابد ، تمام اهل دنيا از شدّت خوشى آن مست مى شوند . 10 در مقايسه ى برزخ با دنيا نيز فرموده اند : دنيا در قياس با برزخ چون انگشترى است در وسط يک بيابان يا چون رحم مادر است در قياس با دنيا . 11 آنان که در دنيا اهل عبادت بوده اند در برزخ و آخرت نيز دائماً در حال عبادت خواهند بود چرا که لذّتى بالاتر از معاشقه با خدا وجود ندارد . در برخى روايات آمده که حورالعين از دست اهل بهشت به خدا شکوه برده و مى گويد : خدايا تو مرا براى اين شخص آفريده اى امّا او چنان غرق راز و نياز با توست که التفاتى به من نمى کند . هر لذّتى هم که اهل بهشت چه در برزخ و چه در آخرت مى برند ، لذّتى با ياد خداست نه بى ياد خدا . لذا آن نيز عبادت محسوب مى شود . البته توجّه شود که اين عبادتها براى کسب کمال نيست بلکه ظهور باطن خود شخص است . چون عبد بدون عبادت اساساً عبد نيست . کما اينکه اهل جهنّم نيز خصائص خود را با خود خواهند داشت . لذا اهل جهنّم دائماً همديگر را آزار مى دهند و حتّى در جهنّم نيز از ابراز دشمنى با اهل بهشت دست برنمى دارند . 12 راه خوشحال نمودن اهل برزخ آن است که از آنها ياد شود و برايشان هديه فرستاده شود . اگر نماز و روزه ى قضا شده دارند براى آنها انجام شود اگر قرض دارند پرداخت گردد برايشان دعا کنند و رحمت خدا را برايش طلب نمايند . و . . . .
نظر خودتان را ارسال کنید