سلام وقت شما بخیر
اگر منظور شما از دليل علمي، دليل علوم تجربي و نتايج تحقيقات دانشمندان تجربي است، بايد گفت كه اصولاً تطبيق موضوعات شرعي و دستورات فقهي با مسائل طبيعي و مادي و نتايج علوم تجربي، امري صحيح و منطقي نيست. در خصوص احکام و دستورات شرعی آنچه به طور عام از آن آگاهی داریم، این است که احکام از طرف خداوند فرستاده شده و به وسیله پیامبر یا معصومان بیان شده است. در آنها مصلحت هایی برای انسانها در جهت سعادت و کمال قرار دارد و یا مفاسد واقعی که به جهت آن ها خداوند نهی کرده است.
حضرت رضا (ع) میفرماید: «میبینیم که خدای متعال چیزهایی را حلال کرده است که مردم در زندگی و ادامه اش به آن نیازمند هستند و برای آنان مصلحت و فایده ای دارد، و چیزهایی را حرام کرده که علاوه بر این که مورد نیاز بشر نیست، موجب فساد و فنا و نیستی او میباشد». (1)
اگر چه ما از آن مصالح و مفاسد واقعی آگاهی کامل نداریم، اما اين امور به حقيقت سعادت انسان بر مي گردد؛ چه سعادت دنيوي و چه اخروي. و این که ضرورتا در مورد صحت جسماني و سلامت بدني و دنيايي ما نيست؛ هرچند مي تواند در اين خصوص هم باشد كه مواردي از آن كشف شده و یا به مرور زمان و در اثر پیشرفت علم و دانش بشری کشف خواهد شد.
به عبارت روشن تر، دلیل اصلی همه دستورات و تکالیف دینی، تسلیم بودن ما در برابر دستورات الهی و سرسپردگی در برابر خواست او است. در واقع، اصلی ترین دلیل ما برای همه عبادات و تکالیف دینی مانند لزوم غسل، روایات و قرآن کریم است که مثلا در این مورد خاص، غسل جنابت را برای انجام عبادات واجب نموده است و ما چون از واجب بودن اين عمل اگاه مي شويم، بي ترديد خود را موظف به انجام آن و پذيرش اين دستور مي دانيم.
اگرچه تمام احکام الهی بدون حکمت نیست و ما به برخی آگاه و نسبت به بسیاری از حکمت های احکام ناآگاهیم، اما چون اعتقاد داریم که خداوند بهترین قوانین و احکام را برای بشر بیان داشته است، هر چند حکمت اصلی احکام را هم ندانیم، از باب تعبد آن را مي پذیریم و مي دانيم كه مهم ترين اثر اين پذيرش، نشان دادن روح تسليم و خضوع در برابر فرامين الهي است. همين ميزان، تسليمي است كه حقيقت مسلمان بودن ما را نشان مي دهد كه فرموده اند: «الاسلام هو التسليم»؛ (2) «اسلام، همان تسليم است».
البته نبايد فراموش كرد كه معمولاً در منابع نقلی و یا به کمک عقل می توان به فواید و آثار مثبت بسیاری ازاین احکام دست یافت. اين حقيقتي است كه ناشي از حكيم بودن خداوند است؛ يعني هرچند ماهيت اصلي اعمال عبادي، آزمایش بندگان و تعيين ميزان تسليم و تمكين آنان است، اما خداوند از روي حكمت خود اين آزمون ها را به گونه اي تأثيرگذار و نتيجه بخش به حال زندگي دنياي و آخرت خود انسان تنظيم كرده و مي توان با تأمل و دقت، به جنبه هاي حكيمانه آن پي برد.
در مورد نجاست خون يا هر عين نجس ديگري هم مسئله از همين قبيل است. نمي توان به طور قطع، دليل نجس اعلان شدن اين امور را دريافت و لزوماً اين دليل هم دليلي علمي و مادي نيست؛ آنچه ما مي دانيم آن است كه حكم نجاست اين امور از باب دوري طبيعي و عادي انسان از آن ها است؛ مثلاً اسلام نخواسته كه انسان مؤمن با ادرار و مدفوع و مني و سگ و اموري از اين قبيل در تماس عادي و مكرر باشد. به همين دليل، آن ها را نجس دانسته و تطهير از آن ها را براي عبادات لازم شمرده است.
از نظر علوم تجربي در مورد بسياري از نجاسات همچون ادرار و مدفوع اين دستور كاملاً پذيرفته شده و روشن است؛ چون به روشني اين امور از مواد زاید و آلوده شناخته مي شوند كه مي توانند عامل انتقال بيماري ها باشند؛ اما در مورد خون نیز همين مسئله به نوعي بيان شده است.
البته بايد دانست كه آنچه در قرآن در مورد خون بيان شده، تنها مسئله حرمت خوردن خون است، نه اصل نجاست آن. در قرآن کریم آمده است:
«إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزيرِ ِوَ ما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّه»؛ (3) «خداوند، تنها (گوشت) مردار، خون، گوشت خوك و آنچه را نام غيرِ خدا به هنگام ذبح بر آن گفته شود، حرام كرده است».
اما فقها بر اساس روايات، حكم به نجاست خون هم داده اند و علاوه بر حرمت خوردن خون، خود آن را هم نجس دانسته اند. در هر حال، به نظر میرسد بین نجاست خون و حرمت خوردن آن هم رابطه وجود دارد؛ یعنی به دلیل زیانهایی که در خوردن وجود داشته، اسلام نخست به نجاست آن حکم کرده است تا از خوردن آن پرهیز شود.
از منظر پزشكي در مورد مضرات خوردن خون گفته شده:
«خون از یک سو ماده کاملاً آمادهای است برای پرورش انواع میکربها. تمام میکرب هایی که وارد بدن انسان میشوند، به خون حمله میکنند و آن را مرکز فعالیت خویش قرار میدهند. به همین دلیل، گلبولهای سفید که پاسداران و سربازان کشور تن انسان اند، همواره در منطقه خون پاسداری میکنند تا میکروبها به این سنگر حساس که به تمام مناطق بدن ارتباط نزدیک دارد، راه پیدا نکنند.
مخصوصاً هنگامی که خون از جریان میافتد و به اصطلاح میمیرد، گلبولهای سفید از بین میروند. به همین جهت، میکربها که میدان را خالی از حریف میبینند، به سرعت زاد و ولد کرده و گسترش مییابند. بنابراین، اگر گفته شود خون به هنگامی که از جریان میافتد، آلودهترین اجزای بدن انسان و حیوان است، گزاف گفته نشده است. (4) در واقع، خونی که در رگها جریان نداشته باشد، خون مرده محسوب میشود.
از اين بيان مي توان به طور احتمالي به نكته مورد نظر شما هم رسيد؛ یعنی تا زماني كه خون در بدن جريان دارد و خون زنده محسوب مي شود، آلودگي كم تري دارد و محيط مناسبي براي رشد ميكروب ها نيست؛ اما به محض خارج شدن از بدن و تبديل شدن به خون مرده، زمينه بيش تري براي آلودگي و رشد ميكروب ها در آن وجود دارد و در نتيجه، حكم نجس دانستن خون بيرون از بدن نيز مي تواند منطبق بر همين امر علمي باشد.
هرچند نبايد از ياد برد كه حقيقتا ماهيت اصلي نظر فقها در مورد نجس نبودن خون درون بدن آن است كه دليل معتبري بر نجاست خون درون بدن نيست و در نتيجه، اگر مثلا سوزن سرنگ به درون رگ رفت و با خون تماس گرفت، اما پاكيزه از بدن خارج شد، نجس دانسته نمي شود؛ (5) زيرا دليل بر نجس دانستن آن به واسطه اين نوع تماس ها نيست و از نظر شرعي هم اصل بر طهارت همه چيز است؛ مگر آن كه دليلي بر نجاست آن در شريعت موجود باشد.
پى نوشتها:
1. علامه مجلسي، بحار الانوار، ج 6، ص 93، نشر اسلاميه، تهران، بي تا.
2.ثقة الاسلام كلينى، الكافي، ج 8، ص 11، دار الكتب الإسلامية، تهران، 1365 ه ش.
3. بقره (2) آيه 173.
4. رك: آيت الله مكارم شيرازي، تفسیر نمونه، ج 1، ص 586 - 585 ، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374 ش.
5. امام خميني، روح الله، توضیح المسایل (محشي)، مسئله 216، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم، 1424 ه ق.
نظر خودتان را ارسال کنید