سلام علیکم
آیه مورد نظر به شرح زیر است:
ُ وَ اللاَّتي تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضاجِعِ وَ اضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً (1)
و آن دسته از زنان را كه از سركشى و مخالفتشان بيم داريد، پند و اندرز دهيد! (و اگر مؤثر واقع نشد،) در بستر از آنها دورى نماييد! و (اگر هيچ راهى جز شدت عمل، براى وادار كردن آنها به انجام وظايفشان نبود،) آنها را تنبيه كنيد! و اگر از شما پيروى كردند، راهى براى تعدّى بر آنها نجوييد! (بدانيد) خداوند، بلندمرتبه و بزرگ است. (و قدرت او، بالاترين قدرتهاست.)
بنابراين آیه ، تنها مورد تنبيه، نشوز زن است.
نشوز آن است كه زن در مقابل تکليف اختصاصياش در تأمین جنسی شوهر، بدون هيچ عذر موجهي سرپيچي نمايد.
اگر زني از انجام كارهاي خانه، بچهداري و... سرباز زند شارع مقدس هيچ حقي براي مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نميتواند در اين موارد واكنش نشان دهد.
آيه فوق در مورد بسياري از مسائل اختلافي زوجين ساكت است و هيچ حقي براي مرد در برابر آن قرار نداده جز در مورد تأمین نیاز جنسی همسر كه زن با پيمان ازدواج، تعهد به آن را ملتزم شده است.
نشوز امري برخلاف حقوق مرد است و براي رويارويي با آن بهترين راه اين است كه پيش از مراجعه به ديگران، مشكل را در داخل خانه حل نمود، ولي اگر چنين چيزي ميسر نبود آنگاه نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن ديگران ميرسد كه در آيه بعد سالم ترين راه آن عنوان شده است.
حل مسأله نشوز در داخل خانه نيز به اشكال مختلفي انجام پذير است و جالب اين است كه خداوند از ملايم ترين راهها شروع نموده و در صورت تأثير گذاري آن ، مراتب بالاتر را اجازه نداده است. از اين رو در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است.
چنين روشي حكيمانهترين شيوه در حل مشكلات زوجين است.
ليكن اگر زني در برابر اندرزها و نصايح شوهر سر تسليم فرود نياورد و همچنان برسرپيچي ازحقوق زوج پايداري ورزيد چه بايد كرد؟
در اينجا نيز آيه راه دومي را پيشنهاد نموده است كه از حد برخورد منفي عاطفي بالاتر نميرود و آن خودداري از همبستر شدن با وي ميباشد. دراينجا نيز اگر مشكل حل شد ديگر كسي حق پيمودن راه سوم را ندارد، امّا اگر زن درچنين وضعيتي نيز سرسختي نشان داده و حاضر به تأمين حقوق طرف مقابل نگرديد چه بايد كرد؟
در اينجا چند راه قابل تصور است:
أ) در مقابل نشوز زن به کلي ساکت بود يعني مرد حقوق خود را ناديده انگارد هر چند ساليان دراز اين برنامه ادامه يابد.
چنين چيزي براساس هيچ منطقي قابل الزام نيست و اختصاص به مرد هم ندارد، يعني درهيچ يك از نظامهاي حقوقي جهان نميتوان صاحب حقي را مجبور كرد در برابر حقوق خود ساكت شود و دم نزند، يعني از نظراخلاقي، آن هم درموارد خاصي ميتوان چنين توصيهاي نمود ولي نبايد بين مسأله حقوقي و اخلاقي خلط كرد.
از طرف ديگر نشوز زن اقسامي دارد كه برخي از آنها مسلّماً به زيان خود او هم تمام ميشود و بر مرد لازم است كه به عنوان مدير كانون خانواده، كنترل هدايتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد.
ب) راه ديگر آن است كه مرد از هر طريق ممكن حقوق خود را به دست آورد. چنين چيزي را هرگز شارع اجازه نميدهد و براي گرفتن حق، روشهاي معيني وضع نموده، زيرا در غير اين صورت ممكن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم ديگر به بار آيد.
ج) راه ديگرآن است كه مرد با مراجعه به ديگران اعم از مراجع قضايي يا افراد ذي نفوذ ديگر ، حقوق خود را بگيرد.
چنين چيزي اگر چه ممكن است حق مرد را تأمين كند ولي هنوز با وجود امكان حل مشكل در داخل خانه ، بهتر است چالش به بيرون كشيده نشود، زيرا فاش کردن مسائل داخل خانه آسيبهاي فراواني براي خانواده به بار ميآورد كه در اينجا جاي ذكر آن نيست، لذا خداوند حكيم راه ممكن را پيشنهاد مينمايد.
د) راه ديگر آن است كه مرد اندكي قاطعانه تر از برخورد منفي يا عاطفي برخورد نمايد. ازاين رو قرآن مجيد به عنوان آخرين راه حل ممكن در داخل خانه مسأله «ضرب» را مطرح نموده است.
البته اين مسأله نيز حدودي دارد كه هرگز با آنچه در اذهان عمومي يا تبليغات مسموم مطرح ميشود، سازگاري ندارد.
درباره حدّ و چگونگي زدن، علامه مجلسي (ره) در بحار الانوار، ج 104، ص 58 روايتي از فقهالرضا (ع) نقل نموده است كه «والضرب بالسواك و شهبه ضرباً رفيقاً؛ زدن بايد با وسايلي مانند چوب مسواك و امثال آن باشد» آنهم با مدارا و ملايمت. ظاهر روايت فوق به خوبي نشان ميدهد كه «ضرب» بايد در پايينترين حد ممكن باشد و هرگز نبايد اندك آسيبي بر بدن وارد كند. وسيلهاي كه در اين روايت اشاره شده چوبي بسيار نازك مانند چوب سيگار، سبك و كم ضربه است.
نكته ديگري كه از آيه به دست ميآيد اين است كه دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نبايد به آن مداومت بخشيد، زيرا به دنبال اين عمل دو واكنش احتمال ميرود:
يكي آن كه زن به حقوق مرد وفادار شود، در اين صورت قرآن ميفرمايد: «فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيهِنَّ سَبِيلاً؛ اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مداريد.» يعني، اگر زن در برابر حقوقي كه بر آن پيمان بسته است تسليم شد ديگر مقابله با وي ظلم و تجاوز است.
واكنش ديگر آن است كه همچنان سرسختي نشان دهد و كانون خانواده را گرفتار تزلزل و بيثباتي نمايد، در اينباره در آيه بعد فرموده است: «وَ إِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَينِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ أَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ أَهْلِها إِنْ يرِيداً إِصْلاحاً يوَفِّقِ اَللَّهُ بَينَهُما إِنَّ اَللَّهَ كانَ عَلِيماً خَبِيراً؛ اگر خوف گسست در بين آن دو يافتيد، پس داوری از ناحيه مرد و داوري از بستگان زن برگزينيد، اگر از پي آن خواستار صلاح باشند خداوند بين آنان وفاق ايجاد خواهد كرد، همانا خداوند دانا و آگاه است.»
قرآن مجيد در آخرين مرحله، گشودن گره را به دست نزديكان و بستگان قرار ميدهد تا مسئله با سلامت هر چه بيشتر روال خود را طي كند و براي اينكه حقي از هيچ يك از طرفين زايل نشود و تبعيضي رخ ننمايد فرموده است كه از هر جانب داوري برگزيده شود و با رعايت حقوق و مصالح طرفين، مشكل را برطرف نمايند.
خلاصه در اين حكم شرايط زير ديده ميشود:
1. اختصاص به مورد سرپيچي زن از تكليف خود و حقوق مسلّم مرد دارد؛ حقوقي كه با پيمان ازدواج، زن وفاداري خود نسبت به آن را متعهد شده است؛
2. درراستاي حل مشكل در داخل خانه و خودداري از بروزآن درخارج از منزل وضع شده؛
3. سومين مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پيشين روا نيست.
4. حد آن نازلترين مرتبه ضرب است و نبايد موجب كمترين آسيبي بر بدن زن شود؛
5. موقتي است و چه داراي نتيجه مثبت یا منفي، بايد به زودي از آن دست كشيد.
گروهی از پژوهشگران ضرب مورد اشاره در آيه را به معناي زدن نميدانند، بلكه ميگويند:
به معناي جدايي شوهر و ترك خانه و دوري از زن و خانواده است یعنی مرحله شدیدتر از قهر در بستر که مرحله دوم بود. « ضرب » در قرآن تنها به معناي « زدن » نيامده است بلکه معاني متعددي دارد، چنانکه در ادبيات عرب نيز « ضرب » مفاهيم متعددي دارد.مثل منع کردن، خودداري نمودن، روي برگرداندن، دور شدن و ... بنابر اين « کتک زدن » فقط يکي از معاني « ضرب » است و ما براي اينکه مشخص کنيم در هر گزاره اي کدام معنا آمده بايد به قرائن و شواهدي که در خود جمله وجود دارد مراجعه نمائيم . و شواهد و قرائن موجود در اين آيه ترديدي با قي نميگذارد که « ضرب » در اينجا، به معناي کتک زدن نيست، بلکه به معناي « دوري گزيدن » است که در عربي به معناي « إعراض » و « إجتناب ».
در موارد ديگر نيز هر گاه قرآن خواسته «زدن» را تجويز كند، تعبير به «ضرب » نكرده، بلكه «جَلد» آورده، مانند : «الزانية و الزاني فاجلدوا كلَّ واحد...» (2)
علاوه بر اين از برخي روايات نيز همين مطلب استفاده ميشود. مثلاً در بحارالانوار از امام صادق (ع) روايت شده که آنحضرت ميفرمايد:
«در تعجبم از مرداني که زنان را کتک ميزنند حال آنکه ( اگر قرار بود کسي کتک بخورد ) مردان مناسب تر براي کتک خوردن ميباشند. زنانتان را با خشونت نزنيد بلکه اگر آنان حقوق همسري را رعايت نميکنند براي آنکه به آنان هشدار دهيد و متوجهء اشتباهشان بکنيد، آنان را با قطع نفقه شان ( يعني پولي که بابت هزينه هايشان ميپردازيد ) بزنيد.»
از اين حديث به وضوح روشن ميشود که « ضرب » در اينجا به معناي ديگري غير از « زدن » آمده است . ولي ظاهراً پاره اي سنتهاي فرهنگي مليتهاي مسلمان و برخي سلايق باعث شده که با ناديده گرفتن اين همه قرينه و دليل ، « ضرب » به معناي « زدن » ترجمه شود.
سيره و روش پيامبر نيز مويد همين تفسير از آيه است.
وقتي ميان پيامبر و همسرانش اختلاف پيش آمد و اينان به نصيحت رسول خدا عمل نكردند، پيامبر براي يك ماه از آنان جدا شد و بعد از یک ماه آنها را بین ماندن با آن شرایط یا جدایی با گرفتن بهره دنیایی خود مخیر کرد. پيامبر هيچ گونه آزار جسماني به آنان نرسانده، كتك شان نزد و تحقير و سرزنش شان نكرد. اگر زدن و آزار جسمي و روحي خواستة خدا و راه حلي ثمربخش بود، پيامبر نخستين كسي بود كه به دستور خدا عمل ميكرد اما كسي را نزد و بدان اجازه يا دستور نداد.
بنا بر این حداکثر قرآن در یک مورد آن هم با قیدهای فراوان و به عنوان آخرین راه حل مشکل در خانه ، مرد را اجازه داده به طور خفیف زن را تنبیه کند و این که ما به طور مطلق بگوییم مرد اجازه دارد زن را کتک بزند ، دروغ بستن به قرآن است.
پينوشتها :
1. نساء (4) آیه 34.
2. نور (24) آيه 2.
نظر خودتان را ارسال کنید