در مورد رابطه مذهب وسیاست نکاتی را بیان کنید؟

متن سوال: 
با سلام در مورد رابطه مذهب وسياست در آمريکا ونقش آن در انتخاب مجدد جرج بوش توضيح دهيد؟

سلام وقت شما بخير سکولاريسم وجدايي دين از سياست يکي از لوازم اساسي ليبراليسم است که ساختارهاي حقوقي ، سياسي ، اقتصادي و فرهنگي يک جامعه را فارغ از تاثيرگذاري و دخالت آموزه هاي ديني ومذهبي مي داند‌‍؛ از ديدگاه جان لاک بنيانگذار ليبراليسم ، حکومت براي حفظ وحمايت ازجان و مال و آزادي به وجود آمده است .جامعه مدني وظيفه اي مدني دارد ، انسان را وا نمي دارد به اموزه مذهبي خاص بگرود يا به گروههاي مذهبي معيني بپيوندد...کاربرد زور براي دست يافتن به يکنواختي مذهبي هم غير ممکن است هم اينکه با اخلاق مسيحي مغايرت دارد. عبد الرحمن عالم، تاريخ فلسفه سياسي غرب، تهران :وزارت خارجه،مرکز چاپ وانتشار،1377 ، ص 289.اما با اين همه در عمل مشاهده مي شود مهمترين کشور حامي ليبراليسم يعني ايالات متحده آمريکا رويکردي مذهبي در خط ومشي هاي داخلي وخارجي خود در پيش گرفته است. وبااستفاده ابزاري از مذهب در صدد سيطره صهيونيسم مسيحي برجامعه آمريکا وکل جهان مي باشد. الف - بررسي وضعيت مذهب در آمريکا برخلاف تصور رايجي که جامعه امريکا را جامعه اي غيرمذهبي و بيگانه از عقايد وآموزههاي ديني مي پندارد، آمريکا کشور توسعه يافته ومتمدني است که مردم آن به شدت مذهبى هستند. البته در ميزان اين موضوع وشاخصهاي شناخت آن اختلافاتي وجود دارد اما همه گي در مذهبي بودن بالاي اين کشور وحدت نظر دارند؛ براساس برخي آمارها ?? درصد مردم آمريکا به طور مرتب و ?? درصد به صورت نامرتب به کليسا مي روند. همچنين ?? درصد آمريکاييان به خدا و معاد اعتقاد راسخ دارندمذهب در آمريکا ، محمد صداقت گويان ، روزنامه همشهري ،20/8/1382.و بر طبق نظر سنجى هاى مختلف حدود ?? تا ?? پرسش شوندگان آمريکايى به خداوند ايمان دارند. در ايالات متحده و انگليس به ترتيب ?? و ?? درصد مردم خودشان را فردى مذهبى مى دانند. حدود چهار پنجم آمريکايى ها به معجزه اعتقاد دارند و کاملاً باور دارند که مسيح از مريم باکره متولد شده است. همچنين با بررسى تعداد شماره تلفنهاى افراد و مؤسسات پيشگو و فالگير در دفترچه تلفن آمريکايى ها و اروپايى ها مشخص شد که آمريکايى ها به مراتب بيشتر از اروپايى ها به اين امور علاقه نشان مى دهند. افزون بر اين موارد مى توان گفت که اغلب مردم آمريکا به « روح» و جهان ماوراء الطبيعه اعتقاد دارند و چنين اعتقاد و باورى در بسيارى از فيلمها و فعاليتهاى هنرى آنها ديده مى شود. شاخص ديگرى که در زمينه بررسى مذهبى بودن يک جامعه به کار گرفته مى شود، بررسى و استفاده از ليست اعضاى رسمى مجامع و تشکيلات مذهبى و ميزان کمکهاى مالى آنها است.مذهب در آمريکا، گفت وگو با دکتر کاووس سيد امامى، روزنامه ايران، شنبه ? آبان ،???? .و مطابق نظرسنجى هاى انجام شده حدود ?? درصد آمريکايى ها در زمينه هاى اجتماعى مختلف مواضع محافظه کارانه اى دارند و با هرزه نگارى، همجنس بازى، سقط جنين و تخريب ارزش هاى خانوادگى و شؤونات مذهبى مخالف هستند. از نظر ديني اکثريت مردم آمريکا مسيحى هستند. در اين کشور هر سه شعبه اصلى دين مسيحيت ـ پروتستان، کاتوليک و ارتدوکس ـ با توجه به مهاجر پذير بودن آن حضور دارند ولى جمعيت گروه مذهبى پروتستان بيش از ساير گروه ها است و بعد از آن کاتوليک ها و ارتدوکس ها دومين و سومين گروه جمعيتى اين کشور را تشکيل مى دهند.البته مذهب پروتستان مانند مذهب کاتوليک، تمرکزگرا نيست. چون کاتوليک هاى سراسر جهان، قيادت پاپ را مى پذيرند ولى پروتستان مذهبى با شاخه ها و شعب مختلف است و به طور مرتب تشکيلات جديد ساخته و منشعب مى شود. در عين حال، اين گروهها پس از انشعاب، با همديگر خصومت و نزاع و جنگ فرقه اى ندارند. چون همه آنها پذيرفته اند که همگى پيرو يک مذهب هستند. تعداد گروههاى پروتستان به چند هزارتشکل مى رسد؛ هر يک کليساهاى خاص خودشان را دا شته و هر فرد مى تواند از يک تشکيلات مذهبى جدا شده و به تشکيلات ديگرى بپيوندد. در حال حاضر، بزرگترين شاخه هاى کليساى پروتستان در آمريکا شامل پروسبيترين ها، متد و ديست ها، اپيسکوپولين ها، با پتيست ها و انواع گروه هاى جديد تر بنياد گرا مثل پنتکاستاليست ها، سونت دى ادونيست ها، انواع اونجليست ها و بالأخره مورمون ها هستند.همان. نکته قابل توجه در بررسي وضعيت مذهب در آمريکا ، مساله بنيادگرايي مذهبي در اين جامعه به اصطلاح پيشرفته ومتمدن است ؛ علاوه بر بنيادگرايي يهودي که تأثيرات آن بر سياست هاي آمريکا مشهود است، در ?? سال اخير به طور محسوسى شمار اعضاى کليساهاى ليبرال کاهش يافته و بر شمار کليساهاى محافظه کار و بنيادگرا افزوده شده است. علت اين موضوع اين است که کليساهاى سنتى ليبرال تنها برروى معنويات تأکيد مى کنند ولى فعاليت مذهبى و مناسک کليساهاى بنيادگرا به صورت پرشور و احساسى برگزار مى شود و در ضمن يک احساس عميق همبستگى بين اعضا به وجود مى آيد و حتى به طور جمعى به حالت خلسه فرو مى روند. گروههاى او نجليست يا انجيلى (Evangelist) به شدت در عرصه تبليغ مذهب فعال هستند و رسالت خود شان را درتبليغ دين و مسيحى نمودن ديگران تعريف کرده اند. يکى از بارزترين روشهاى مورد استفاده آنها، تبليغ از راه تلويزيون و شبکه هاى راديويى و حتى ماهواره اى به صدها زبان مختلف دنيا است.همان . سابقه بنيادگرايي مسيحي در آمريکا به سال هاي پس از جنگ ويتنام بازمي گردد. در آن دوران، جريان هيپيزم که از دين بودا و فرهنگ هندو الهام مي گرفت، منجر به بي اعتنايي به اخلاقيات، نماد خانواده و اعتياد در جامعه آمريکا شد و در واکنش به آن بنيادگرايي مسيحي پديد آمد و به شدت رشد کرد تا جايي که برخي ادعا مي کردند حضرت مسيح (ع) را در خواب يا بيداري ديده اند و به وسيله او از همه گناهان پاک شده اند.سپس اين روند رو به رشد منجر به نوعي افراط گرايي شد،به گونه اي که برخي براي خود قائل به نوعي رسالت الهي شدند.مذهب در آمريکا ، محمد صداقت گويان ، همان.بنياد گرايى مسيحى در گذشته بر سلوک اخلاقى صحيح تکيه داشت، ولى در دهه‏هاى گذشته صرفاً سياسى شده است. به «بنياد گرايان»، لقب «تجديد حيات يافته» نيز داده مى‏شود. اين مسئله شامل يک نوع تجربه بيدارى معنوى و يا صرفاً گرايش به افکار سياسى خاص است. آنها معتقدند تاريخ بشر در طى نبردى در آخرالزمان به نام «آرماگدون» به پايان مى‏رسد و نقطه اوج آن ظهور دوباره مسيح است؛ پس از آن، داورى نهايى براى همه مردگان و زندگان انجام مى‏شود. يک بررسى انجام گرفته از سوى مؤسسه «تلسن‏» که در اکتبر سال 1985 م . به نشر رسيده است; نشان مى‏دهد که در حال حاضر 61 ميليون آمريکايى در انتظار واقعه آرماگدون گوش خوابانده‏اند . در اوايل دهه 90 ، آمريکائيان به بيش از 1400 راديوى مذهبى گوش مى‏دادند. اکثريت هنگفتى از 80000 کشيش بينادگراى پروتستان که روزانه از 400 ايستگاه راديويى سخن‏پراکنى مى‏کنند، خواهان مشيت الهى‏گرايى هستند. برخى از مشهورترين اين افراد عبارتند از: پاتريک رابرتسون، جيمى سواگارت، جيم باکر و جرى فال‏ول. مدرسه‏هاى انجيلى بسيارى، چه فرقه‏اى و چه فرافرقه‏اى در سراسر آمريکا اصول خداشناسى آرماگدون را بر پايه پرستش اسرائيل تعليم مى‏دهند. تعداد اين مدارس در حدود 200 مؤسسه و داراى حدود 100000 دانشجو مى‏باشند. اين دانشجويان پس از فراغت از تحصيل، کشيش پروتستان مى‏شوند، به ميان مردم مى‏روند و اين ديدگاه را تبليغ مى‏کنند. در قرن گذشته در آمريکا مبلغان مسيحي تلاش کردند نوعي احساس ترس از دنياي خارج را در مردم آمريکا القا کنند . فيلمهاي آرماگدون و طالع نحس از جمله فيلمهايي هستند که در آنها مردم آمريکا با هجوم يک دشمن خارجي روبرو مي شوند . هدف اصلي در اين فيلمها ايجاد نوعي حالت وحشت در مردم آمريکا بود که بتوان از اين حالت وحشت براي هجوم استفاده کرد مسيحيان صهيونيست ، جرج بوش و ديکتاتور آرماگدون، خبرگزاري مهر،????/??/??.آنها اعتقاد دارند که پيروان کليساي پروتستان براي ظهور دوباره مسيح بايد چند خواسته مسيح راکه در تفاسير انجيل در قرن بيستم به عنوان پيشگويي هاي انجيل بيان شده، عملي نمايند. اين جريان نوظهور در پروتستانيسم با عنوان « صهيونيسم مسيحي» شهرت دارد. طرفداران صهيونيسم مسيحي (Christian Zionism)، مسيحيان پروتستاني هستند که معتقد به آرماگدون و نبرد آخر الزمان هستند و معتقدند براي ظهور دوباره مسيح بايد اقدامات و شرايط پيش از ظهور را فراهم کرد . اين جريان يک پديده جديد ديني سياسي در مسيحيت است که براي اولين بار توسط کليساي انگليس در اواخر قرن نوزدهم ميلادي به وجود آمد. پروتستان هاي مقيم آمريکا و انگليس اين جريان نوظهور را «عملي نمودن خواسته هاي مسيح» و «عملي نمودن پيشگويي هاي انجيل» نيز مي نامند. به د ليل اهميت اين مساله و تاثيري که بر سياست خارجي آمريکا مبني بر در پيش گرفتن رفتاري تهاجمي در خاورميانه واشغال نظامي عراق داشته است ، توضياتي پيرامون اين حادثه از ديدگاه مسيحيان صهيونيست آورده مي شود: آرماگدون کلمه Armageddon »» يا «هار مجدون‏» واژه‏اى است يونانى که بنا به تعريف واژه نامه‏هاى آمريکايى همچون فرهنگ «وبستر» به معنى نبرد نهايى حق و باطل در آخر الزمان است . همچنين اين واژه نام شهرى است در منطقه عمومى شام که بنا به آنچه در باب شانزدهم مکاشفات يوحنا، در عهد جديد آمده است، جنگى عظيم در آنجا رخ مى‏دهد و مرحله حاضر از زندگى بشر در آن زمان پايان مى‏يابد . به عبارتى نبرد مذکور مقدمه تحولى بزرگ است که سرنوشت نهايى آدمى بر روى کره زمين به آن بستگى دارد .واقعه آرماگدون ،غرب و آمادگيهاى پيش از ظهور،عبدالکريم زبيدى، ترجمه امين ميرزايى، فصلنامه موعود ش28.به طور کلي مسيحيان صهيونيست معتقد به هفت مرحله يا هفت مشيت الهي هستند که در آخرالزمان به وقوع مي پيوندد. اين مراحل عبارتند از: 1- بازگشت يهوديان به فلسطين 2- ايجاد دولت يهود 3- موعظه شدن بني اسرائيل و ديگر مردم دنيا به وسيله انجيل 4- حصول مرحله وجد يا سرخوشي (Rapture) يعني به بهشت رفتن کليه کساني که به کليسا ايمان آورده اند. 5- دوره 7 ساله حکومت دجال(آنتي کراست – ضد مسيح) و فلاکت يهوديان و ساير به اصطلاح آنان مومنان 6- وقوع جنگ ارماگدون 7- شکست لشکريان دجال وحکومت مسيح به پايتختي قدس(اورشليم)،.يهوديان در اين دوره به مسيح ايمان مي آورند. به اعتقاد مسيحيان صهيونيست در مرحله ششم از مراحل فوق ، جنگي فراگير در جهان رخ مي دهد که در آن همه زمين به سختي نابود خواهد شد. اصل اين کلمه هارمجيدو (يا هارمگيدو) است. مکان وقوع اين جنگ صحراي مگيدو در شمال اسرائيل و کرانه غربي رود اردن است. در اين مکان در گذشته شهري استراتژيک بوده که در مسير عبور از شمال به جنوب و شرق به غرب قرار داشته است. جنگ هاي زيادي در تاريخ در اين مکان رخ داده است. در اين جنگ ميان نيروهاي خير (يهوديان) و نيروهاي شر( مسلمانان از ايران و روسيه) رخ ميدهد و به همه دنيا کشيده مي شود.در صحيفه حزيقال نبي درباره آرماگدون آمده است: باران هاي سيل آسا و تگرگ هاي سخت آتش و گوگرد، تکان هاي سختي در زمين پديد خواهد آورد. کوه ها سرنگون خواهند شد.صخره ها خواهند افتاد و جميع حصارهاي زمين منهدم خواهد شد. ودر صحيفه زکرياي نبي آمده است: گوشت ايشان در حالي که بر پاهاي خويش ايستاده اند کاهيده خواهد شد و چشمان ايشان در جاي خود گداخته خواهد شد و زبان هايشان در دهانشان کاهيده خواهد شد . بنيادگرايان اين عبارات را حمل بر استفاده شدن بمب هاي اتمي و نوتروني دراين جنگ ميدانند. اعتقاد به اين جنگ تأثير زيادي بر سياست هاي داخلي و خارجي داشته است. جيمز وات وزير کشور اسبق ايالات متحده در کميته مجلس نمايندگان اظهار داشت: به علت ظهور دوباره و قريب الوقوع مسيح، نمي توانم خيلي در بند نابودي منابع طبيعي خودمان باشيم. ريگان رئيس جمهور اسبق امريکا نيز بسيار تحت تأثير تعليمات ديني که توسط مادرش نل ريگان ديده بود، قرار داشت. وي ميگويد: اين نبي خشمگين حزيقال است که بهتر از هرکسي، قتل عامي را که عصر ما به ويراني خواهد کشاند را، پيشگويي کرده است... اين علامت آن است که فرا رسيدن آرماگدون، دور نيست. براي تبليغات تفکرات صهيونيستها ابزارهاي فراواني وجود دارد. 85% سرمايه هاليوود متعلق به صهيونيست هاست. از اين رو آنها به راحتي ميتوانند جهت رواج نظريات خود به فيلم هاي سينمايي متوسل شوند. فيلم هاي آرماگدون، ماتريکس، شمارش معکوس تا آرماگدون، امگا کد(يا مگيدو)و... بسياري از کارگردانان و بازيگران معروف سينما صهيونيست هستند و در خدمت منافع اسرائيل فعاليت مي کنند.محمد صالح مفتاح ، سايت رهپويان. مسيحيان بنيادگرا با به خدمت گرفتن اصطلاح «قوم برگزيده» که يهوديان خودشان را با اين عنوان مى شناسانند، معتقدند در عصر حاضر، مسيحيان پروتستان آمريکا رسالت ايجاد حکومت خدا را بر روى زمين به عهده دارند و نه يهوديان معاصر. مسيحيان صهيونيسم باتحريف مفاهيم ديني و سوء استفاده از عقايد مذهبي جامعه آمريکا باشيطنتي خاص در صدد تعقيب منافع و اهداف نامشروع خود و ترسيم آينده اي با تسلط کامل صهيونيزم بين الملل بر ساير ملت ها ومذاهب جهان مي باشند،در يک جمع بندي مي توان مهمترين اهداف مسيحيان صهيونيست از ترويج چنين عقايدي را چنين بيان نمود : 1- تشويق و دلگرمي در گفتگوهاي يهوديان و مسيحيان 2- مقابله با افکار ضد يهودي 3- آموزش با نگرش به ريشه هاي يهودي دين مسيح( اين برنامه در 200 مدرسه با 100000 دانشجو اجرا مي شود.) 4- اقدامات بشر دوستانه در ميان پناهندگان يهودي 5- مخالفت با مقامات يهودي ميانه رو که به دنبال روش هاي مصالحه جويانه براي صلح در فلسطين هستند. 6- سوء استفاده از مسيحيت براي توجيه اعمال ضد حقوق بشر 7- با تبليغ تفکرات تدبير گرايي (يا مشيت گرايي ) درميان عموم تلاش ميکنند تا اين باور را به وجود آورند که مسائلي که رخ مي دهد همان است که در کتاب مقدس آمده و ما نبايد با آنها مبارزه کنيم .به نقل از: مسيحيت صهيونيستي، سايت موعود. قدرتهاى بزرگ جهان، سياست‏خارجى خود را بر مبناى حوادثى که پيش از آن رخ مى‏دهد جهت داده و نقشه‏هاى نظامى خود را به شکلى سامان داده‏اند که آمادگيهاى لازم براى اين حادثه در آن ملحوظ باشند . اين در حالى است که مؤسسات دينى و رسانه‏هاى اين دولتها نيز، مردم خود را براى استقبال از اين حادثه آماده مى‏سازند . ب - تعامل سياست ومذهب در آمريکا هرچند قانون اساسي آمريکا متضمن جدايي دين از سياست است ؛ اما امروزه به وضوح شاهد حضور دين و ديدگاه هاي ايدئولوژيک در بين جامعه و دولتمردان آمريکايي هستيم : اگر از نگاهي تاريخي بخواهيم کاربرد مذهب در سياستهاي داخلي و خارجي آمريکا را مورد بررسي قرار دهيم با موارد متعددي روبرو خواهيم شد، از جمله: 1- در جريان مقابله با خطر نفوذ کمونيسم ، از آنجا که کمونيستها هميشه به ترويج بى خدايى و الحاد مى پرداختند، در نتيجه چنين تبليغى مورد پسند مسيحيان آمريکا هم نبود و همين عامل يک انگيزه قوى براى مبارزه با کمونيسم در جامعه مذهبى آمريکا فراهم ساخت. 2-در طول تاريخ آمريکا بسياري از رؤساي جمهور بر ريشه‌هاي مذهبي خود تأکيد ورزيده بودند و در سخنراني‌هاي خود به تورات اشاره کرده بودند . از سوي ديگردولتمردان آمريکايي که همواره جدايي دين از سياست را تبليغ مي کنند، خود اعتقاد راسخ به قدرت بسيج عمومي دين دارند وهمواره به استفاده و بازي با عقايد مذهبي مردم آمريکا همت گماشته اند . پيش از آغازجنگ عليه عراق نيز چنين تفکري بر جو سياسي و اجتماعي آمريکا حاکم بود . 3- استفاده کردن از نمادهاى مذهبى در فعاليتهاي سياسي بيشتر به زمانى بر مى گردد که احساس شد راست مسيحى و خصوصاً گروه «اکثريت معنوى» به عنوان يک نيروى تأثيرگذار در صحنه انتخابات حضور يافته است. جيمى کارتر هم که از لحاظ سياسى آدمى ليبرال است، عضو کليساى محافظه کار برتيست جنوبى مى باشد. او در زمان انتخابات بر ارزشهاى انسان دوستانه مانند حس کمک و ترحم نسبت به همنوع تأکيد کرد و به پيروزى هم رسيد. و ايمان مذهبى وي در شکل گيرى مبارزه اخلاقى حقوق بشر در آمريکا نقش داشت . و از سوي ديگر يکى از دلايل اساسى شکست کارتر در دور دوم انتخابات رياست جمهورى ايالات متحده نيز به عدم حمايت محافظه کاران مسيحى طرفدار اسرائيل بر مى گردد که حدود ?? درصد رأى دهندگان را دربر مى گيرند. چون آنها معتقد بودند که کارتر در قضيه صلح اعراب واسرائيل، مقامات اسرائيلى را تحت فشار قرار داده است. 4- درانتخاب رونالد ريگان به رياست جمهوري ايالات متحده آمريکا نيز جمعيت طرفدار ارزشهاي اخلاقي نقش مهمي داشت . ريگان پس از رسيدن به قدرت ،برخي از شخصيت هاي راست گراي مسيحي را در پست هاي مهم سياسي منصوب کرد . مسائلي از قبيل کاهش پرداخت ماليات از سوي اولياي دانش آموزاني که در مدارس اسقفي و مذهبي تحصيل مي کردند ، اجازه خواندن دوباره نماز در مدارس و محکوم نمودن حکم دادگاه عالي جهت دادن مجوزسقط جنين برخي از اقدامات مذهبي ريگان در عرصه سياست داخلي آمريکا بودو در عرصه سياست خارجي نيز با تغييردادن گفتمان مذهبى ، شخصاً اتحاد جماهير شوروى را «امپراتورى شيطانى» ناميد و صحبت از جنگ ستارگان به ميان آورد. ريگان به طور مرتب از اصطلاح «آرماگدون» استفاده مى کرد. وبا استفاده ازچنين عقايد مذهبي حمايت همه جانبه همه جانبه آمريکا از اسرائيل رابه عنوان مهمترين وظيفه ملت و دولت آمريکا ترسيم کرد.جيمز ميلز در مقاله اش که در آگوست 1985 در مجله سن دياگو چاپ شد، نتيجه مي گيرد ريگان در تصميم گيريهاي سياسي خوداز ايمان واعتقادش به پيشگويي هاي کتاب مقدس تاثير مي پذيرد وهميشه از التزام وپايبند بودن خويش نسبت به انجام وظايف ودستورات الهي به عنوان عمل به خواست خداوند يا عمل به آنچه باعث تحقق پيشگويي هاي خداوند وظهور مسيح مي شود تا هزار سال بر جهان حکومت ، ياد مي کند. از ديدگاه ميلز سياستهاي داخلي ومالي ريگان با پيشگويي هاي تورات چه از لحاظ افزايش بودجه کلي وعمومي دفاعي ومذهب عمومي ملي يا از لحاظ مخالفت با دخالت دولت در اقتصاد و برنامه هاي اجتماعي مبارزه با فقر وبيکاري مطابقت دارد.) مسيح يهودي و فرجام جهان ، رضا هلال ، ترجمه قبس زعفراني ، تهران : نشر هلال ، 1383، ص 149. 5- گروه کوچکى متشکل از بنيادگرايان مسيحى بر هيئت حاکمه آمريکا تسلط يافته‏اند. اينان نه تنها عهده‏دار مناصب کليدى در دولت بوش هستند، بلکه تشکيل دهنده هسته‏ها و حلقه‏اى مشاورانى‏اند که هم در شکل دادن به سياست آمريکا و هم در تنظيم مطالب تأثير گذارترين و مهم‏ترين روزنامه‏ها و نشريه‏هاى آمريکايى، بازى‏گر اصلى‏اند. سال‏ها بود که اين گروه، در همه عرصه‏ها يک گروه حاشيه‏اى به شمار مى‏آمدند. آنها در اين دوران، عليه سقط جنين، هم جنس‏بازى، هرزه‏گرى و مواد مخدر به مقابله پرداختند و با به قدرت رسيدن بنيامين نتانياهو در اسرائيل، در مورد نحوه مقابله اسرائيل با اعراب، پيشنهادهايى به وى ارائه نمودند.يهودگرايى بوش‏ ،مرتضى شيرودى ، ماهنامه پرسمان شماره 21 خرداد ماه 1383.اعمال نفوذ لابي قدرتمند يهودي - صهيونيستي بر سياستمداران و مجامع سياست گذاري آمريکا ، محور اصلي جهت گيري سياست داخلي و خارجي اين کشور را در دفاع وحمايت بي چون وچرا از دولت اسرائيل قرار داده است . تبليغات بنيادگران مسيحي به نفع اين دولت غاصب به حدي است که 25% مردم آمريکا عملا به اين فرقه پيوسته اند و اکثريت مردم آن کشور معتقدند به برکت حمايت دولتشان از رژيم صهيونيستي است که خداوند به آنها روزي و نعمت ميدهد. ازسوي ديگرآنها در فعاليت هاي خود تبليغ ميکنند که صلح نتيجه اي در بر ندارد و بايد به دنبال جنگ بود و با استناد به آيات انجيل اثبات ميکنند که اکنون در آخرالزمان حضور داريم.(نظريه جنگ تمدن ها و مخا لفت با روند صلح خاورميانه) . ساير مردم جهان نيز از آثار سوء اين تبليغات بي بهره نيستند. سربازان اسپانيا شرکت کننده در جنگ عراق خود د را نمايندگان مسيح ميدانند و از علائم جنگ هاي صليبي استفاده مي کنند. 6-اعمال نظر تشکل هاي مذهبي درمسائلي نظير طلاق ، سقط جنين ، حقوق همجنس بازان ، اجراي مراسم مذهبي در مدارس ، خانواده و جايگاه آن، همواره از موضوعات مهمي بوده اند که هم در حوزه سياستگذاري وهم در حوزه عماکرد وجهت گيري هاي مسئولين اجرايي آمريکا تاثير گذار بوده است . 7- در سال ????، نيز علي رغم آن که غرب سه قرن شعار سکولاريزم و جدايي دين از سياست و زندگي اجتماعي را داده است، رئيس جمهور آمريکا جرج بوش دوم، در خطابه تحريک آميز خود که پس از ويران شدن برجهاي دوقلوي تجارت جهاني در نيويورک ايراد نمود، همانند پاپ اوربان دوم سخن از جنگ صليبي دوم، به ميان مي آورد. او به عنوان نماينده تمام عيار آمريکا، نه تنها ضرورتي در ادامه يک رفتار سکولار و غيرديني نمي بيند، بلکه علاوه بر سخنان حماسي مذهبي، کابينه اي تشکيل مي دهد، که اعضاي کليدي آن از چهره هاي کليسا رو و مقدس مآب مسيحي هستند. 8 - و بالاخره تربيت نسل آينده سياستمداران آمريکا بر اساس اصول واعتقادات مذهبي توسط بنيادگران مسيحي شاهد ديگري بر دخالت مذهب در سياست آمريکا است ؛ به عنوان نمونه در دانشگاه ريجينت - که دانشگاهي مسيحي است - رشته هاي حقوق ، علوم سياسي و روزنامه نگاري تدريسو دانشجويان براساس آموزه هاي مذهبي يهودي - مسيحي پرورش مي يابند.)مسيح يهودي و فرجام جهان ، همان ، صص10-11. ج - ابزار مذهبي بوش و نقش آن در پيروزي مجدد وي در انتخابات اخير آمريکا همچنان که گذشت در طول تاريخ آمريکا دخالت مذهب در سياست - عليرغم سکولار بودن اين کشور- به صورت متعدد اتفاق افتاده است؛ بسياري از رؤساي جمهور اين کشورچه در مبازه انتخاباتي خود وچه در اعمال سياست داخلي وخارجي خويش از عامل مذهب استفاده کرده اند، ولي بعد از ورود جورج دبليو بوش، مذهب نقش بسيارمهم وارزندهاي در عرصه سياسي آمريکا خصوصا در سياست خارجي آن پيدا نمود: جرج بوش زاييده تفکر ايده هايي است که از سالها پيش بوسيله مبلغان انجيل در اذهان مردم امريکا در حال تزريق شدن است . خبرنگار کاخ سفيد در زمان جرج بوش پدردر کتابي در مورد خاطرات خود مي نويسد ، پدر جرج واکر بوش در زمان به دنيا آمدن وي نام اورا جرج واکر بوشGoarge walker Boucsh گذارد چرا که مي خواست و اعتقاد داشت که فرزند او همان ديکتاتور آخرزمان است که بمدت هفت سال برزمين حکومت خواهد راند. ديکتاتوري که انجيل يوحنا وي را666 معرفي مي کند . در کتاب يوحنا آمده است درآينده ديکتاتوري ظهورخواهد کرد که يک حکومت جهاني را رهبري خواهد کرد و نوعي اتحاد نظامي و اقتصادي بين کشورهاي جهان به وجود خواهد آورد . انجيل يوحنا اين ديکتاتور آخر الزمان را با عدد 666 معرفي کرده است.همچنانکه پدر جرج بوش با افزودن نام مياني واکر به اسم جرج بوش تلاش کرد که همان 666 آخر الزمان باشد .مسيحيان صهيونيست ، جرج بوش و ديکتاتور آرماگدون، خبرگزاري مهر، ????/??/??. جورج بوش در ايام جواني زندگي خود کارنامه چندان درخشاني نداشته است. وي در سال ???? پس از حدود دو دهه ميگساري و بطالت وارد يک گروه مطالعاتي کتاب مقدس شد و طي مدت دو سال موفق شد مطالعه هر دو کتاب مقدس (تورات و انجيل) را به پايان رساند. وي به مدد اين موفقيت بزرگ توانست عيب بزرگ ميگساري را از عادات شخصي خود پاک کند و گام در راه جديدي بگذارد.زبان مذهبي بوش، علي عبدالمحمدي، روزنامه شرق26 /1382/9 به نقل از Nation؛ هوارد فاينمان در گزارشي که در مجله‌ي نيويورک زير عنوان «بوش و خدا» به چاپ رساند توضيح مي‌دهد بوش که ذوق کمي در مسائل تجريدي داشت ولي در رابطه با مردم بسيار کنجکاو بود به داستان تغيير مذهب پل توجه بسيار نشان داد؛ او به اين نظريه که طبق آن عيسي به عنوان يک دوست مطرح شود علاقه‌مند شد. لو دوبز و مولي ايونيز دو روزنامه‌نگاري که در رابطه با رئيس جمهور فعلي بررسي کرده‌اند مي‌نويسند: «ايمان او عميقاً شخصي و غريب است. با صراحت مي‌توان گفت که بوش اطمينان دارد که براي مأموريتي الاهي برگزيده شده است.» از آنجا که او اعتقادات مذهبي را با بهره‌برداري از وسائل ارتباط جمعي درهم مي‌آميزد، در دو دوره‌اي که فرماندار بود مرتباً همراه با چندين غيب‌گو در نمايش‌هاي تلويزيوني ظاهر مي‌شد. او علاقه فراواني به جيمز دابسن يکي از اين غيب‌گوها و مجري برنامه يک گروه دست راستي افراطي مذهبي به نام «تمرکز بر خانواده» و نيز جيمز رابينسن يک مبلغ تلويزيوني انجيل، داشت و آنها را بسيار تحسين مي‌کرد.انجيل‌گراي مدرن ، اريک لوران ـ روزنامه‌نگار و کارشناس سياست خارجي -ترجمه ياسمن شيباني، منبع: باشگاه انديشه. جورج دبليو بوش در سال ???? در زمان انتخابات فرماندارى تکزاس گفته بود: «تنها مؤمنان به عيسى مسيح به بهشت مى روند». بوش، زماني که فرماندار تگزاس بود، تصميم گرفت براي کسب مقام رياست جمهوري به رقابت با ساير مدعيان برخيزد، تصميم شخصي خود را «ماموريتي از جانب خدا» ناميد که بر دوش او نهاده شده و او سعي خواهد کرد به اين ماموريت پيغمبرگونه جامه عمل بپوشاند. در اين راستا، او تمامي کشيش هاي معروف منطقه را دعوت کرد تا طي يک مراسم روحاني که در مورد سياستمداران چندان مسبوق به سابقه نيست با وي«بيعت» کنند. او به کشيش هاي مهمان گفت که وي (مشخصاً از جانب خدا) براي نامزدي پست رياست جمهوري برگزيده شده است. وقتي بوش تصميم گرفت که در انتخابات رياست جمهوري دوره گذشته شرکت کند، «کارل رووه» استراتژيست سياسي آمريکايي به بوش نصيحت کرد که بهتر است تا حد امکان درباره عقايد مذهبي اش با مردم آمريکا سخن بگويد. بوش در تمامي مراحل مبارزات انتخاباتي اش تأکيد ورزيده بود که عيسي مسيح متفکر محبوب اوست «چون ناجي قلب او بوده است» وخود را «مردي با عشق مسيح در دل» معرفي مي کرد. وقتي يک خبرنگار از او درباره فيلسوف مورد علاقه اش پرسيد بوش پاسخ داد: « مسيح، زيرا او قلب مرا تسخير کرده است.» پاسخ او در واقع انعکاس روحيه فردگرايي افراطي اش بود که از تمايلات مذهبي بنيادگرانه او برخاسته بود. اين همان چيزي است که در دين مسيح از آن به عنوان «ادراک شخصي» (يا شهود عيني) ياد مي شود.زبان مذهبي بوش، همان.او در اولين سخنراني‌اش به عنوان رياست جمهوري اعلام کرده بود که « فرشته‌اي بر فراز گردباد قرار دارد و طوفان را هدايت مي‌کند» قياسي غريب و متحيرکننده با الفاظي بيشتر شبيه به پيشگويي‌هاي تورات . او به محض آنکه قدرت را به دست گرفت، روز بيستم ژانويه را روز ملي نيايش اعلام کرد در حالي که چنين روزي قبلاً در ماه مي وجود داشت. چندي بعد نيز برنامه‌اي اعلام کرد که طبق آن به کودکاني که در مدارس دولتي تحصيل مي‌کردند و مشکلات تحصيل داشتند کمک شود تا جذب مؤسسات مذهبي شوند. در 23 ژانويه 2000 او در جمع مردم اعلام کرد که قصد دارد بودجه مربوط به مؤسسات تنظيم خانواده‌اي را که چه در خاک آمريکا و چه در خارج از آن با سقط جنين موافق هستند قطع کند. در همان روز هزاران طرفدار دست راستي افراطي مسيحي و کساني که به او رأي داده بودند در واشنگتن جمع شدند و خواستار لغو لايحه‌ي قانوني شدن سقط جنين که در سال 1973 توسط دادگاه عالي تصويب شده بود گشتند. آلن ليشمن تاريخدان دانشگاه واشنگتن در آن هنگام نوشت: «اختلاط سياست و مذهب توسط يک رئيس جمهور در دو هفته‌ي اول اشتغال، در تاريخ آمريکا بي‌سابقه بوده است. »انجيل‌گراي مدرن ، همان . پس از وقايع يازده سپتامبر، اقدامات رياست جمهور به طور آشکاري رنگ مذهبي غليظ‌تري به خود گرفت. بوش کلمه‌ي «شيطان» را که در متون مذهبي بسيار رايج است اغلب در گفته هاي وي به کار مي برد؛ ا و در سال 2001 در سخنراني خود گفت : اهريمن در بين ما است The evil is one among us . از نظر او اسامه بن لادن و گروهش تجسمي از شيطان بودند. محور شيطاني هم که شامل عراق و ايران و کره‌ي شمالي مي‌شد نيز فرمولي اتفاقي نبود بوش زماني که در حال تدارک آغاز جنگ عليه عراق بود اعلام کرد: «اين کشور و دوستان ما همگي در برزخي ميان جهاني پر از صلح و صفا و جهنمي پر از آشوب و اختناق به سر مي برند و دائماً صداي زنگ خطر را مي شنوند. يک بار ديگر، اين وظيفه بر دوش ما نهاده شده که از آرامش و آسايش مردمان مان و اميدواري هاي نوع بشر دفاع کنيم. و ما اين مسئوليت را با جان و دل مي پذيريم... و ما با اطمينان به پيش مي رويم، زيرا اين مسئوليت تاريخي به دوش کشوري نهاده شده است که شايستگي آن را کاملاً دارد.» به نظر نمي رسد که بوش ترديد چنداني در ابراز عقايد مذهبي اش داشته باشد. در يک سخنراني ديگر در سپتامبر ????، بوش در رابطه با پروژه جنگي اش به بيان عباراتي ايدئولوژيک پرداخت: «و نور به تاريکي و ظلمت تابيده است و ظلمت هرگز بر نور فائق نخواهد آمد». بار ديگر، وقتي بوش در يک سوئيت پروازي در بيرون پايگاه هوايي «آبراهام لينکلن» حاضر شد خطاب به نظاميان آمريکايي گفت: «هر جا که برويد، حامل پيام اميدواري و صلح هستيد ... پيامي که ازلي است و هنوز هم به قوت خود باقي است. به قول عيسي مسيح، اسيران و بردگان را آزاد کنيد! آنهايي را که در قيد و بند تاريکي و ظلمت گرفتار آمده اند رهايي بخشيد»! زبان مذهبي بوش، همان .عبارات فوق واصطلاحاتي نظير«ماموريت آسمانى» ويا «جنگ صليبى» و واژه«آرماگدون» که دردوره رياست جمهورى بوش پسر به اوج خود رسيده و او دائماً خود را يک مسيحى بازتولد يافته معرفى مى کند ناشي از اعتقاد بوش به صهيونيسم مسيحي است که شباهت بسيار زيادي به ادعاهاي پيغمبران دروغين عهد عتيق دارد. درجريان مبارزات انتخاباتي اخير آمريکا، يکى از مهمترين عواملى که به پيروزى مجدد جورج بوش انجاميد مسئله مذهب بود؛ او خود را يک مسيحى واقعى مى داند و در سخنانش به کرات از عبارات انجيل استفاده مى کند. او که به خاطر جنگ عراق محبوبيتش را از دست داده بود با شعارهايي مانند مبارزه با سقط جنين و مقابله با فساد اخلاقي دولتمردان، از آن نوع که کلينتون به آن دچار شده بود، و مخالفت با ازدواج همجنس گرايان، بالاخره توانست رأي مسيحيان ديندار آمريکا را براي پيروزي به دست آورد. نتيجه انتخابات حاکي از اين بود که بنيادگرايان مسيحى که در ايالت هاى مرکزى و تا حدى جنوب شرقى آمريکا متمرکز هستند، بيشترين آراى را براى بوش کسب کردند. بر پايه آمار به دست آمده از شرکت‌کنندگان در انتخابات اخير رياست‌جمهوري آمريکا، 23 درصد آنان به خاطر عقايد مذهبي، 13 درصد به خاطر جنگ عراق و همچنين 17 درصد به خاطر مسائل اقتصادي در اين انتخابات شرکت‌ کرده‌اند. گفتني است، رقم بالايي از شرکت‌کنندگان، با اعتقادات مذهبي‌شان نقطه ضعف جان کري در انتخابات بودند. بيشتر آنان لاابالي‌گري مذهبي که تا اندازه‌اي، عقايد جان کري و تيم او در آن دخالت داشته است را دليل اين شکست کري در انتخابات مي‌دانند.مذهب برگ برنده بوش در انتخابات آمريکا!، سايت بازتاب،??آبان????. وبالاخره اينکه بوش پسر برخلاف پدرش دائماً از سمبوليسم مذهبى استفاده مى کند و خودش را يک مسيحى متدين نشان مى دهد که سياست را از دين جدا نمى داند.

پربازدیدترین ها