«سيوطى» به سند خود از «ام سلمه» نقل کرده است که بعد از نزول آيه حجاب زنان انصار از منازلشان با پوششهاى مشکى خارج مىشدند به گونهاى که به نظر مىرسيد بر سر ايشان کلاغى نشسته است.[2] درحديث ديگرى آمده است که نزد عايشه از برترى زنان قريش سخن به ميان آمد. او گفت: «زنان قريش صاحبان فضيلتاند اما به خدا قسم من در پاىبندى به کتاب خدا و ايمان به قرآن کسى را برتر از زنان انصار نديدم. وقتى آيه حجاب نازل شد و مردان اين آيه را در خانهها بر زنان خود خواندند، بعد از آن هر يک از آن زنان با لباس خود، سر و کنارههاى صورتش را مىپوشاند. آنان وقتى صبح پشت سر رسول خدا به نماز ايستادند سر و گردن خود را پوشانده بودند به گونهاى که خيال مىکردى بر سر آنها کلاغ نشسته است».[3] بعضي از تفاسير مهم، مانند تفسير «الدر المنثور سيوطي»، «روح المعاني» و «تفسير الميزان» نيز در ذيل آيه جريان تاريخي فوق را نقل کردهاند. علاوه بر شاهد تاريخي مذکور، که سکوت پيامبر اکرم(صلياللهعليهوآله) در مقابل رنگ مشکي پوشش زنان انصار، نيز دليل بر تقرير و تأييد آن است، شواهد لغوي فراواني نيز براي اثبات اين مدعا وجود دارد که اساساً در ريشهي لغوي جلباب رنگ مشکي اخذ شده است؛ زيرا جلباب در لغت از ريشهي «جُلب» است و يکي از معاني جُلب در بسياري از کتابهاي لغوي معتبر، تيرگي و سياهي است؛ مثلاً «جُلب الليل» به معناي سياهي شب آمده است.[??] همچنين در برخي از کتاب هايي که درباره ي انواع لباسهاي اسلامي نوشته شده است، جلباب به پوشش گستردهي مشکي که زن روي لباسهاي ديگر ميپوشد معنا شده است.[??] از مجموع شواهد لغوي، تفسيري و تاريخي مذکور، به روشني استفاده ميشود که نوع پوشش زنان پس از نزول آيهي شريفه، جلباب و چادر و رنگ آن مشکي بوده است. در نتيجه: اولاً: چادر مشکي منشأ و ريشه ي قرآني دارد. ثانياً: از آنچه گذشت معلوم مى شود که برداشت مردم از اين آيات، وجوب حجاب و چگونگى حضور زنان در اجتماع و بين نامحرمان بود. آنها به دستور اسلام باحجاب و چادر مشکي در جامعه حاضر ميشدند. فقها و مفسران نيز مفاد اين آيات را وجوب پوشش خاص براى زنان در برابر مردان نامحرم و در زمان حضور پيامبر اسلام(صلياللهعليهوآله) دانسته اند.[4] پينوشت [1]. جامع البيان، ج 9، ص306. [2]. الدر المنثور، ج 5، ص221. [3]. همان، ج 5، ص42. [4]. نک: سعيد راوندى، فقه القران، ج 2، صص127 ـ 130. [5]. به عنوان نمونه ر. ک: لسان العرب، ذيل کلمه جلب. [6]. الخطيب العدناني، الملابس و الزينة في الاسلام، ص ???.
نظر خودتان را ارسال کنید