سيّد قطب بن ابراهيم در سال 1324ق،[1] در روستاي موشه در مصر به دنيا آمد.[2] وى در محيطى اسلامى رشد کرد و پدرش مردى معتقد بود.[3] سيد قطب براي تحصيل از زادگاهش به قاهره هجرت نمود و در نظام آموزش و پرورش مصر تحصيل کرد.[4] وي به عنوان نويسنده و منتقد، اغلب اوقاتش را صرف ادبيات ميکرد. او در سال 1939 کارمند وزارت معارف (آموزش و پرورش) مصر شد. اما لبه تند انتقادات او باعث شد که دولت براي رهايي از دست او و به اميد تغيير در افکارش، او را به امريکا اعزام کند، سرانجام سيد قطب براي تحصيل درباره سيستمهاي آموزشي بين سالهاي 1948 تا 1950 با بورسيه تحصيلي به آمريکا رفت و مدرک کارشناسي ارشد خود را از دانشگاه آموزشي ايالت کلورادو دريافت کرد. اقامت دو ساله او در امريکا باعث شد از نزديک جامعه امريکا را که به اعتقادش عامل بدبختي مسلمانان بود، بشناسد. و اين بار با قلمي آتشبارتر از گذشته بنويسد. مسائل زيادي در امريکا انتقاد شديد قطب را برميانگيخت: نژادپرستي، ماديگرايي، آزادي فردي، سيستم اقتصادي، ابتذال، ممنوعيت طلاق، اختلاط «حيواني» و ... او پس از بازگشت از امريکا، مقالهاي منتشر کرد که شامل انتقاد از مواردي؛ مانند رفتارهاي جنسي در امريکا و حمايت نکردن امريکا از مبارزات مردم فلسطين بود. او در اين مقاله نتيجه ميگيرد که جلوههاي اصلي زندگي امريکايي «بَدْوي» و منزجرکننده است.[5] «عدالت اجتماعي در اسلام» که اولين اثر نظري مهمش در حوزه نقد اجتماعي مذهبي بود، در سال 1949 منتشر شد. او در سال 1953 پس از استعفا از خدمات دولتي به جمعيت اخوان المسلمين مصر پيوست[6]و بعدها تأثيرگذارترين مبلّغ اين گروه شد. دولت مصر سيد قطب و بسياري از اعضاي اخوان المسلمين را به دليل مخالفت با سياستهاي دولت حبس کرد. سيد قطب در تمام دوران بازجويي با شهامت تمام علناً خواستار برچيده شدن حکومت ظالمانه در مصر شد. سيد قطب در زندان با آنکه تحت شکنجههاي جسمي و روحي بود، اما دو اثر بسيار مهمش را همانجا نگاشت. تفسير«في ظلال القرآن» و مانيفست اسلام سياسياش با عنوان «معالم في الطريق(نشانههاي راه)».[7] اين آثار انديشههاي نهايي قطب را تشکيل ميدهند، او در اين کتابها با ارزيابي ويژه خود از تفسير و تاريخ و انطباق آن بر مسائل اجتماعي و سياسي مصر ادعاهايي افراطي مطرح کرد. قطب با وساطت نخستوزير وقت عراق، عبد السلام عارف، از زندان آزاد شد، اما 8 ماه بعد در اوت 1965م به اتهام طراحي براي سرنگوني دولت، دوباره بازداشت شد. کتاب «معالم في الطريق» او سند جرمش بود! او در دادگاه سرسختانه از عقايدش دفاع کرد. سر انجام دادگاه، سيد قطب و شش عضو ديگر اخوان المسلمين را به اشد مجازات؛ يعني اعدام محکوم کرد،[8] و در سال 1387ق اعدام شد.[9] برخي از ديدگاههاي سيد قطب 1. سيد قطب، جوامع مسلمان دوران مدرن را منطبق با جوامع دوران جاهليت ميدانست. او کنار گذاشتن قوانين اسلامي و ارزشهاي مذهبي - بويژه پس از دوران استعمار - در جهان اسلام را عامل آن ميدانست که مردم دوران معاصر نيز مانند دوران جاهليت، غرق در گمراهي باشند و به همين دليل نتيجه ميگيرد که تمام حکومتهاي غير اسلامي از جمله حکومت مصر نامشروعاند. جنجاليترين ويژگي نظريه قطب درباره جاهليت، کاربرد وسيع آن بود. او معتقد بود که تمام جوامعي که با حکومتهاي غير اسلامي اداره ميشوند، غير اسلامي هستند و بر مبناي تفسيرهاي قرآني از جاهليت، نتيجه ميگرفت که مسلمانان اين جوامع شرعاً موظفاند با دولت حاکم مبارزه کنند. اينگونه بود که حرکت سيد قطب، حرکتي سياسي به شمار ميآمد. تئوريهاي قطب عملاً آميزهاي از تفسير بنيادگرايانه از قرآن و ايدئولوژي اجتماعي- سياسي راديکال است.[10] 2. بر اساس ديدگاه سيد قطب، اساس جامعه اسلامي بر محورهايي استوار است که بدون عمليشدن آنها، نميتوان جامعهاي اسلامي داشت: الف. حاکميت فراگير، ب. مبارزه با جاهليت فراگير، ج. جهاد، د. صلح، سيد قطب معتقد بود که جهاد اسلامي، جهادي ابتدايي بوده و با جوامع جاهلي(مسلمانان غير معتقد به مباني او) بايد جنگيد. او حتي ميگفت مسلمانان حق ندارند در مساجدي نماز بخوانند که جاهليون ساختهاند.[11] آثار سيد قطب بعضي از آثار سيد قطب عبارت است از: 1. تفسير في ظلال القرآن(در سايه قرآن)؛ 2. طفل من القرية(کودکي از روستا). 3. أشواک(خارها)؛ 4. المدينة المسحورة(شهر جادو شده)؛ 5. التصوير الفني في القرآن(آفرينش هنري در قرآن)، ترجمه محمد مهدي فولادوند؛ 6. مشاهد القيامة في القرآن(دورنماي رستاخيز ...) ترجمه غلام رضا خسروي حسيني 7. معالم في الطريق(نشانههاي راه) 8. المستقبل لهذا الدين(آينده در قلمرو اسلام) ترجمه آيت الله خامنهاي؛ 9. هذا الدين(اين دين)؛ 10. العدالة الاجتماعية(عدالت اجتماعي در اسلام)، ترجمه محمد علي گرامي و سيد هادي خسروشاهي؛[12] نگاهي به «فى ظلال القرآن» اين تفسير داراى رويکردى سياسى، اجتماعى، حرکتى و تربيتى است. سيد قطب تمام رهيافت تفسيرياش را چنين خلاصه ميکند: «در پرتو قرآن زيستم تا هستى را بسى فراختر از بسيارى از ظواهر مشهودش ببينم، بزرگتر در حقيقت و بزرگتر در تعدّد جوانبش...، در سايه قرآن بازيافتم که تصادف بيبصيرت را در عرصه هستى جايى نيست».[13] برخي انديشمندان قرآني درباره روش سيد قطب در اين تفسير چنين گفتهاند: 1. بيان آيات مرتبط به هم در يک مجموعه منسجم و منظم؛ 2. مشخص نمودن هدف کلى سوره و آيات؛ 3. تقسيم موضوعىآيات هر مجموعه؛ 4. بيان آيات با ذوق خالص ادبى و تفسير بدون پرداختن به جزئيات؛ 5. خودداري از نقل اسرائيليات و روايات مجعول و ضعيف؛ 6. نياوردن مسائلي که ارتباطى به فهم معانى آيات قرآن ندارند.[14] او پرداختن به اين مسائل - از جمله علوم تجربي - را ظلم به قرآن ميداند و ميگويد: «من از سادگى پيروان و طرفداران متعصب قرآن تعجب ميکنم که ميکوشند آنچه را از قرآن نيست به آن اضافه کنند و معانياى را بر آن بار کنند که مقصد قرآن نيست و جزئيات علوم طب و شيمى و نجوم را از آن استخراج کنند. آنان گمان ميکنند با اين کار به عظمت و شکوه آن ميافزايند؛ حال آنکه قرآن خود، کتاب کامل و جامعى است و موضوع آن از همه اين علوم عظيمتر و بزرگتر است؛ زيرا اين انسان است که اين دانشها را کشف ميکند و از آنها بهره ميبرد؛ بحث و آزمايش و مقايسه و تطبيق از خواص عقل انسان است و قرآن به ساختن اين انسان و تربيت و پرورش شخصيت و وجدان و عقل و تفکر او ميپردازد. همچنين به ساختن جامعهاى انسانى ميپردازد که به آدمى اجازه و امکان دهد تا از نيروهاى نهفته در خود به بهترين وجهى استفاده کند».[15] با اين وجود، تمام نکات مثبتي که در مورد تفسير او گفته شده کليت ندارد. او در برخي موارد به روايات ضعيف ميپردازد و به عنوان نمونه، روايت غير معتبري که در آن نسبت شرابخواري به امام علي(ع) داده شده را ذيل آيه 43 سوره نساء نقل کرده تا به مقصودي که در پي آن هست دست يابد! [16] اين شأن نزول علاوه بر تعارض با شأن نزولهاي ديگر، داراي اشکالات جدي متني و سندي است که از فرصت اين نوشتار خارج است. به هر حال؛ درباره اعتبار تفسير «في ظلال القرآن» مانند هر کتاب ديگري بايد گفت که نميتوان آنرا به طور کامل، قبول يا رد کرد، بلکه بايد مطالب آن به صورت جداگانه مورد بررسي قرار گيرند. [1]. زرکلي، خير الدين، الاعلام، ج 3، ص 147، بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ هشتم، 1989م. [2]. همان. [3]. معرفت، محمد هادى، التفسير و المفسرون، ج 2، ص 468، مشهد، الجامعة الرضويه للعلوم الاسلاميه، چاپ اوّل، 1418ق. [4]. همان؛ الأعلام، ج 3، ص 147. [5]. ر. ک: خالدي، صلاح الدين عبد الفتاح، سيد قطب از ولادت تا شهادت، ترجمه، بهرامي نيا، جليل، ص 29 - 66. [6]. الأعلام، ج 3، ص 147. [7]. همان، ص 148. [8]. ر. ک: سيد قطب از ولادت تا شهادت، ص 94 – 314؛ مقاله: نجمي، احمد، سيد قطب، طلايهدار بيداري اسلامي. [9]. زرکلي، خير الدين، الاعلام، ج 3، ص 147، بيروت، دارالعلم للملايين، چاپ هشتم، 1989م. [10]. ر. ک: اسلامي، سيد حسن، درس گرايشهاي فکري در جهان معاصر اسلام در مقطع کارشناسي ارشد، دانشگاه اديان و مذاهب قم، تاريخ 5 و 6/10/1386. [11]. همان. [12]. سيد قطب از ولادت تا شهادت، ص 643 - 688. [13]. شاذلي، سيد بن قطب بن ابراهيم، في ظلال القرآن، ج 1، مقدمه مؤلف، ص 11، بيروت، قاهره، دارالشروق، چاپ هفدهم، 1412ق. [14]. التفسير و المفسرون، ج2، ص 469. [15]. في ظلال القرآن، ج1، ص 181 – 182. [16]. همان، ج 2، ص 665.
نظر خودتان را ارسال کنید