عقيقه در لغت «عقيقه» از مادّه «عقّ» در اصل، به معناي موي سر هر نوزادي است که با آن مو متولّد شده، چه نوزاد انسان باشد يا حيوان، اما الآن، اسم شده براي آن حيواني که در روز هفتم تولّد نوزاد، براي او سر ميبرند.[1] عقيقه در فقه گروهي از فقها ميگويند: عقيقه عبارت است از کشتن گوسفند هنگام ولادت فرزند.[2] برخي ديگر گفتهاند: عقيقه، آن حيواني است که براي فرزند ميکشند، چه فرزند پسر باشد يا دختر.[3] آداب و شرايط عقيقه کسي که خداوند فرزندي به او عنايت کرده، بنابر نظر برخي از فقها، واجب،[4] و بنابر نظر مشهور از فقها، مستحب است،[5] در روز هفتم ولادت فرزندش گوسفندي را به عنوان عقيقه جهت حفظ فرزند از بلاها ذبح کند و گوشت آنرا حداقل به ده نفر اطعام کند.[6] از امام صادق(ع) سؤال شده، آيا صدقه دادن قيمت عقيقه کفايت از عقيقه کردن ميکند؟ حضرت فرمودند: نه کفايت نميکند؛ خداوند دوست دارد طعام دادن و خون ريختن را.[7] در روايتي از امام صادق(ع) نقل شده است: «هر مولودى گرو عقيقه است»؛[8] يعني اگر عقيقه نکنند فرزند، در معرض مرگ و يا انواع بلاها است.[9] از اين جهت اگر پدر تا هنگام بلوغ فرزند برايش عقيقه نکند، بعد از بلوغ تا آخر عمرش بر خود فرزند مستحب است براي خود عقيقه کند.[10] عمر بن يزيد ميگويد، به امام صادق(ع) عرض کردم: «نميدانم پدرم براى من عقيقه کرده است يا نه؟ امام(ع) به من امر کرد براي خودم عقيقه کنم و من هم [بنا به دستور امام] براي خودم عقيقه کردم، در حالي که پير و سالخورده بودم».[11] در اينکه آيا در عقيقه بايد حيوان هم جنس فرزند باشد؛ يعني اگر فرزند پسر بود عقيقه، نر باشد و اگر فرزند دختر بود عقيقه، ماده باشد و اينکه چه حيواني را ميتوان براي عقيقه کشت روايات مختلف وارد شده است. از امام صادق(ع) روايت شده است: «اگر فرزند، پسر بود، براي او حيوان نر، عقيقه کنيد و اگر فرزند، دختر بود براي او حيوان مادّه، عقيقه کنيد».[12] امّا در روايت ديگر از امام صادق(ع) در مورد عقيقه دختر و پسر سؤال شد، حضرت فرمود: «عقيقه دختر و پسر، يکسان است و فرقي ندارد».[13] يعني نياز نيست براي دختر، عقيقه ماده و براي پسر عقيقه نر کشته شود. به تبع روايات، فقها، نيز نظر يکسان در مسئله ندارند؛ لذا برخي از فقها گفتهاند: براي پسر، گوسفند نر و براي دختر، گوسفند ماده کشته شود،[14] و عقيقه نيز فقط بايد گوسفند باشد، نه غير آن.[15] البته برخي ديگر از فقها بر آنند: بهتر اين است که عقيقه گوسفند باشد، سپس شتر و سپس هر حيواني که بتوان آنرا قرباني کرد.[16] برخي هم معتقدند مساوي بودن عقيقه در نر و ماده بودن با فرزند، مستحب است، اما اگر يکسان هم نباشند کفايت ميکند.[17] نتيجه خلاصه جمع بين روايات و نظريات مختلف فقها، اين است که بهتر آن است که حيوان ذبح شونده، جهت عقيقه، گوسفند باشد، ولي اگر غير گوسفند از بقيّه حيوانات مثل گاو يا شتر براي عقيقه استفاده کنند، نيز کفايت ميکند. همچنين، افضل تساوي در جنسيت، بين عقيقه و فرزند است، امّا اگر تساوي در جنسيت هم رعايت نشود، باز اشکالي ندارد و کفايت، ميکند. برخي از فقها،[18]ميگويند حيواني که عقيقه ميشود، بهتر است شرايط قرباني[19] را داشته باشد؛ يعني معيوب نباشد، چاق باشد، سن[20] آن هم رعايت شود، ولي اگر شرايط قرباني را نداشته باشد باز هم کفايت ميکند. چنانکه امام صادق(ع) فرمودند: «همانا عقيقه گوسفند گوشتي است(يعني هدف گوشت است)، به منزله قرباني نيست، هر گوسفندي براي عقيقه کفايت ميکند، منتها هر چه چاقتر باشد بهتر است».[21] دعا براي سر بريدن عقيقه امام صادق(ع) فرمودند وقتي ميخواهيد عقيقه را سر ببريد بگوئيد: «ي?ا قَوْمِ إِنِّي بَرِيءٌ مِمّ?ا تُشْرِکُونَ إِنِّي وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّم?او?اتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ م?ا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِينَ[22] إِنَّ صَل?اتِي وَ نُسُکِي وَ مَحْي?ايَ وَ مَم?اتِي لِلّ?هِ رَبِّ الْع?الَمِينَ ل?ا شَرِيکَ لَهُ وَ بِذ?لِکَ أُمِرْتُ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمِينَ[23] اللَّهُمَّ مِنْکَ وَ لَکَ بِسْمِ اللهِ وَ اللهُ أَکْبَرُ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَقَبَّلْ مِنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ».[24] لازم به ذکر است که بهجاي فلان بن فلان، اسم فرزند و پدرش ذکر شود. دعاي بعد از سر بريدن عقيقه امام صادق(ع) فرمودند هنگامي که حيوان را سر بريديد بگوييد: «وَجَّهْتُ وَجْهِيَ لِلَّذِي فَطَرَ السَّم?او?اتِ وَ الْأَرْضَ حَنِيفاً مُسْلِماً وَ م?ا أَنَا مِنَ الْمُشْرِکِينَ إِنَّ صَل?اتِي وَ نُسُکِي وَ مَحْي?ايَ وَ مَم?اتِي لِلّ?هِ رَبِّ الْع?الَمِينَ ل?ا شَرِيکَ لَهُ اللَّهُمَّ مِنْکَ وَ لَکَ اللَّهُمَّ هَذَا عَنْ فُلَانِ بْنِ فُلَانٍ».[25] آنحضرت همچنين فرمودند بعد از ذبح بگوييد: «بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ اللَّهُمَّ عَقِيقَةٌ عَنْ فُلَانٍ لَحْمُهَا بِلَحْمِهِ وَ دَمُهَا بِدَمِهِ وَ عَظْمُهَا بِعَظْمِهِ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ وِقَاءً لآِلِ مُحَمَّدٍ ص».[26] از امام باقر(ع) نيز نقل شده است، وقتي عقيقه را سر بريدي بگو: «بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ الْحَمْدُ للهِ وَ اللهُ أَکْبَرُ إِيمَاناً باللهِ وَ ثَنَاءً عَلَى رَسُولِ الله وَ الْعِصْمَةَ لِأَمْرِهِ وَ الشُّکْرَ لِرِزْقِهِ وَ الْمَعْرِفَةَ بِفَضْلِهِ عَلَيْنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنْ کَانَ ذَکَراً فَقُلِ- اللَّهُمَّ إِنَّکَ وَهَبْتَ لَنَا ذَکَراً وَ أَنْتَ أَعْلَمُ بِمَا وَهَبْتَ وَ مِنْکَ مَا أَعْطَيْتَ وَ کُلُّ مَا صَنَعْنَا فَتَقَبَّلْهُ مِنَّا عَلَى سُنَّتِکَ وَ سُنَّةِ نَبِيِّکَ وَ رَسُولِکَ وَ اخْسَأْ عَنَّا الشَّيْطَانَ الرَّجِيمَ لَکَ سُفِکَتِ الدِّمَاءُ لَا شَرِيکَ لَکَ وَ الْحَمْدُ لِلّ?هِ رَبِّ الْع?الَمِينَ».[27] چگونگي تقسيم عقيقه مستحب است بعد از سر بريدن عقيقه، استخوانهايش را نشکنند، بلکه از بندها جدا کنند،[28] ولي استحباب دفن کردن استخوانهاى عقيقه و بعضى از کارهايى که در بعضى جاها مرسوم و معروف است، ثابت نشده و مدرکى ندارد.[29] مستحب است يک ران [30]يا يک سوم[31] و يا يک چهارم[32] گوسفند را به قابله دهند، اگر قابله مادر بزرگ پدري نوزاد باشد، يا از افراد تحت تکفّل وي باشد، چيزي به قابله داده نميشود،[33] و اگر فرزند بدون قابله متولد شد، آنرا به مادر فرزند ميدهند و مادر آنرا به هر کسي که خواست ميدهد[34] و بقيّه گوشت را بين مؤمنان نيازمند تقسيم کنند، اما بهتر آن است که بقيّه را لااقل با آب و نمک بپزند و گوشت آن را حدّاقل به ده نفر از مؤمنان، اطعام کنند هر قدر بيشتر باشند داراي فضيلت بيشتر است.[35] سنّت است که پدر و مادر و هر کسي که خرجش به عهده پدر آن طفل است و عيال او محسوب ميشوند - مانند فرزندان - از گوشت عقيقه نخورند، همچنين بهتر آن است که از طعامي که در آن پخته باشد نخورند، و خوردن مادر از آن گوشت کراهت بيشتري دارد اما اشکالي ندارد که مادر از گوشت عقيقه به همسايه فقيرش بدهد.[36] خوب است تراشيدن موي سر فرزند و صدقه دادن به طلا يا نقره، به وزن آن موها و عقيقه نمودن در روز هفتم هم زمان، انجام شود،[37]ولي مستحب است که اوّل، سر فرزند را بتراشند و بعد عقيقه انجام دهند.[38] [1]. طريحى، فخر الدين، مجمع البحرين، ج 5، ص 215، کتابفروشى مرتضوى، تهران، 1375ش. [2]. شيخ طوسى، المبسوط في فقه الإمامية، محقق، مصحح، کشفي، سيد محمد تقى، ج 1، ص 394، المکتبة المرتضوية لإحياء الآثار الجعفرية، تهران، چاپ سوم، 1387ق. [3]. شريف مرتضى، على بن حسين موسوى، الانتصار في انفرادات الإمامية، ص 406، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ اول، 1415ق. [4] همان. [5]. علامه حلّى، حسن بن يوسف بن مطهر، مختلف الشيعة في أحکام الشريعة، ج 7، ص 303، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413 ق.؛ حلّى، ابن ادريس، محمد بن منصور بن احمد، السرائر الحاوي لتحرير الفتاوى، ج 2، ص 646، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1410 ق؛ شيخ طوسى، الخلاف، محقق، مصحح، على خراسانى، سيد جواد شهرستانى، مهدى طه نجف، مجتبى عراقى، ج 6، ص 67، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ اول، 1407 ق؛ حلّى، يحيى بن سعيد، الجامع للشرائع، ص 458، مؤسسة سيد الشهداء العلمية، قم، چاپ اول، 1405 .؛ حسينى روحانى قمّى، سيد صادق، فقه الصادق (ع)، ج 22، ص 287، دار الکتاب، مدرسه امام صادق(ع)، قم، چاپ اول، 1412ق. [6]. کلينى، الکافي، محقق، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 6، ص 28 و 29، دار الکتب الإسلامية، تهران، چاپ چهارم، 1407ق. [7]. همان، ص 25. [8] همان. [9]. مجلسي، محمدباقر، حلية المتقين، ص 115، انتشارات ارمغان طوبي، قم، چاپ اول، 1380ش. [10]. المبسوط في فقه الإمامية، ج 1، ص 395. [11]. الکافي، ج 6، ص 25. [12]. ابن بابويه، محمد بن على، من لا يحضره الفقيه، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، ج 3، ص 485، دفتر انتشارات اسلامى، قم، چاپ دوم، 1413 ق. [13] الکافي، ج 6، ص 26. [14]. طوسى، محمد بن على بن حمزه، الوسيلة إلى نيل الفضيلة، محقق، مصحح، محمد حسون، ص 316، انتشارات کتابخانه آية الله مرعشى نجفى، قم، چاپ اول، 1408ق؛ المبسوط، ج 1، ص 395. [15]. المبسوط، ج 1، ص 395. .[16] الوسيلة إلى نيل الفضيلة، ص 316. .[17] عاملى، شهيد ثانى، زين الدين بن على، الروضة البهية في شرح اللمعة الدمشقية(المحشّ?ى- کلانتر)، ج 5، ص 448، کتابفروشى داورى، قم، چاپ اول، 1410ق. [18].همان، ص 447. [19]. 1. آنکه اگر شتر باشد سن آن کمتر از پنج سال نباشد و داخل در شش سال شده باشد، اگر گاو است بنا بر احتياط واجب کمتر از دو سال نباشد و داخل در سه سال شده باشد، همچنين در بُز کمتر از سن گاو نباشد، و در ميش به احتياط واجب، کمتر از يک سال نباشد و داخل در سال دوم شده باشد. 2. بايد صحيح باشد. 3. بايد خيلى پير نباشد. 4. بايد تام الاجزاء باشد، و ناقص کافى نيست. 5. بايد لاغر نباشد. 6. بايد «خصى»(اخته) نباشد. 7. بايد بيضه آنرا نکوبيده باشند. 8. بايد در اصل خلقت بىدُم نباشد. 9. در اصل خلقت بىبيضه نباشد.(امام خميني، مناسک حج، ص 258 و 259). [20]. اگر شتر باشد سن آن کمتر از پنج سال نباشد و داخل در شش سال شده باشد، اگر گاو است بنا بر احتياط واجب کمتر از دو سال نباشد و داخل در سه سال شده باشد، همچنين در بُز کمتر از سن گاو نباشد، و در ميش به احتياط واجب کمتر از يک سال نباشد و داخل در سال دوم شده باشد.(امام خميني، مناسک حج، ص 258). [21]. الکافي، ج 6، ص 30. [22]. انعام، 78، 79. [23]. همان، 162و 163. [24]. الکافي، ج 6، ص 31. [25]. همان. [26]. همان، ص 30. [27]. همان، ص 30 و 31. [28]. همان، ص 29. [29]. فاضل لنکراني، محمد، جامع المسائل، ج 2، ص 389، انتشارات امير قلم، قم، چاپ يازدهم. [30]. الکافي، ج 6، ص 28، 29. [31]. همان، ص 32. [32]. همان، ص 27و 29. [33]. همان، ص 32. [34]. همان، ص 29. [35]. منسوب به امام رضا، فقه الرضا، ص 239، مؤسسه آل البيت، مشهد، چاپ اول، 1406ق. [36]. الکافي، ج 6، ص32. [37]. همان، ص 33. [38]. بهاء الدين عاملي، محمد بن حسين، ساوجي، نظام بن حسين، جامع عباسي، و تکميل آن، ص 694، دفتر انتشارات اسلامي، قم، چاپ اول، 1429؛ بهجت، محمد تقي، جامع المسائل، ج 4، ص 98، نشر دفتر معظم له، چاپ دوم، 1426ق.
نظر خودتان را ارسال کنید