عهد انسان با خدا چه روزی بود؟

متن سوال: 
روزي که خدا از انسان عهد گرفت چه روزي بود و نحوه اقرار گرفتن خدا چگونه بود و آيه و ترجمه آن چيست؟

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
عهد انسان با خدا در روز الست ( عالم ذر ) بوده است. و در عالم ذَر که مقدم بر عالم دنياست، خداوند ارواح بشر را آفريد به طوري که داراي ادراک و شعور و قابل مخاطبه و مکالمه بودند و از آنها بر پروردگاري خويش اقرار گرفت و از ايشان پيمان گرفت که بر اين امر ثابت قدم بوده براي او شريکي قرار ندهند و از دستورات پيامبران سرپيچي نکرده و شيطان را پيروي نکنند، خداوند نيز عهد فرمود که در مقابل پيمان ايشان، ياري شان فرمايد و رحمتش را شامل حالشان فرموده و در بهشت جايشان دهد و اگر به عهد خود که در عالم ذر متعهد شده اند اينجا وفا نکنند از آنچه خداوند وعده فرموده بي نصيب باشند چنان که مي فرمايد: به آن عهدي که با من کرديد وفا کنيد تا به عهدتان وفا کنم. و نيز مي فرمايد: اي بني آدم، آيا با شما پيمان نبستم که شيطان را نپرستيد؟
در قرآن مجيد سخن از يک پيمان، عهد، ميثاق و گواهي به ميان آمده است که خداوند از انسانها گرفته است. روشن‌ترين آيه‌اي که بر اين حقيقت دلالت دارد، آية 172 سورة اعراف است که به «آية ذر» معروف شده است. اين آيه دقيق‌ترين معني و شگفت‌ترين نظم را دارد.[1] آيات ديگري نيز مفسر همين حقيقت معرفي شده‌اند.[2]
خداوند در قرآن مي‌فرمايد: ]وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَني آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلي أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلي شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ[؛[3] «به ياد آور زماني را که پروردگارت از پشت [و صلب] فرزندان آدم، ذرية آنها را بر گرفت و آنان را گواه بر خويشتن ساخت [و فرمود]: آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: آري، گواهي مي‌دهيم. [چرا چنين کرد؟] براي اينکه در روز رستاخيز نگوييد ما از اين غافل بوديم.»
از آنجا که در اين آيه سخن از ذريّ (فرزندان خردسال) آدم ـ عليه السلام ـ به ميان آمده، از اين آيه به «آيه ذر» ياد مي‌کنند و به خاطر کلمة «ألست» به «پيمان ألست» معروف است. همچنين لفظ ذريّه در قرآن نوزده بار وارد شده که درتمام موارد نسل انسان مراد است.[4]
در تفسير اين آيه دربارة اينکه عالم ذر چگونه، در کجا و حضور فرزندان آدم ـ عليه السلام ـ چگونه بوده، احاديث و به دنبال آن سخن دانشمندان گوناگون است.
در اينجا به بيان دو ديدگاه بسنده مي‌شود:
اول. منظور از اين عالم و اين پيمان «عالم استعدادها» و «پيمان فطرت» است؛ به اين معني که هر گاه فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب (پشت و کمر) پدران به رحم مادران که بيش از يک ذره نيستند، منتقل مي‌شوند، خداوند استعداد و آمادگي فهم و شناخت ربوبيّت و توحيد را به آنها مي‌دهد؛ يعني هم در نهاد و فطرتشان اين سرّ الهي به صورت يک حس درون ذاتي به وديعه گذارده مي‌شود و هم در عقل و خردشان به صورت يک حقيقت خود آگاه.
خداوند در طول زندگي دنيايي آثار صنع و نشانه‌هاي يگانگي خود را به انسان نشان مي‌دهد و آنان را بر اين امر گواه مي‌‌گيرد. گويا مي‌فرمايد: ]أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ[ و انسانها با زبان حال پاسخ مي¬دهند: ]بَلي شَهِدْنا[. پس در اينجا پيمان تکويني است و سخن گفتن مانند خبر دادن رنگ رخساره از وضعيت دروني شخص است.[5]
بنا بر اين بيان، مراد از عالم ذر همان فطرت انساني است. انسانهاي بدوي و متکامل در اين احساس مشترکند که همه مربوب و خداوند ربّ آنهاست.[6]
پس انسانها هرگز از اين پيمان و شناخت غافل نبوده و نيستند؛ لذا خداوند در قيامت عليه همة انسانها احتجاج مي‌کند. برخي روايات موافق اين نظر است.[7]
دوم. مرحوم علامه طباطبايي نظرية خويش را اين گونه تبيين مي‌کند: «عالم «ذر» روح اين عالم است که آن را «عالَم غيب» نيز مي‌گويند. توضيح اينکه هر موجودي دو وجه (صورت و جنبه) دارد: وجهي به سوي خدا که زمان و تدريج در آن راه ندارد و وجهي به سوي ديگر که در آن تدريج و زمان راه دارد. خداوند متعال مي‌فرمايد: ]إِذا أَرادَ شَيْئاً أَنْ يَقُولَ لَهُ کُنْ فَيَکُون[ ؛[8] «[خداوند] وقتي بخواهد چيزي را ايجاد کند، به آن مي‌گويد: موجود شو! بي‌درنگ به وجود مي‌آيد.» «کُن» هم امر (دستور) است و هم مخاطب درست کن. پس کلمة «کُن» از طرفي وجود شيء و از طرفي ايجاد شيء است و اين موجود منبسط يک وجه‌ الي الله دارد که عالم ذرّ است و همان موجود يک وجه ديگر دارد که همين دنياي ظاهر است. بنابراين، عالم ذرّ اين عالم مسلوب نيست.»[9]
مي‌توان ريشه‌هاي سخن علامه طباطبايي را در تفسير کنز الدقايق پيدا کرد.[10]
پيمان از چه بود؟
از آية ذر به دست مي‌آيد که مفاد پيمان گواهي بر پذيرش پروردگار ]ألَسْتُ بِرَبِّکُمْ[ [11] و بر پذيرش توحيد بوده است ]أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا[ [12] و برخي روايات اين پيمان را به فطرت نيز مي‌کشانند: « اَلدِيْنُ الْحَنِيفُ وَ الْفِطْرَةُ وَ صِبْغَةُ اللَّهِ وَ التَّعْرِيفُ فِي الْمِيثَاقِ؛ [13]دين حنيف و فطرت و صبغة¬الله و تعريف همان است که [خدا] در ميثاق [يعني در پيماني که خدا با روح بشر بسته، بشر را با آن آشنا کرده] است.»[14] رواياتي نيز اعتراف به نبوت رسول اکرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و امامت حضرت علي ـ عليه السلام ـ را جزء پيمان عالم ذر معرفي مي‌کنند.[15]
پيمان براي چه بود؟
از آية ذر دو هدف اصلي براي اين پيمان به دست مي‌آيد:
الف. حجت بر انسانها تمام شود تا در رستاخيز نگويند: ما از موضوع شناخت خدا بي‌خبر بوديم و لذا کافر شديم؛ ]أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلينَ[؛ [16]
ب. حجت بر انسانها تمام شود تا در رستاخيز نگويند: پدران ما بت پرست بودند و ما هم فرزندان همان پدران هستيم و چاره‌اي جز تبعيت از آنها نداشتيم؛ ]أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ...[ .[17]

پي نوشت ها:
[1].. الميزان، محمد حسين طباطبايي، چاپ پنجم، مؤسسه اعلمي، بيروت، ج 8، ص 306.
[2]. مانند: اعراف / 102 و حديد / 8. ر. ک: تفسير نمونه، زير نظر ناصر مکارم شيرازي، دار الکتب، ج 23، ص 317 و ج 6، ص 276.
[3]. اعراف / 172.
[4]. منشور جاويد، جعفر سبحاني، چاپ فرهنگ، اصفهان، ج 2، ص 63.
[5]. کنز الدقايق، ميرزا محمد مشهدي، تحقيق مجتبي عراقي، چاپ اول، ج 3، ص 742؛ الميزان، ج 8، ص 310.
[6] . الميزان، ج 8، ص 308؛ فطرت، مرتضي مطهري، چاپ دوم، انتشارات صدرا، ص 181؛ تفسير نمونه، ج 17، ص 455.
[7] . ابن سنان از امام صادق ـ عليه السلام ـ از فطرة لله پرسيد. امام فرمود: « هِيَ الْإِسْلَامُ فَطَرَهُمُ اللَّهُ حِينَ أَخَذَ مِيثَاقَهُمْ عَلَي التَّوْحِيدِ فَقَالَ: ] أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ[ وَ فِيهِ الْمُؤْمِنُ وَ الْکَافِرُ؛ فطرت الله اسلام است که خداوند هنگام پيمان گرفتن آنان را بر فطرت توحيد آفريد و فرمود: آيا پروردگار شما نيستم؟ در آنجا کافر و مؤمن حضور داشت.» البرهان، ج 3، ص 236.
و امام باقر ـ عليه السلام ـ آية ذر را با حديث «کل مولود يولد علي الفطره» تفسير کرده‌اند. مختصر بصائر الدرجات، ص 161.
[8] . يس / 82.
[9] . در محضر علامه طباطبايي، محمد حسين رخ شاد، چاپ اول، نهاوندي، صص 42 ـ 43.
[10] . کنز الدقايق، ج 3، ص 742.
[11] . اعراف / 172.
[12] . همان / 172.
[13] . بحارالانوار، محمد باقر مجلسي، چاپ دوم، مؤسسه الوفاء، بيروت، ج 3، ص 276.
[14] . فطرت، شهيد مطهري، ص 27.
[15] . البرهان، ج 3، صص 238 ـ 239 و جهت مطالعة بيشتر ر. ک: التبيان في تفسير القرآن، شيخ طوسي، چاپ اول، مکتب اعلام، قم، ج 5، صص 26 ـ 30 ؛ روض الجنان و روح الجنان، ابوالفتوح رازي تصحيح ياحقي، چاپ دوم، آستان قدس، ج 9، صص 5 ـ 10؛ منشور جاويد، استاد جعفر سبحاني، چاپ سوم، توحيد، قم، ج 2، صص 61 ـ 82.
[16] . اعراف / 172.
[17] . همان / 173.


موفق و پيروز باشيد.

پربازدیدترین ها