فایده برزخ چست؟

متن سوال: 
فايده برزخ چست؟ آيا قيامت براي حسابرسي و کيفر و عقاب اعمال کافي نيست و اصول وجود برزخ براي چيست؟ (حتي در مورد نکير و منکر و حسابرسي سخت آنها؟)

در اينجا دو سوال مطرح است . 1. وجود عالم برزخ به خودي خود ، به عنوان يک عالم و با صرف نظر از اين که محل پاداش و عذاب انسانها است چه ضرورتي دارد؟ 2. به فرض که وجود عالم برزخ ضرورت داشته باشد ، با توجه به اين که طبق روايات اهل بيت (ع) عالم آخرت هم اکنون موجود است ، چه لزومي دارد که انسانها بعد از مرگ و ورود به عالم برزخ مدتي را در عالم برزخ سپري کنند ؛ و چرا مستقيماً از برزخ وارد عالم آخرت نمي شوند؟ جواب سوال اوّل: عالم وجود داراي مراتب طولي است ؛ خداوند متعال علّت عالم وجود ، و کمال محض است ؛ لذا اوّلين معلولي که از خدا صادر شده است ، از نظر وجودي قويترين رتبه وجودي را داراست ؛ فلاسفه اين موجود را با الهام از برخي روايات ، عقل اوّل ناميده اند . ــ توجه: اصطلاح عقل و عقول در اينجا غير از عقل جزئي بشر است ــ دومين موجودي که خداوند متعال آفريده است موجودي است که به واسطه عقل اوّل آفريده است ؛ يعني در آفرينش آن ، عقل اوّل واسطه فيض بوده است ؛ لذا اين موجود که فلاسفه آن را عقل دوم مي نامند ، در رتبه وجودي بعد از عقل اوّل است ؛ و بعد از عقل دوم ، عقل سوم و بعد از عقل سوم عقل چهارم و... است ؛ و آخرين موجود از اين سلسله عقول ، عقل فعّال ناميده مي شود. اين موجودات از هر نظر غير مادّي بوده و از شکل و رنگ و مقدار و زمان و مکان و حرکت و ديگر خصوصيّات موجودات مادّي منزّهند ؛ در رتبه بعد از عقل فعّال موجود يا موجودات ديگري قرار دارند که آنها هم غير مادّي هستند ؛ ولي برخي آثار موجود مادّي مثل شکل و رنگ و مقدار را دارند ولي از خصوصيات اساسي عالم ماده مثل حرکت و زمان و انفعال منزّهند ؛ لذا مافوق اين موجودات را عالم عقول مي نامند ؛ و مادون عقل فعّال را عالم مثال مي نامند ؛ چون موجودات اين عالم از جهاتي مثل موجودات عالم عقولند (غير مادي هستند) و از جهاتي مثل موجودات عالم مادّه هستند (شکل و رنگ ومقدرار دارند)؛ اوّلين موجود يا موجودات بعد از عقل فعّال که قويترين موجود يا موجودات عالم مثال هستند ، واسطه فيض هستند براي موجودات ديگر عالم مثال ؛ و آخرين موجودات عالم مثال که پايين ترين رتبه وجودي را در عالم مثال دارند ، واسطه فيض هستند براي موجودات عالم مادّه. بنا بر اين در سير نزولي خلقت ، ابتدا عالم عقول است و در رتبه دوم عالم مثال است و در آخر ، عالم مادّه ؛ لذا عالم مثال را از آن جهت که بين دو عالم قرار دارد ، برزخ نزولي نيز مي گويند. بنا بر اين وجود عالم برزخ نزولي ضروري است ؛ چون واسطه فيض عالم مادّه است ؛ و اگر اين عالم نبود ، نوبت به وجود عالم مادّه هم نمي رسيد. امّا آنچه در زبان متشرّعين عالم برزخ ناميده مي شود ، از جهاتي غير از عالم مثال نزولي يا برزخ نزولي است ؛ هر موجودي و از جمله انسان ، در اثر حرکت جوهر و ذات خود ، دائماً رتبه وجوديش بالا مي رود ؛ در نتيجه موجود مادّي ، از نظر رتبه وجودي دائماً به سوي موجود مثالي شدن مي رود ؛ و آنگاه که حرکت جوهر و ذات شيء به انتها رسيد ، آن شيء از متحرّک بودن رها مي شود ؛ و صورت آن تبديل به موجود مثالي مي شود ؛ و آنچه از آن موجود ، در اين عالم مي ماند ، مادّه اوست که با صورت جديدي ، حرکت ديگري را آغاز مي کند ؛ انسان نيز به همين روش وارد عالم مثال مي شود ؛ در اين لحظه است که مي گوييم فلان شخص وفات نمود ؛ يعني از رتبه موجود مادّي رها شده و رتبه مثالي يافت ؛ يعني در لحظه مرگ صورت بدن انسان ، تبديل به صورت مثالي مي شود و از مادّه خود جدا مي شود ؛ و آنچه از انسان در اين دنيا باقي مي ماند گوشت و پوست و استخوان است ، نه آن بدن زنده سابق ؛ بنا بر اين انسان در عالم برزخ داراي بدني مثالي است که همشکل بدن مادّي اوست ، ولي مادّي نيست ؛ و چون اين عالم مثالي که انسان وارد آن مي شود در مسير بازگشت و صعود انسان است ، لذا آن را عالم مثال صعودي يا برزخ صعودي مي نامند ؛ و مراد از برزخ در زبان متشرّعين همين برزخ صعودي است. بنا بر اين ورود به عالم برزخ ، در سير صعودي انسان و ديگر موجودات ، يک ورود تکويني و ضروري است ؛ يعني همانطور که موجودات ، در سير نزولي مرتبه ، مرتبه پايين آمده اند ، در سير صعودي نيز بايد مرتبه مرتبه بالا روند ؛ و در سير صعودي برزخ بعد از دنياست ؛ و آخرت بعد از برزخ است ؛ و تا کسي رتبه برزخي را احراز نکند محال است رتبه هاي بالاتر را احراز نمايد. همانطور که در دنيا تا کسي مرحله کودکي را طي نکند محال است از نوزادي به نوجواني برسد ؛ و تا نوجواني را طي نکند به جواني نمي رسد ؛ و تا جواني را طي نکند به ميانسالي نمي رسد. جواب سوال دوم. در جواب سوال اوّل بيان شد که ، وجود عالم برزخ ، در نظام هستي ضرورت علّي و معلول دارد ، و بدون آن ، وجود عالم مادّه نيز معني ندارد ؛ لکن سوال دوم اين است که با فرض ضرورت وجود عالم برزخ ، چه لزومي دارد که انسانها بعد از مرگ و ورود به عالم برزخ مدتي را در عالم برزخ سپري کنند ؛ و چرا مستقيماً از برزخ وارد عالم آخرت نمي شوند؟ در جواب اين سوال بايد گفت ، انسان همانطور که در عالم مادّه منازلي را طي مي کند تا به کمالات وجودي برسد ، در عالم مثال نيز بايد منازلي را طي کند تا به عالم آخرت برسد ؛ لکن طي منازل و سير تکامل در دنيا به دو صورت است ؛ تکامل طبيعي و غير اختياري ، و تکامل اختياري ؛ ولي در عالم برزخ از تکامل اختياري ، به معناي خاصّ آن ،خبري نيست ؛ ولي در عالم برزخ نيز يک نحوه تکامل وجودي درجريان است ، که به نوعي ناشي از تکامل اختياري انسان در دنياست ؛ و تا دنيا وجود دارد اين تکامل برزخي نيز در جريان خواهد بود . توضيح مطلب اين که انسان در دنيا کارهاي اختياري فراواني انجام داده است ؛ و فعل هر کسي معلول اوست ؛ و معلول از شئون وجودي خود علّت است ؛ لذا افعال اختياري انسان از شئون وجودي او هستند که بعد از مرگ در اين عالم مادّه مي مانند و نابود نمي شوند ؛ وقتي فعلي از انسان صادر شد از بين نمي رود ، بلکه در عالم مادّه منشاء اثر مي شود و آثار آن دائماً در عالم مي چرخد ؛ براي مثال وقتي کسي به ديگري علمي ياد مي دهد ، يا کمکي مادّي يا معنوي مي کند ، اين علم يا کمک از فردي به فرد ديگر منتقل مي شود و در انسانها و ديگر موجودات تأثير مي گذارد ، و نتيجه وضعي آن به انسان مي رسد ؛ براي مثال سقراط و افلاطون و ارسطو بيش از دو هزار سال قبل زندگي مي کردند ، ولي هنوز آثار علمي آنها بر ذهن و زندگي اثر مي گذارد ؛ البته اعمال و عقائد همه مردم اين گونه است ؛ لکن نه به اين وضوح که در مورد سقراط و افلاطون و ارسطو ديده مي شود. لذا تا دنيا هست ، انسان نتيجه اعمال و عقائد خود را که از دنيا به عالم برزخ گسيل مي شود ، دريافت مي کند ؛ پس تا عالم مادّه هست ، تکامل برزخي نيز وجود دارد ؛ بنا بر اين ، انسان با مرگ به طور کامل از دنيا خارج نمي شود بلکه هنوز آثار وجودي او در دنيا حضور دارد ؛ و تا انسان به طور کامل از دنيا بريده نشود نمي تواند وارد عالم آخرت شود ؛ چون شباهتي بين آخرت و دنيا وجود ندارد ؛ ولي عالم مثال از جهاتي مثل عالم مادّه است ؛ اگر انسان به طور کامل از عالم برزخ گذر کند و وارد عالم آخرت شود ديگر آثار فعل او به او نمي رسند. بنا بر اين ، حتّي اگر کساني مثل انبياء (ع) و بخصوص چهارده معصوم (ع) بخاطر قوّت وجودي بالاي خود بتوانند بعد از وفات از عالم برزخ گذر کرده و وارد آخرت شوند ، باز ورودشان به عالم آخرت کامل نخواهد بود ؛ بلکه در همان حال که در آخرت حضور دارند ، در عالم برزخ نيز حضور خواهند داشت. علّت ديگري که باعث مي شود ، انسانها در عالم برزخ بمانند ، اين است که برخي از مراتب عذاب فقط در عالم برزخ وجود دارند ؛ يعني بعضي از انسانها گناهان سبکي دارند که کوچکترين عذاب آخرتي نيز براي آنها سنگين است ؛ کما اين که بزرگترين عذابهاي دنيايي نيز براي آنها کم است ؛ لذا صاحبان اين گناهان بايد مجازات اعمال خود را در عالمي متوسط ببينند. مردم از حيث تحمل عذاب عالم برزخ بسيار گوناگونند ، عدّه اي از گناهکاران ، هم در برزخ تمام مدّت در عذابند ، هم در آخرت عذاب ابدي خواهند داشت ؛ و عدّه اي ديگر تمام برزخ را در عذابند ولي عذاب اخروي آنها ابدي نيست ؛ عدّه اي نيز تمام برزخ را در عذابند ولي در آخرت اهل بهشتند ؛ عدّه اي نيز بعد از مدّتي عذاب در برزخ ، وارد بهشت برزخي مي شوند ؛ عدّه اي نيز از عذاب برزخي تنها عذاب فشار قبر يا سوال قبر يا عذاب جان دادن را تحمّل مي کنند و بعد وارد بهشت برزخي مي شوند. اگر غير از گروه اوّل و دوم ، بقيه گروهها بدون توقّف در برزخ ، وارد عالم آخرت شوند ، در آن صورت بايد از عذاب ، معاف شوند ؛ چون مرتبه عذاب برزخ قابل مقايسه با مرتبه عذاب آخرت نيست ؛ به نحوي که طبق برخي روايات اهل بيت (ع) اگر يک ذرّه از آتش عالم آخرت در عالم برزخ قرار گيرد ، کلّ عالم برزخ را مي سوزاند ؛ کما اينکه اگر ذرّه اي از آتش عالم برزخ وارد عالم مادّه شود کلّ عالم ماّده را نابود مي کند. بنا بر اين در آخرت عذابي که متناسب با گناه برخي افراد کم گناه باشد وجود ندارد ؛ و اگر خدا بخواهد چنين عذابي را در آخرت ايجاد کند باز مرتبه وجودي آن عذاب ، مرتبه وجودي عذاب برزخي مي شود. همچنين پاره اي از عذابها هستند که اختصاص به عالم برزخ دارند و در عالم آخرت وجود ندارند ؛ براي مثال افراد متوفي را هر از گاهي به ديدار اهل دنيا مي آورند تا ببينند که بازماندگانشان با پولهايي که آنها به ارث گذاشته اند چه مي کنند ؛ و آنها از اين که مي بينند بازماندگانشان به فکر آنها نيستند رنج مي برند و حسرت مي خورند که چرا در زمان زنده بودن اموالشان را در راه درست خرج نکردند. براي اهل بهشت نيز تنها اموري را نشان مي دهند که باعث شادي آنها شود. و اگر کسي به طور کامل از عالم برزخ خارج شده و وارد آخرت شود از اين عذابها رها مي شود ؛ در حالي که بين عذاب و عمل رابطه علّي و معلولي برقرار است و از هم جدا نمي شوند.

پربازدیدترین ها