فلسفه خواندن صیغه عقد چیست؟

متن سوال: 
من ميخواهم بدونم اگر يک شخصي صيغه موقت نخوند و با يک زن مطلقه رابطه جنسي داشته باشد و هر دو طرف به رابطه راضي باشند چي مي شود در حقيقت اين سوال برام پيش اومد که خدا از دلهاي ما باخبر هست و چه لزومي دارد که صيغه محرميت بخونيم دليلش چيه بر فرض اگر صيغه موقت نخونن و چند کلمه نگن اون دختر و پسر باهم رابطشون حرام در صورتي که خدا از دل مردم با خبر؟

خطبه عقد قرارداد و قانوني است که شارع مقدس براي اعتبار پيوند زوجيت بين زن و مرد قرار داده است و از آنجا که در هر دين و آيين و عرف اجتماعي، اعتبار پيوند زناشويي به انجام برخي تشريفات و رعايت برخي آداب و رفتارها محقق مي شود، در اسلام اين امر به بيان چند کلمه ساده و البته حساب شده حاصل مي گردد و چون اين قرار داد، پيوندي حساس است قانون شرعي اصرار دارد که با آداب و شرائطي خاص مانند اظهار زباني و... برگزار گردد. چرا که به هر حال الفاظ بيان کننده نيتهاي دورني افراد بوده که به طور مشخص و معيّن آن را تأمين مي‌کنند و اسلام در اين مسئله مهم، صرف رضايت طرفيني را کافي ندانسته و براي استحکام اين روابط و پايبند بودن به تبعات آن در محام قضايي و... نوعي اقرار لفظي را با آدابي خاص شرط دانسته است و ما نيز با پذيرفتن دين اسلام به احکام و قوانين آن پايبند بوده و مانند ديگر قوانين موجود در هر جامعه و دين، به آن ملتزم شده و عمل مي کنيم. براين اساس عقد ازدواج فقط به عنوان قراردادي رسمي است که طريق اجراء آن از جانب شارع بيان شده است و اينگونه نيست که در خود الفاظ نوعي تاثير و تاثر نهفته بوده و با بيان آنها نوعي معجزه رخ دهد. لذا در صيغه عقد ازدواج، ضرورتي بر عربي خواندن به طور مطلق نيست. يعني هرچند عربي خواندن عقد ازدواج احتياط واجب شمرده مي شود. اما به تصريح فقها اگر طرفين نتوانند عقد را به عربى صحيح بخوانند، به‏ هر لفظى که صيغه را بخوانند صحيح است؛ حتي لازم هم نيست که وکيل بگيرند. اما بايد لفظى بگويند که معناي دقيق صيغه عربي عقد را بفهماند.(1) البته اين امر بدان معنا نيست که ما دائره شرع و قانون خارج شده و بهانه عدم تاثير الفاظ، به نوعي خود را در شيوه اجراء عقد آزاد بدانيم بلکه با پذيرفتن دين اسلام، همواره خود را مکلف به اجراء دستورات خاص وي کرده ودر اين ميان هرگونه قانون و نوع اجراء و محدوده آن را منحصر در بيان شارع مي دانيم لذا آنچه بيان شد در واقع بخشي از حکمت اين حکم است که ما با عقل محدود خود به آن رسيده و عمل مي کنيم و هيچگاه مدعي نيستيم به تمام حکمتهاي اين امر پي برده و حکمت بيان شده را دليل تام اجراء اين نوع از عقد مي دانيم. بلکه منطقي ترين دليل براي اجراء اين حکم،آن است که اين حکم به عنوان حکمي شرعي از مجاري معتبر ديني به ما رسيده و ما مکلف به انجام آن هستيم حال اگر چه اين امر در قرآن نيامده، اما اين دليلي بر عدم صحت آن نمي شود چرا که بيان قرآن فقط در حد کلياتي است که بخشي از احکام را بيان کرده و باقي امور را به سنت و ائمه واگذار کرده است لذا در مورد صيغه عقد از رسول خدا(ص) نقل شده فرمود ... ثم ان الله تعالي امرني ان ازوج فاطمه من علي و قد زوجته علي اربعماه مثقال فضه، ارضيت يا علي؟ فقال علي: رضيت عن الله و عن رسوله... (2)پروردگار عالم مرا امر کرد که تزويج کنم فاطمه را به علي، و هم‏اکنون به قصد انشاء و به امر حق، فاطمه را به عقد ازدواج علي درآوردم به مهر چهارصد مثقال نقره.آنگاه رو کرد به علي(عليهم السلام) و فرمود: يا علي آيا راضي هستي؟ علي(عليهم السلام) از جاي خود برخاست گفت: از خدا راضي و از رسول او خشنودم که البته اين خطبه به نسبت به افراد و شرائط مختلف، متفاوت است. پي نوشت ها: 1. امام خميني، توضيح المسايل(محشي)، انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‏، 1424 ه ق، م2368. 2. علم الهدى خراسانى‏،نهج الخطابة،تهران،1374 ه ش،‏ ج‏1، ص 55.

پربازدیدترین ها