«وَ السارِقُ وَ السارِقَةُ فَاقْطعُوا أَيْدِيَهُمَا جَزَاءَ بِمَا کَسبَا نَکَلاً مِّنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزِيزٌ حَکِيمٌ؛[مائده/??] دست مرد دزد و زن دزد را به کيفر عملى که انجام داده اند به عنوان يک مجازات الهى قطع کنيد، و خداوند توانا و حکيم است.» در اينجا به چند نکته مهم بايد توجه داشت. شرائط مجازات سارق: قرآن در اين حکم همانند سائر احکام ريشه مطلب را بيان کرده و شرح آن به سنت پيامبر واگذار شده است ، آنچه از مجموع روايات اسلامى استفاده مى شود اين است که اجراى اين حد اسلامى(بريدن دست) شرائط زيادى دارد که بدون آن اقدام به اين کار جائز نيست از جمله اينکه: ?. متاعى که سرقت شده بايد حداقل يک ربع دينار باشد. ?. از جاى محفوظى مانند خانه و مغازه و جيبهاى داخلى سرقت شود. ?. در قحط سالى که مردم گرسنه اند و راه به جائى ندارند نباشد. ?. سارق عاقل و بالغ باشد، و در حال اختيار دست به اين کار بزند. ?. سرقت پدر از مال فرزند، يا سرقت شريک از مال مورد شرکت اين حکم را ندارد. ?. سرقت ميوه از درختان باغ را نيز از اين حکم استثناء کرده اند. ?. کليه مواردى که احتمال اشتباهى براى سارق در ميان باشد که مال خود را به مال ديگرى احتمالا اشتباه کرده است از اين حکم مستثنى است. و پاره اى از شرائط ديگر که شرح آن در کتب فقهى آمده است. البته منظور از ذکر شرائط بالا اين نيست که سرقت تنها در صورت اجتماع اين شرائط حرام است، بلکه منظور اين است که اجراى حد مزبور، مخصوص اينجا است و گرنه سرقت به هر شکل به هر صورت، و به هر اندازه و هر کيفيت در اسلام حرام است. آيا اين مجازات اسلامى خشونت آميز است! بارها اين ايراد از طرف مخالفان اسلام و يا پاره اى از مسلمانان کم اطلاع گرفته شده است که اين مجازات اسلامى بسيار شديد به نظر مى رسد. اگر بنا شود اين حکم در دنياى امروز عمل شود بايد بسيارى از دست ها را بِبُرند. به علاوه اجراى اين حکم، سبب مى شود که يک نفر گذشته از اين که عضو حسّاسى از بدن خود را از دست مى دهد، تا پايان عمر انگشت نما باشد. در پاسخ اين ايراد بايد به اين حقيقت توجه داشت: اوّلاً: هر سارقى مشمول آن نخواهد شد، بلکه تنها يک دسته از سارقان خطرناک هستند که رسماً مشمول آن مى شوند. ثانياً: با توجه به اين که راه اثبات جرم در اسلام شرائط خاصى دارد، اين موضوع باز هم تقليل پيدا مى کند. ثالثاً: بسيارى از ايرادهائى که افراد کم اطلاع بر قوانين اسلام مى گيرند، به خاطر آن است که يک حکم را به طور مستقل و منهاى تمام احکام ديگر مورد بررسى قرار مى دهند. به عبارت ديگر، آن حکم را در يک جامعه صد در صد غير اسلامى فرض مى کنند. ولى اگر توجه داشته باشيم که: اسلام، تنها اين يک حکم نيست بلکه مجموعه احکامى است که پياده شدن آن در يک اجتماع سبب اجراى عدالت اجتماعى، مبارزه با فقر، تعليم و تربيت صحيح، آموزش و پرورش کافى، آگاهى و بيدارى، و تقوا مى گردد، روشن مى شود که مشمولان اين حکم چه اندازه کم خواهند بود. اشتباه نشود! منظور اين نيست که در جوامع امروز اين حکم نبايد اجراء شود بلکه منظور اين است که هنگام داورى و قضاوت بايد تمام اين جوانب را در نظر گرفت. خلاصه، حکومت اسلامى موظّف است براى تمام افراد ملت خود نيازمندى هاى اوّلى زندگى را فراهم سازد، به آنها آموزش لازم را بدهد، و از نظر اخلاقى نيز تربيت کند، بديهى است در چنان محيطى افراد متخلّف بسيار کم خواهند شد. رابعاً: اگر ملاحظه مى کنيم امروز دزدى فراوان است، به خاطر آن است که چنين حکمى اجراء نمى شود و لذا در محيط هائى که اين حکم اسلامى اجراء مى گردد (مانند محيط عربستان سعودى که تا سال هاى اخير اين حکم در آن اجراء مى شد) امنيت فوق العاده اى از نظر مالى در همه جا حکمفرما بود. بسيارى از زائران خانه خدا با چشم خود چمدان ها يا کيف هاى پول را در کوچه و خيابان هاى «حجاز» ديده اند که هيچ کس جرئت دست زدن به آن را ندارد تا اين که مأمورين «اداره جمع آورى گمشده ها» بيايند و آن را به اداره مزبور ببرند و صاحبش بيايد، نشانه دهد و بگيرد. غالب مغازه ها در شب ها در و پيکرى ندارند و در عين حال کسى هم دست به سرقت نمى زند. جالب اين که: اين حکم اسلامى قرن ها اجراء مى شد و در پناه آن مسلمانانِ آغاز اسلام در امنيت و رفاه مى زيستند، اما در مورد تعداد بسيار کمى از افراد ـ که از چند نفر تجاوز نمى کرد ـ اين حکم اجراء گرديد. آيا بريدن چند دست خطاکار، براى امنيت چند قرن يک ملت قيمت گزافى است که پرداخت مى شود؟ بعضى اشکال مى کنند که: که اجراى اين حد در مورد سارق به خاطر يک ربع دينار منافات با آنهمه احترامى که اسلام براى جان مسلمان و حفظ او از هر گونه گزند قائل شده ندارد، تا آنجا که ديه بريدن چهار انگشت يک انسان مبلغ گزافى تعيين شده است. اتفاقا همين سؤ ال - به طورى که از بعضى از تواريخ بر مى آيد - از عالم بزرگ اسلام، علم الهدى مرحوم سيد مرتضى، در حدود يک هزار سال قبل شد، سؤ ال کننده موضوع سؤ ال خود را طى شعرى به شرح ذيل مطرح کرد: يد بخمس مئين عسجد وديت ما بالها قطعت فى ربع دينار! يعنى : دستى که ديه آن پانصد دينار است. چرا به خاطر يک ربع دينار بريده مى شود! سيد مرتضى در جواب او اين شعر را سرود: عز الامانة اغلاها و ارخصها ذل الخيانة فافهم حکمة البارى يعنى عزت امانت آن دست را گرانقيمت کرد. و ذلت خيانت بهاى آن را پائين آورد، فلسفه حکم خدا را بدان.[?] [?]. تفسير نمونه، جلد ?، صفحه ???.
نظر خودتان را ارسال کنید