سلام علیکم
مسيح در اناجيل
چهرهاى كه اناجيل از مسيح ارائه داده اند، با چهره مسيح در قرآن و حتى با چهره مسيحى كه در فيلمهاى هاليوودى به نمايش در مىآيد، تفاوتهاى شگرفى دارد. بررسى چند نمونه از عملكرد و شخصيت حضرت عيسى عليه السلام در اناجيل:
سازنده شراب ناب
نسبت دادن چنين كار ناپسندى به نبى خدا، آن هم به فرمان مادرش، جاى بسى شگفتى است. اين در حالى است كه شراب در شريعت موسى حرام بوده و مسيح بارها پايبندى خود را به اين شريعت اعلام داشته است. با اين حال، عهد جديد روايت مىكند كه عيسى عليه السلام نه تنها مردم را از مصرف شراب بازنداشته، بلكه خود اقدام به ساختن آن نموده است. برخى از متديّنان مسيحى هم هنگام يادآورى اين معجزه، در جهت توجيه آن تلاش مىنمودند و مىگفتند كه آن شراب، مست كننده نبوده است. در حالى كه انجيل خلاف آن را گزارش مىكند.
معجزه ساخت شراب، تنها در باب دوم انجيل يوحنّا به عنوان نخستين معجزه مسيح آمده است كه در پى روايت مىشود:
«دو روز بعد، مادر عيسى در يك جشن عروسى در دهكده «قانا» در جليل مهمان بود. عيسى و شاگردان او نيز به عروسى دعوت شده بودند. هنگام جشن، شراب تمام شد. مادر عيسى با نگرانى نزد او آمد و گفت: «شرابشان تمام شده است». عيسى فرمود: «اى زن! مرا با تو چه كار است؟ ساعت من هنوز نرسيده است.» با اين حال مادر عيسى به خدمتكاران گفت: «هر دستورى به شما مىدهد اطاعت كنيد.» در آنجا شش خمره سنگى بود كه فقط در مراسم مذهبى از آن استفاده مىشد و گنجايش هر كدام حدود 100 ليتر بود. عيسى به خدمتكاران فرمود: «اين خمره ها را پر از آب كنيد.» وقتى پر كردند، فرمود: «حالا كمى از آن را برداريد و نزد گرداننده مجلس ببريد!» وقتى گرداننده مجلس آن آب را كه شراب شده بود چشيد، داماد را صدا زد و گفت: «چه شراب خوبى! مثل اينكه با ديگران خيلى فرق داريد؛ چون معمولا در جشنها اول با شراب خوب از مهمان ها پذيرايى مىكنند و بعد كه همه سرشان گرم شد، شراب ارزانتر را مىآورند؛ ولى شما شراب خوب را براى آخر نگه داشته ايد.» او نمىدانست كه شراب از كجا آمده است؛ ولى خدمتكاران مىدانستند. اين معجزه عيسى در دهكده قاناى جليل، اولين نشانه قدرت دگرگون كننده او بود و شاگردان ايمان آوردند كه او واقعاً همان مسيح است.» (1)
اگر مسيح چنين اقدامى نموده و شراب ناب را پيشكش اهل آن مجلس كرده است، جاى پرسشى جدّى است كه آيا او براى روشن كردن و رشد دادن عقلها آمده يا براى تخدير و سست كردن آنها؟
پيامبران مىبايست اوّلاً: شايستگى گرفتن وحى را داشته باشند، ثانياً: مردم بتوانند به صحت گفتار آنان اطمينان كنند، ثالثاً: بشر را به سر منزل مقصود برسانند و هدايت كنند. و لازمه اين امر، داشتن عصمت است، و آن حالتى نفسانى است كه دارنده آن، از دست يازيدن به هر گونه زشتى و پستى دورى مىكند.
ترس از مرگ و سرزنش خداوند
عهد جديد مىگويد: زمانى كه مسيح بر دار بود، هنگامه واپسين نزديك مىگشت. ترس از مرگ، تمام وجود او را فرا گرفته بود؛ از همين رو، به خدا توسّل جسته، از او يارى خواست؛ اما هنگامى كه پاسخى دريافت نداشت، با سرزنش خدا را خطاب كرد و گفت كه چرا مرا تنها گذاشته اى؟ متى، آن لحظات را اين گونه به تصوير مىكشد:
«پطرس و دو پسر زبدى؛ يعنى يعقوب و يوحنّا را نيز با خود برد. در حالى كه غم و اندوه، تمام وجود او را فرا گرفته بود، رو به ايشان كرد و فرمود: «من از شدّت حزن و غم، در آستانه مرگ مىباشم. شما اينجا بمانيد و با من بيدار باشيد. سپس كمى دورتر رفت و بر زمين افتاد و چنين دعا كرد:
پدر! اگر ممكن است، اين جام رنج و عذاب را از مقابل من بردار؛ اما نه به خواهش من، بلكه به خواست تو. (2)
مسيح در آن شب، سه بار و با همين كلمات دعا كرد و از خداوند خواست كه آن رنج را از او بردارد. پس از آنكه دستگير شد و بر صليب آويخته گشت و دانست كه او را خواهند كشت، با بانگى بلند خداوند را به جهت يارى نكردنش سرزنش نمود.
متى چنين ادامه مىدهد:
نزديك به ساعت سه، عيسى فرياد زده، گفت: «خداى من! خداى من! چرا مرا تنها گذاشته اى؟(3 (
در تفسير اين سخنان، سكوت بهترين مجال است؛ ولى مگر مرگ براى انسان مؤمن تنها يك انتقال نيست؟ آيا اين امام علىعليهالسلام نيست كه مىفرمايد: «بيش از آنكه كودك به پستان مادرش انس دارد، فرزند ابوطالب با مرگ مأنوس است.» و چه زيبا است كلام الهى كه مىفرمايد: «قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ»؛(4)
بگو اى يهوديان! اگر گمان داريد كه فقط شما دوستان خدا هستيد نه ديگر مردم، پس آرزوى مرگ كنيد، اگر راست مىگوييد. زيرا مؤمن از مرگ لذت مىبرد. به ويژه كه مرگ؛ شهادت در راه خدا باشد؛ اما چگونه است كه عيسى، پيام آور بزرگ خداوند، اين گونه از مرگ واهمه داشته و دچار اضطراب و نگرانى مىگردد؟(5(
در واقع بايد گفت كه اناجيل چهرهاى كاملاً متضاد و ناسازگار از مسيحارائه مىدهند و اين قرآن است كه به درستى، حقيقت را در مورد او آشكار مىنمايد. قرآن كريم، هر گونه بدى و زشتى را از ساحت پيامبر خداوند، مسيحعليهالسلام دور نموده و او را نبى، مبارك، نيكوكار به مادر و بنده يگانه پرست و فروتن خداوند خوانده و نسبت هر گونه ادعاى نادرست، همچون الوهيت، اتحاد و حلول را به او رد نموده است. همچنين عيسى مسيح عليه السلام در قرآن به مثابه پيامبرى بزرگ و محترم كه به آسمان برده شده و در پوشش عزّت خداوندى آرام گرفته است، مطرح مىشود. قرآن او را روح و كلمه و تربيت شده خداوند و گنجينه اسرار و حكمت هاى الهى مىداند.
عهد جديد، چهرهاى به كلى مخدوش و ناروا از مسيح ارائه مىدهد. عيسى در عهد جديد، سازنده و نوشنده شراب ناب و بد رفتار نسبت به مادر شناسانده مىشود. او كسى است كه زنى بدكاره، پاهاى او را مىبوسد و عطر آگين مىنمايد و سرانجام، چون بردار مىرود ملعون مىباشد. بر او برچسب الوهيت و فرزندى خدا نيز زده مىشود و همين طور اوصاف ديگرى كه هر خرد پاكيزهاى از پذيرش آن سرباز خواهد زد.
اين در حالى است كه پيامبران مىبايست اوّلاً: شايستگى گرفتن وحى را داشته باشند، ثانياً: مردم بتوانند به صحت گفتار آنان اطمينان كنند، ثالثاً: بشر را به سر منزل مقصود برسانند و هدايت كنند. و لازمه اين امر، داشتن عصمت است، و آن حالتى نفسانى است كه دارنده آن، از دست يازيدن به هر گونه زشتى و پستى دورى مىكند.
منـابـع
جان بى ناس- تاريخ جامع اديان- ترجمه على اصغر حكمت- صفحه 613
توماس ميشل- كلام مسيحى- ترجمه حسين توفيقى- صفحه 54، 45
و. م. ميلر- تاريخ كليساى قديم در امپراطورى روم و ايران- ترجمه على نخستين- صفحه 244
دايره المعارف كتاب مقدس- جلد 4 صفحه 498
1يوحنّا، 2: 1 - 11.
2متى، 26: 37 - 39.
3 متى، 27: 46.
4 جمعه/6.
5 آنچه كه گفته شد، گزارشى كوتاه از شخصيت مسيح در اناجيل بود. خواننده مىتواند با مراجعه به عهد جديد، به موارد بيشترى دست يابد.
منبع: سایت پرسمان
نظر خودتان را ارسال کنید