سلام وقت شما بخير
خداوند متعال در قرآن کريم فرموده است: «لا إکراه في الدين» يعني اجباري در دين نيست.در صورتي که در احکام شرعي ما اگر کسي از دين اسلام روي گردان شد و خود را مسلمان ندانست مرتد شمرده شده و قواين جزايي سختي در انتظارش است. حال چگونه مي توان اين دو موضوع رابا هم جمع کرد.
براي روشن شدن جواب بايد توجه داشت که آيه ي شريفه ي «لا إکراه في الدين» در قرآن کريم ادامه اي هم دارد که توجه به مابقي آيه که در حکم علت براي عدم اجبار در دين است، خود پاسخ گوي جواب اين اشکال است. در سوره ي مبارکه ي بقره آيات ??? و ??? آمد است:
لا إِکْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ فقد استَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى لاَ انْفِصامَ لَها وَ اللَّهُ سَميعٌ عَليمٌ در قبول دين اکراهى نيست زيرا که راه رشد از راه گمراهى آشکار شده است پس هر کس به طاغوت کافر شود و به پروردگار ايمان آورد، به دستاويز محکمى چنگ زده که گسستن در آن وجود ندارد و خدا شنوا و آگاه است.
اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ کَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ. خداوند سرپرست آنانى است که ايمان آورده اند. آن ها را از تاريکي ها به عالم روشنايى خارج مى سازد و آنانى که کافر شدند، سرپرست آن ها طاغوت است. آن ها را از عالم روشنايى به تاريکي ها خارج مى سازد و اين ها هستند که ياران آتش بوده و براى هميشه در آن مى مانند.
در اين آيات شريفه از دو مطلب مهم پرده برداري شده است:
? ـ انسان همانند ديگر مخلوقات مختار است و مجبور آفريده نشده است.
? ـ خداوند با اعطاي عقل و فرستادن رسول، راه هدايت و گمراهي را به بشر نشان داده است و به او گفته است که هر کس راه هدايت را در پيش گيرد به ريسمان محکم الهي دست يافته و در آخرت رستگار خواهد بود و هر کس در راه ضلالت افتد در جاده هاي تاريکي و گمراهي مي افتد و از اهل دوزخ خواهد بود.
با در نظر گرفتن اين دو مطلب مي توان نتيجه گرفت که: مختار بودن انسان در پذيرش دين، بدان معنا نيست که از پذيرش دين حق سر باز زند. همچنان که مختار بودن انسان در حفظ جان و سلامتي خود، بدان معنا نيست که جايز باشد خودکشي کند يا در حفظ سلامتي خود کوتاهي نمايد.
به عبارت ديگر، اين آي? شريفه ناظر به اختيار تکويني انسان در “پذيرش”، يا “عدم پذيرش” دستورات ديني است. و همين اختيار است که دينداري او را ارزشمند، و بي ديني وي را نکوهيده مي کند. اما همين انسان، از نظر تشريعي مختار نيست و اجازه ندارد که به احکام الهي پشت کند. به همين دليل است که اگر کسي به شريعت ديني پشت کند و از عبادت خداوند روي گردان شود، مورد سرزنش قرار مي گيرد و عقوبت تلخي در انتظارش خواهد بود. در همين راستا است که خداوند متعال دستور مي دهد ديگران را امر به معروف کنيد و به آن ها دستور دهيد که از کارهاي منکر دست بردارند.
مثال: تمامي کساني که رانندگي مي کنند، داراي اختيار هستند و در اختيار خود، مُکره نيستند. يعني مي توانند تخلف کنند و مي توانند تخلف نکنند: (لا اکراه في الدين) اما در عين حالي که اختيار دارند، شرعا و عقلا اجاز? تخلف ندارند. و قانون، اين حق را براي خود قائل است که متخلف را مجازات کند.
در مسائل ديني و عقيدتي هم موضوع از همين قرار است. هر انساني آزاد است که راه و روش زندگي خود را انتخاب کند و در انتخاب راه و روش زندگي، از کسي سلب اختيار نشده است: (لا اکراه في الدين) اما اين حق انتخاب، بدان معنا نيست که اجازه داشته باشند از پذيرش قوانين الهي سر باز زنند. به همين دليل است که در همين قرآن کريم، در کنار صحبت از «لا اکراه في الدين»، يک سري قوانين جزايي هم براي متخلفين بيان مي شود و در آيات زيادي هم به متخلفين، وعد? عذاب الهي داشته مي شود.
پس انسان در انتخاب دين خود اختيار دارد، اما حق اشتباه ندارد، و حق ندارد ديني را بر خلاف دين حق انتخاب کند. علتش هم اين است که خداي متعال راه هدايت را از راه گمراهي آشکار کرده: «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» و با وجود تبيين خداوند، راهي براي انحراف از صراط مستقيم باقي نمي ماند.
نظر خودتان را ارسال کنید