بسم الله الرّحمن الرّحيم
سلام عليکم
مهمترين مضرات غنا و موسيقي :
1- کشيده شدن پرده اي روي قلب و درک نکردن بسياري از اسرار هستي
2- لذت نبردن از مناجاتهاي طولاني با خداوند
3- هميشه در تيررس شيطان بودن
گزيده اي از ضررهاي موسيقي از ديد استاد علامه جعفري (عليه الرحمة)
1- تحريکات قلبي و تپش قلب
2 – نفخ معده
3- آنژين صدري
4- سستي و بي ارادگي
5- اضطرابات گوناگون
6- انقباضات عروقي
6- اختلالات غدد مترشحه داخليمخصوصا (تيروئيد و تخمدان)
7- اسپاسم لوله گوارش
8- آسم (تنگي نفس)
9- عصبانيت و سرگيجه
10- کوتاهي عمر
11- فشار خون را بالا و پائين مي برد .
12- از بين رفتن غيرت و حيا
13- افسردگي و خمودگي
14- يکي از عوامل ايجاد فساد و فحشا
15- تضعيف شنوائي و بينائي
16- شعله ور شدن هيجانات روحي و جنون
و ...
شنيدن موسيقي و آوازهخواني، ضررهاي فراواني دارد از جمله :
?- ضعف اعصاب و اختلال حواس و بيارادگي:
انواع موسيقي به ويژه آهنگهاي حساس آن، تحريکاتي در اعصاب « سمپاتيک » و « پاراسمپاتيک » بوجود ميآورد که در نتيجه، تعادل اين اعصاب به هم ميخورد و انسان دچار ضعف اعصاب ميگردد. ضعف اعصاب نيز، خود امراض ديگري از قبيل اختلال حواس، پريشاني، جنون، ثقل سامعه، نابينايي، سل و غيره ... بوجود ميآورد. به علاوه موسيقي به سبب ايجاد هيجانات روحي و مغزي، گاهي به حمله و خفقان قلبي منجر ميشود و باعث سکته و مرگ ناگهاني ميگردد.
دکتر ولف آدلر، پرفسور دانشگاه کلمبيا ميگويد : « بهترين و دلکشترين نواهاي موسيقي، شومترين آثار را روي سلسله اعصاب انسان باقي ميگذارد. »
کشفيات اين دکترچنان درامريکا تاثيرکردکه هزاران نفرطرفداراوشدندوموسيقي رابرخودحرام کردندوازمجلس سناي امريکاتقاضاي کتبي کردندکه ازهرگونه کنسرت عمومي جلوگيري کند.
دکترالکسيس کارل ،زيست شناس وفيزيولوژيست معروف فرانسه مي نويسد:
((کاهش عمومي هوش ونيروي عقل ،ازتاثير الکل وسرانجام ازبي نظمي درعادت ناشي مي گرددوبدون ترديد سينماوراديودراين بحران فکري سهيمند.))
واصولاشنيدن موسيقي وکنسرت،دراصاب،يکنوع اثرتخديري ايجاد مي کند،گاهي آنچنان شديد که شنونده رامانندافرادبهت زده مي سازد،ولذت فوق العاده يي که افراد ازآن مي يرند ازهمين اثر تخديري است واضح است که اينگونه تخدير ها،زيانهاي فراوني دارد واگرشدت يابد گاهي ممکن است عقل وانديشه رااسير جذبه ي آهنگهاي تند موسيقي کندوديگرنتوانندخوب وبد راازهم تميزدهند وبي پروادست به حرکات واعمال ناشايسته بزنندودرآن حال نتوانندبه عواقب وخيم آن بيانديشند.
آمار جناياتي که نمودار اين حقيقت است، بسيار است، براي نمونه به دو خبر زير توجه کنيد :
1- يک مجله در سويس، مقالهاي تحت عنوان « جنون موسيقي » نوشت که در آن موسيقي را از جهات مختلف محکوم کرد، و آنرا به شدت مورد انتقاد قرار داد.
باعث نوشتن اين مقاله اين بود که جمعيتي درحدود صد و پنجاه هزار نفر، در يکي از ميدانهاي پاريس، براي شنيدن موسيقي گرد هم آمده بودند، و پس از اجراي يک کنسرت آنان چنان به هيجان آمدند که ويترينها را شکستند و مغازهها را ويران کردند و عدهاي زخمي و مجروح شدند.
2- در ايالت لتيل راک جواني پيانو ياد ميگرفت، نغمات موسيقي چنان در روح آن جوان هيجان ايجاد کرد که بدون دليل از جاي برخاست و با 19 ضربه چاقو، معلم خود را از پاي درآورد. ]روزنامه اطلاعات شماره 9622[
موسيقي حتي در نازندگان آن تأثيرات خطرناکي داشته است، چنانکه عدهاي از آنان گرفتار امراض روحي و يا دچار سکته شدهاند.
« بتهون » در سي سالگي به کلي کر و از ضعف اعصاب سرانجام ديوانه شد.
« باخ » موسيقيدان اتريشي، به اختلال حواس و کوري گرفتار شد.
« موزارت » و « شوپن » دو تن از موسيقيدانان نامي، دچار ضغف قوا و سل شدند.
« شوبرت »، « واکتر »، « مندلسن » و « دو کونيسي »، هر چهار نفر به اختلالات عصبي و پريشانفکري و کشمکشهاي روحي مبتلا شدند.
« شومان » و « دووراک » ضعف اعصاب شديد گرفتند و سرانجام ديوانه شدند.
« فردريک هندل » موسيقيدان آلماني، « ماريا آلنا » خوانندهي ايتاليايي، « موريس راول » نوازندهي فرانسوي، هر سه تن، مبتلا به نابينايي شدند.
موسيقي گذشته از رکود فکري، رفته رفته انسان را در کارها سست و تنبل و بياراده و لاابالي ميسازد، تا جايي که گاهي کارهاي ضروري از انسان فوت ميشود و سرمايهي جواني و عمر و نيروي کار و فعاليت و ابتکار خود را به رايگان از دست ميدهد.
« الکسيس کارل » دانشمند معروف در کتاب « راه و رسم زندگي » چنين مينويسد : راديو و سينما و ورزشهاي نامناسب روحيهي فرزندان را فلج ميکند.
تجربه نيز ثابت کرده است اشخاصي که زياد سرگرم موسيقي هستند، اغلب افرادي بياراده و مسامحهکار و در مقام تعقل و تفکر راکد و ضعيفند و پيشرفت چشمگيري در زندگي ندارند.
?- ضررهاي اقتصادي موسيقي :
هزينههاي سنگيني که امروز خرج موسيقي و مجالس شهوتراني ميشود ضربههاي جبران ناپذيري به اقتصاد اين مملکت ميزند، و نيز در اثر استقبال مردم از نوازندگان و هنرپيشگان، جوانان ما به فکر کارهاي اساسي نميافتند، و نوعاً به داشتن کارهايي از قبيل هنرپيشگي اکتفا ميکنند.
شما ميدانيد که مخارج يک دانس، يا يک ساعت آوازهخواني،در برخي از عروسيها بيش از حقوق ماهيانه يک استاد دانشگاه است! ايا اين پولها که بي هيچ لزومي خرج خوانندهها و هنرپيشهها، وبرپاکردن مجالس موسيقي، يا صرف خريد آلات موسيقي ميشود، به اقتصاد ما لطمه نميزند؟ حداقل هر کدام از اين مجامع دهها هزار تومان خرج برميدارد؛ آيا اين ولخرجيهاي بيهوده به آتش فقر عمومي دامن نميزند؟
گذشته از فقر اجتماعي، عادت به موسيقي در بسياري از افراد، فقر فردي را هم به ارمغان ميآورد، زيرا يک جوان محصل يا کارگر کاسب که به موسيقي عادت کرده است، علاوه بر اينکه از پيشرفتهاي علمي و کسبي باز ميماند، اصولاً شخصيت خود را در همين آلودگيها جستجو ميکند، و در نتيجه گرفتار فقر و بدبختي ميشود
موسيقي در اسلام
در شماره 541 روزنامه توسعه، مطلبي تحت عنوان «تحريم موسيقي نه از سوي اسلام بلکه از سوي اعراب متحجر بوده» درج گرديده است که اين مطلب از جهات مختلف قابل نقد است. ما براي بررسي اين موضوع ابتدا به تعريف موسيقي پرداخته و بعد به انواع آن اشاره کرده و نظر اسلام ـ که برگرفته از قرآن و سنّت رسول الله ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ ميباشد را بيان و به نتيجه گيري ميپردازيم.
تعريف موسيقي: موسيقي عبارت از اصوات و آهنگهايي است که انسان را در عالمي که براي وي قابل توصيف نيست سير ميدهد، و چنان بر اعصاب آدمي مسلط ميشود که گاهي ميگرياند و گاهي ميخنداند، گاهي اعضا و جوارح انسان را بدون اختيار به حرکت در ميآورد و زماني تهييج عشق و شهوت ميکند و آدمي را برده و غلام خود ساخته و بر اعصاب، عقل، فکر و روانش فرمانروايي و حکومت ميکند.[1]
انواع موسيقي: موسيقي بر دو نوع است، 1. طبيعي؛ 2. غير طبيعي (مصنوعي).
موسيقي طبيعي عبارت است از صداي دلنواز ريزش آبشارها، آواي روح پرور بلبل، نعمه مسرت بخش جويبارها، صداي فرح بخش شاخههاي درختان به هنگام وزش باد، و... اين اصوات و آهنگها نه تنها دور از صدمه و آسيب و زيان است بلکه نيروي تفکر و تعقل را زياد ميکند. امّا موسيقي مصنوعي آهنگهاي مصنوعي است که دست بشر آن را به وجود ميآورد که اين نوع موسيقي خود انواع مختلفي دارد. پارهاي از اين موسيقيها احساسات متعالي و معنوي را در شنونده برميانگيزد و او را به ياد خدا و بهشت مياندازد و دلبستگي به دنيا را در وجود او کاهش ميدهد. در يک کلام زمينه ساز تجربه ديني است که غايت القصواي عارفان است (موسيقي متعالي) و پارهاي ديگر صرفاً به منظور تحريک شهوت و برانگيختن گرايشهاي مادي و حيواني توليد و مصرف ميشود. اين نوع موسيقي مستلزم فساد اخلاقي و رواج بيديني و لاقيدي و دنيا گرايي و خودفراموشي و گسترش فحشا و گرايش به منکرات و زير پانهادن ضوابط ديني و اخلاقي است.
با مطالعه تاريخ موسيقي و غنا از زمان جاهليت و ظهور اسلام، به اين نتيجه ميرسيم که با توجه به موقعيتهاي مختلف، موسيقي و غنا هم دستخوش تحولات عظيمي شده است. به طوري که در روزگاري بزم مجالس و محافل شده و در روزگاري با افت کاملي مواجه ميشود. رونق و رواج نسبي آن در جاهليت و از رونق افتادن آن در ظهور اسلام و زمان حيات پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و خلفاي راشدين حکايت از بياهميت بودن اين کار در نزد اسلام و شارع مقدس و خلفاي صدر اسلام دارد.[2] با ظهور حکومت به ظاهر اسلامي امويان و با سرکار آمدن خلفاي عياش و هوس باز دوباره بازار موسيقي آن هم به صورت مطرب که برازنده مجالس عيش و نوش بود، رواج پيدا کرد و اين وضع تا ظهور حکومت صفوي به صورت آشکار و پررونق ادامه داشت و اکثر اعراب وابسته به دستگاه اموي و عباسي چه متحجر و غير متحجر شاهد نوازندگان و مجالس عيش و نوش بودند و هيچ عکسالعملي منفي نشان نميدادند. با به روي کار آمدن دولت صفوي دوباره بند و بساط موسيقي درباري و مطرب به فراموشي سپرده شد. و اين نه به آن معني که موسيقي مطلقا حرام شد، بلکه به علت توجه دولتمردان صفوي و علما و دانشمندان به مسايل ناب اسلامي و مذهبي بود که خود به خود موسيقي در اين مقطع به دست فراموشي نسبي سپرده شد که اين وضع هم خيلي دوام نياورد و در دورههاي بعد دولت صفوي رواج پيدا کرد. پس از زمان امويان که اسلام و منصب خلافت از مسير اصلي و واقعي خود منحرف شد تا اين زمان هيچ عرب متحجري فتوا به حرمت مطلق موسيقي نداده، بلکه آنها در صدد رواج آن بودند.[3]
حال بايد از نويسنده مقاله پرسيد که منظور شما از اعراب متحجر چه کساني هستند؟ چون از زمان ظهور اسلام بجز شارع مقدس و ائمه اطهار ـ عليهم السّلام ـ هيچ کس ديگري موسيقي را محدود و در بعضي جاها (مطرب) حرام، ندانسته است. و آيا اسلام غير از قرآن و پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه ـ عليهم السلام ـ ميباشد؟؟
نظر اسلام در مورد موسيقي:
آنچه از موسيقي در شرع مقدس اسلام حرام گرديده است، قسمتي از نوع دوّم موسيقي (هنري مطرب) است که حرمت اين نوع موسيقي نه ساخته فکر متحجران عرب بلکه طبق آيات قرآن و سنّت پيامبر اکرم ـ صلّي الله عليه و آله ـ و ائمه ـ عليهم السّلام ـ ميباشد که به بعضي از آنها در اينجا اشاره ميشود. از آيات فراوان و روايات عديدهاي استفاده ميشود موسيقي که در شرع حرام است موسيقي لهوي است (يعني آهنگهاي متناسب با مجالس اهل گناه و فساد).
آياتي مثل «و اجتنبوا قول الزُور»[4] «و من الناس من يشتري لهو الحديث...»[5] دلالت بر اين امر دارند چون طبق نظر و اجماع علماي شيعه و سني منظور از لهو الحديث در اين آيه «غنا» ميباشد.[6]
رواياتي بسيار فراوان از شارع مقدس در اين زمينه وارد شده است که بيانگر حرمت موسيقي مبتذل و مطرب ميباشد. رسول خدا ـ صلّي الله عليه و آله ـ در اين مورد ميفرمايند: «استماع صوتِ الملاهي معصيهُ و الجلوسُ عليها فسقٌ و التلذذ بها من الکفر»[7] گوش فرادادن به صداي لهوي گناه است و نشستن در مجلس آن فسق و لذت بردن از آن کفر ميباشد.
بعد از رحلت پيامبر بزرگوار اسلام سيره خلفاء نيز بر همين حکم استوار بود به طوري که در زمان ابوبکر غنا به عنوان يکي از «ملاهي» اکيداً ممنوع بود[8] و عمر هم از اين لحاظ با ابوبکر فرق چنداني نداشت و همواره موسيقيدانان و خوانندگان را مورد عتاب قرار مي داد.[9]
در اعصار بعدي نيز سيره ائمه ـ عليهم السّلام ـ بر حرمت موسيقي لهوي استوار بود. و همه ائمه بدون استثناء مسلمانان را از اين کار منع و نهي ميکردند. امام باقر ـ عليه السّلام ـ فرمودهاند: «غنا گناهي است که خداوند به سبب آن وعده آتش داده است».[10] از همه اين مطالب استفاده ميشود که اولاً اسلام همه موسيقيها را حرام نکرده بلکه موسيقي که لغوي و لهوي و مناسب مجالس گناه باشد حرام کرده و اين حرمت از سوي اسلام و رهبران و امامان ميباشد نه متحجران عرب.
علاوه بر همه اين مطالب دانشمندان غربي ـ نه متحجران عربي ـ خود معترفند که موسيقي انسان را از واقعيتهاي زندگي جدا ميکند و انسان را در سراشيبي حقيقي قرار ميدهد. آرتور شوپن هاور آلماني ميگويد: عيبي که موسيقي دارد اين است که ما را به طور کامل از واقعيات برکنار ميکند. ويليام جيمز در مورد مضرات موسيقي مبتذل ميگويد: ممکن است خدا از گناهان ما بگذرد ولي ضعف اعصاب دست از سر ما برنميدارد.[11]
مراجع بزرگ تقليد نيز در اين عصر موسيقي مبتذل و مطرب را حرام ميدانند نه مطلق موسيقي را، که در اينجا به قسمتي از بيانات مقام معظم رهبري در اين خصوص اشاره ميشود. ايشان ميفرمايند: «موسيقي اگر انسان را به ابتذال و بيحالي و واخوردگي از واقعيتهاي زندگي بکشاند حرام است. موسيقي اگر انسان را به گناه و شهواتراني تشويق کند اين موسيقي حرام است. بنابراين مرز موسيقي حرام و حلال عبارت از ايراني بودن، سنتي بودن، قديمي بودن، کلاسيک بودن، غربي يا شرقي بودن نيست. مرز آن چيزي است که من گفتم (ابتذال).[12]
آري مکتب متعالي، معقول و انسان ساز اسلام که رهبران آن به تمام سطوح شخصيت انسانها آگاهترند با ممنوعيت موسيقي مبتذل در حقيقت بزرگترين حمايت را از درون آدميان به عهده گرفته است.
[1] . ر.ک: سيد مرتضي علم الهدي، ساز و آواز، پيام اسلام، قم، ص 5.
[2] . جعفر مرتضي عاملي، الصحيح من سيره النبوي، انتشارات دارالهادي، بيروت، ج 4، ص 119.
[3] . حسن مشحون، تاريخ موسيقي ايران، نشر سيمرغ، ج 1، ص 77.
[4] . حج، 30.
[5] . لقمان، 6.
[6] . ابن عبد ربه اندلسي، عقدالفريد، دار احياء التراث العربي، بيروت، ج 6، قرطبي، تفسير سوره لقمان، آيه 6.
[7] . به نقل از مجالس الادب و الغنا، محمد عرفه المغربي، فصل موسيقي بعد از اسلام.
[8] . غلامرضا جوادي، تاريخ موسيقي ايران، انتشارات هنري تهران، ج 1، ص 133.
[9] . عقد الفريد، همان، ج 6، ص 11.
[10] . علامه اميني، الغدير، ج 8، ص 72 تا 74.
[11] . حسين ميرزايي، مباني فقهي و رواني موسيقي، ص 19.
[12] . برگرفته از کتاب « دانشگاه اسلامي و رسالت دانشجوي مسلمان»، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري دانشگاهها، چ اوّل، 1378.
چرا موسيقي حرام است؟
پس از بيان برخي روايات و ديدگاههاي دانشمندان درباره مضرات موسيقي به اين نکته مهم قابل تامل است، که تمام دستورات ديني براساس يک سلسله مصالح و مفاسد پايهريزي شدهاند.
اگر اسلام امري را حلال و مجاز شمرده قطعاً مصالح و منافعي براي دنيا و آخرت انسان دارد و اگر امري حرام و ناپسند است يقيناً مضرات دنيايي و آخرتي در آن وجود دارد که از جمله اين موارد موسيقي و غناء است.
علاوه بر آنچه که گفته شد؛ موسيقي غنايي انسان را به فساد و جامعه را به انحطاط و پستي سوق ميدهد. غيرت و هميت و رگ ديني و ارزشي از انسانها رخت بر ميبندد، شخص منزوي شده و از اجتماع فاصله گرفته در واقع به گرداب غفلت پا مينهد، غفلت از خدا، پيغمبر(ص)، ائمه(ع)، قيامت، خانواده، تربيت فرزند، صله رحم، عبادات و ...
لذا پيامبر رحمت(ص)، وقتي به عنوان رسول و سفير الهي برگزيده شد. از اولين اقدامهاي او برچيدن بساط اين ابزار بود، او ميفرمود؛ من مبعوث شدهام تا بتها و ابزار آلات موسيقي و غنا را از بين ببرم، چرا که بت و موسيقي هر دو ابزارهايي هستند با جاذبه قوي، انسانها را به وادي گمراهي و ضلالت ميکشانند.
بايد هزاران تاسف خورد بر اينکه در جامعه ما برخي مراسم جشن ميلاد و جشن بعثت آن حضرت را با استفاده از ابزار آلات موسيقي و رقصهاي محلي و سنتي گرامي ميدارند و آن شبها و روزهاي پاک و باصفا و معنوي را با چنين اعمالي آلوده ميکنند. هر چند اين نيز از نشانههاي آخر الزمان است. چنانچه رسول خدا(ص) ميفرمايند: از جمله نشانههاي آخرالزمان اين است که آلات لهو (موسيقي) نواخته ميشود و يک نفر نيست که نهي از منکر کند و کسي جرئت بر نهي آن نمينمايد. مردم به غنا و آواز عشق ميورزند، رقص، طرب و غنا را حلال ميدانند و آلات ساز و آواز ظاهر تار و تنبور زني را نيکو شمارند و براي آموزش و برگزاري مجالس موسيقي مالها خرج کنند.
زنهاي آوازهخوان و رقاصه آشکار شده، لهو و آلات موسيقي ظاهر شود و عابرين بر وي گذرند و احدي احدي را منع نکند.
انشاءالله عاقبت بخيرشويد.
التماس دعا
نظر خودتان را ارسال کنید