باسلام خدمت شما پرسشگر محترم اقدامات امامان به خصوص امام باقر ـ عليه السّلام ـ باعث پيدايش مکتبي با فرهنگ غني خاصّ خود گرديد، که بعدها به مکتب جعفري شهرت يافت. امام باقر عليه السلام اقدامات امامان به خصوص امام باقر ـ عليه السّلام ـ باعث پيدايش مکتبي با فرهنگ غني خاصّ خود گرديد، که بعدها به مکتب جعفري شهرت يافت. اگر چه اشتهار آن به مکتب باقري هم گزاف نبود. اين مکتب فکري که در تمام زمينهها، علوم اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ را به طور منظم ارائه ميدهد، نتيجهي نزديک به 55 سال ( 94 ـ 148ه ق) تلاشهاي پيگيرانهي اين دو امام ـ عليهما السّلام ـ ميباشد. انتخاب چنين موضعي در جامعهي سياسي آن روز که امويها و بعدها عباسيها براي بقاي حکومت خويش هر مخالفتي را به شدت سرکوب ميکردند، طبعاً نميتوانست همراه با شرکت در اقدامات سياسي مهم باشد، و لذاست که ما با مراجعه به تاريخ زمان امام باقر ـ عليه السّلام ـ مي بينيم که در اين زمان قيام خاصّي رخ نداده و البته از طرف شيعه ـ به خلاف زيديها که امامت را منحصر در کساني ميدانند که با شمشير قيام کند ـ همواره و همه جا ارزش اين نيست که شخص در هر صورت و به هر قيمت ولو به قيمت چشم پوشي از معارف حقه، در يک حرکت سياسي شرکت کرده و راه براي هميشه به روي يک امّت ببندد. امام باقر ـ عليه السّلام ـ در اين برهه موضع اصلي خويش را بر پايهي بيان معارف ديني واقعي اسلام قرار داده، کار اصلي خويش را تدوين فرهنگ مذهبي قرار دادند، که مقدمات تأسيس يک دانشگاه بزرگ اسلامي را که در دوران فرزندش امام صادق ـ عليه السّلام ـ به اوج خود رسيد، پيريزي کرد. البته اين بدان معنا نبود که ايشان هيچ وقت بر عليه زورگويان حاکم موضعگيري نکردند. از اين رو شيعيان خود را از همکاري با حکّام جز در مواردي که به طور استثنايي و بنا به دلائل خاصّي تجويز ميشد، منع ميکردند. امّا اين مسئله در شکل يک مبارزه رسمي، پيگير و مسلحانه و شرکت در قيامهاي انقلابي تحقق نيافت. بنابراين مخالفت و دعوت به عدم همکاري و مبارزهي منفي از مواضع روشن و مشخص امام ـ عليه السّلام ـ بود. امام باقر ـ عليه السّلام ـ به روشهاي مختلف مردم را تشويق به اعتراض و نصيحت حکّام ميکردند. در روايتي از آن حضرت آمده: کسي که نزد سلطان ظالم رفته و او را دعوت به تقواي الهي کرده و موعظه کند، و از قيامت بترساند، براي او همچون پاداش جنّ و انس خواهد بود.[1] در مورد ادعاي امامت در خاندان اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ شواهد تاريخي زيادي وجود دارد و اين مسئله براي اغلب مردم روشن بوده است، و همه ميدانستند که ائمه شيعه امامت را حق منحصر به فرد خود ميدانند، و لذا با فرمايشات خود سعي در سوق دادن مردم به سوي اهل بيت و روشن ساختن آنها نسبت به ظلم و جور و ستم ولات حاکم بر مردم بود. تکيههاي مکرر امام ـ عليه السّلام ـ بر اينکه ولايت در کنار نماز، روزه، حج، و زکات پنج حکم اساسي اسلام ميباشد بر همين اساس بوده؛ خدا مردم را به چيزي فرا نخوانده که به پايه ولايت برسد، با اين حال مردم چهار تا را گرفتند ولايت را رها کردند. [2] روايت شده که روزي امام باقر ـ عليه السّلام ـ بر هشام بن عبدالملک وارد شد و به او به عنوان خليفه و اميرالمؤمنين سلام نکرد. هشام ناراحت شد و به مردمي که در اطرافش بودند دستور داد تا امام ـ عليه السّلام ـ را در اين زمينه سرزنش کنند، در اين حال امام ـ عليه السّلام ـ رو به مردم کرده فرمودند: ايها الناس اين تذهبون و اين يراد بکم بنا هدي الله اوّلکم و بنا ختم آخرکم فان يکن لکم ملک معجّل فان لنا ملکا موجلا و ليس بعد ملکنا ملک لانا اهل بيت العاقبة يقول الله و العاقبة للمتقين. [3] يعني: مردم به کجا ميرويد؟ به کجا رانده ميشويد؟ شما در آغاز به وسيلهي ما اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ هدايت شديد، و سرانجام کار شما نيز با ما پايان ميپذيرد، اگر شما زودتر زمام امور را به دست گرفتيد در پايان کار ادارهي امت اسلامي و امور آن بدست ما خواهد بود، براي اينکه ما خانوادهاي هستيم که عاقبت با آنان است خدا ميفرمايد: عاقبت کار از آن پرهيزگاران است. در مسير اصلاحگري هر چند حرکت فرهنگي و ايجاد تحول فکري مقدم بر اتخاذ روشهاي قهرآميز است ولي نبايد همواره در مقام موعظهگر باقي ماند، و دل به امر و نهي کردن خوش داشت، بلکه پند و اندرز تا زماني ارزش دارد و سبب ايفاي مسئوليت ميشود که منشأ تأثير و تحول آفرين و مايهي اصلاح باشد آنگاه که رهنمودها، پندها و اندرزها، در مفسدان و ستمگران کارساز نيفتاد، بايد شيوهي مبارزه را تغيير داد و در صورت ضرورت از روشهاي قهرآميز نيز استفاده کرد. امام محمد باقر ـ عليه السّلام ـ در ترسيم اين بينش ميفرمايد: در برابر عمل ناشايست مفسدان و ظالمان با قلب و زبان به مبارزه و انکار برخيزيد، و بر پيشاني ستمکاران بکوبيد، در مسير خدا از ملامت ملامتگران نهراسيد. اگر موعظهي شما اثر بخشيد و آنان به سوي حق بازگشتند، دست از ايشان برداريد همانا اهرم قهر و قدرت را بايد نسبت به کساني روا داشت که به مردم ستم ميورزند و در زمين سرکشي ميکنند. آنان مستحق شکنجهاي دردناکند.[4] در همين راستا و در بيان مذمت سلاطين جور امام ـ عليه السّلام ـ در تفسير آيهي و قال الذين اتبعوا لو انّ لنا کرةً فنتبرأ منهم کما تبرؤا منا ... [5] و بيان مصداق اين پيشوايان و پيروان فرمودند: به خدا سوگند اين پيشوايان همان رهبران، ستمگرند که در روز قيامت و مشاهده عذاب الهي از پيروان و حاميان خود دوري و بيزاري ميجويند.[6] معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1. امام باقر عليه السّلام جلوه امات در افق دانشها، احمد ترابي. 2. حيات فکري سياسي امامان شيعه، رسول جعفريان. 3. سيره پيشوايان، مهدي پيشوائي. 4. در مکتب فجر دانشها، علي قائمي. پي نوشت ها: [1] . حرّ عاملي، وسائل الشيعه، قم، چاپ مؤسسة آل البيت ـ عليهم السّلام ـ ، سال 1409، ج16، ص134. [2] . احمد بن محمّد بن برقي، المحاسن، قم، دار الکتب الاسلاميه، 1371 ق، ج1، ص 286. [3] . ابن شهر آشوب، المناقب، قم، انتشارات علامه، 1379 ق، ج4، ص289. [4] . کليني، کافي، تهران، چاپ دار الکتب الاسلاميه، 1365 هـ ش، ج5، ص 55. [5] . بقره/167. [6] . مجلسي، بحارالانوار، ج1، 374، به نقل از کتاب امام باقر ـ عليه السّلام ـ جلوهي امامت در افق دانشها. موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید