فرزندان و ياران امام هادي عليه السلام امام هادي چهار پسر داشت و يک دختر. پسران حضرت عبارتند از ابو محمد حسن بن علي که امام يازدهم شيعيان است، محمد، حسين، جعفر و يک دختر به نام عاليه يا عليه يا عايشه امام هادي عليه السلام امام علي بن محمد (هادي) ـ عليه السّلام ـ دهمين امام شيعيان است که خداوند آنها را از هرگونه آلودگي پاک کرده است. نامش علي، کنيه اش ابوالحسن و برخي القاب او مرتضي، ناصح، امين، فقيه، عالم، هادي و نقي است.[1] امام هادي و فرزندشان امام حسن ـ عليه السّلام ـ به عسکريين شهرت دارند. پدرش امام جواد ـ عليه السّلام ـ و مادرش سمانه بانويي پاک و باتقوا بود.[2] حضرت زير سايه پدر و سر سفره قرآن رشد و تربيت الهي خود را کامل کرد. در کودکي به امامت رسيد و آوازه حکمت و فضيلت او همه جا را پر کرد. با وجود خفقان زياد و کنترل شديد و سلطه عباسيان، امام هادي ـ عليه السّلام ـ نقش خود را به طور کامل ايفا کرد و با توجه به نزديکي به عصر غيبت امام دوازدهم سازمان وکالت را که از زمان امام صادق ـ عليه السّلام ـ تأسيس و تا زمان امام جواد ـ عليه السّلام ـ پايه هاي آن محکم شده بود، به صورت گسترده و سازمان يافته تر مجهز کرد و حضرت جامعه شيعيان را حول محور امامت اتحاد بخشيد و ياران و فرزندان خويش را طوري تربيت کرد تا اختلاف و انشقاقي در پيکره آن پديد نيايد. لذا در پذيرش امامت امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ و سپس حضرت وليعصر (عج) توسط شيعيان مشکل زيادي نبود. فرزندان امام هادي عليه السّلام : امام هادي ـ عليه السّلام ـ چهار پسر داشت و يک دختر. پسران حضرت عبارتند از ابو محمد حسن بن علي (امام حسن عسکري) که امام يازدهم شيعيان است، محمد، حسين، جعفر و يک دختر به نام عاليه يا عليه يا عايشه.[3] شرح حال فرزندان امام عليه السّلام : 1. امام حسن عسکري ـ عليه السّلام ـ امام يازدهم شيعيان و پدر گرامي امام زمان (عج) است. حضرت در ماه ربيع الثاني سال 232 هـ.ق در مدينه چشم به جهان گشود . در مورد روز ولادت اختلاف است ولي روز هشتم مشهورتر است. نامش حسن کنيه اش ابو محمد و برخي القابش السراج و العسکري و ابن الرضاست. پدرش امام هادي ـ عليه السّلام ـ و مادرش حديثه (سليل) بوده است.[4] حضرت در 22 سالگي به امامت رسيد و پس از 6 سال امامت در هشتم ربيع الاول سال 260هـ..ق در سن 28 سالگي در سامرا به ديار باقي شتافت و در همان خانه پدري در جوار پدر بزرگوارش به خاک سپرده شد.[5] 2. حسين: او سيدي جليل القدر و عظيم الشأن بوده و به او و امام حسن عسکري سبطين مي گفتند و به جدشان امام حسن ـ عليه السّلام ـ و امام حسين ـ عليه السّلام ـ تشبيه مي کردند. روايت است که صداي امام زمان شبيه صداي عمويش حسين است. حسين از زاهدان و عابدان زمان خود بوده و به امامت برادرش (امام حسن عسکري) اعتراف مي کرد. معروف است که قبر حسين در کنار قبر پدر (امام هادي) و برادرش (امام حسن عسکري) در زير همان مرقد سامرا است.[6] 3. سيد محمد: او از اجلاء سادات و داراي کرامات متواتر است. حتي اهل سنت و عربهاي باديه نشين به شدت به او احترام کرده و از او مي ترسند. آنها هرگز قسم دروغ به سيد محمد نمي خورند و پيوسته براي او نذر مي کنند. کرامات بسيار زيادي مانند شفاي مفلوج و مرضهاي صعب العلاج و رفع گرفتاريهاي شديد از او نقل شده است.[7] سيد محمد فرزند بزرگ امام هادي ـ عليه السّلام ـ بود و حضرت علاقه شديدي به او داشت حتي عده زيادي از شيعيان گمان مي کردند او امام بعدي و جانشين پدر خواهد شد. امّا سيد محمد در زمان پدر از دنيا رفت. عده اي از بني هاشم نقل مي کنند ما هنگام وفات سيد محمد در خانه امام هادي ـ عليه السّلام ـ جمع شده بوديم ناگهان جواني وارد شد و در طرف راست پدر نشست. ما او را نمي شناختيم پرسيديم کيست؟ گفتند حسن فرزند امام هادي در آن وقت به نظر بيست ساله بود. از طرز صحبت امام هادي با او فهميديم که او امام شيعيان و جانشين پدر است. با مرگ سيدمحمد شيعيان فهميدند که سيد محمد امام نبوده است البته آگاهي دادن امام هادي و فضايل و خصوصيات امام حسن عسکري نيز در تصحيح اعتقاد شيعيان تأثير داشت.[8] مزار سيد محمد در هشت فرسخي سامرا نزديک روستاي بلد است.[9] 4. جعفر: او پس از شهادت امام حسن عسکري به ناحق ادعاي امامت کرد و در تلاش بود با نماز خواندن بر جنازه امام حسن عسکري عملا ثابت کند که امام است ولي امام زمان که کودکي تقريباً 5 ساله بود آمد و عمويش را کنار زد و خود بر جنازه پدر به نماز ايستاد. در روايتي از امام زمان آمده که عموي ما جعفر مانند برادران يوسف است. يعني مثل آنها پشيمان شده و توبه کرده است پس لا تقول فيه الا خيراً کلمه کذاب را نگوييد و جعفر توّاب بگوئيد. جعفر فرزندان زيادي داشته و تعداد آنها را تا 120 نفر ذکر کرده اند. او در 45 سالگي در سال 271 هـ.ق از دنيا رفت و در سامرا دفن شد.[10] در مورد تنها دختر امام هادي ـ عليه السّلام ـ منابع چيزي نقل نکرده اند تنها براي او سه نام ذکر کرده اند: عاليه، علّيه، عايشه. ياران امام هادي عليه السّلام: با وجود جو اختناق و ستم، امکان استفاده از امام هادي ـ عليه السّلام ـ بسيار محدود بود ولي برخي مشتاقان معارف قرآن و علوم اهل بيت ـ عليهم السّلام ـ توانستند به زحمت و به قدر ظرفيت از محضر حضرت کسب فيض نمايند. شيخ طوسي 185 نفر از راويان حديث از محضر امام هادي ـ عليه السّلام ـ را نام مي برد که به طور خلاصه به سه نفر از آنها اشاره مي شود: 1. عبدالعظيم حسني: از دانشمندان و راويان بزرگ است که از امام جواد و امام هادي ـ عليهم السّلام ـ روايت کرده است. و او به امور دين آگاه و به مسائل مذهبي و احکام قرآن کاملا آشنا بود. امام هادي ـ عليه السّلام ـ به برخي از اهل ري سفارش مي نمود که در مشکلات خود به عبدالعظيم مراجعه کنند.[11] آنقدر بزرگوار و با ايمان بود که امام هادي فرمود: تو از دوستان واقعي مايي [12]. او يکبار همه عقايد خويش را به امام هادي ـ عليه السّلام ـ عرضه کرد. امام هادي ـ عليه السّلام ـ فرمود: اين همان ديني است که خداي متعال براي بندگانش پسنديده است بر آن ثابت باش.[13] عبدالعظيم مورد تعقيب حکومت عباسي قرار گرفت و به ايران آمد و در شهر ري پنهان شد. روزها روزه مي گرفت و شبها شب زنده داري مي کرد و گاهي مخفيانه به زيارت امامزاده حمزه که اکنون در کنار قبر اوست مي رفت. پس از چندي بيمار شد و در زمان امام هادي ـ عليه السّلام ـ از دنيا رفت و سپس در کنار امامزاده حمزه در زميني که براي دفن او و شيعيان وقف شده است دفن شد. در روايتي از امام هادي ـ عليه السّلام ـ ثواب زيارت او به اندازه زيارت امام حسين ـ عليه السّلام ـ ذکر شده است.[14] 2. حسين بن سعيد اهوازي: از ياران امام رضا، امام جواد و امام هادي ـ عليهم السّلام ـ بود او اهل کوفه بود که به اهواز و سپس به قم مهاجرت کرد و در قم از دنيا رفت. او سي کتاب در فقه و آداب و اخلاق دارد و مورد وثوق علماست. حسين و برادرش حسن از راوياني هستند که روايات بسيار زيادي از ائمه ـ عليهم السّلام ـ نقل کرده اند.[15] 3. فضل بن شاذان نيشابوري: او فقيهي عالي مقام و متکلمي توانا و از اصحاب امام هادي و امام حسن عسکري بود. او کتابهاي زيادي نوشته و کتابهاي او مورد توجه علماي بزرگ شيعه قرار گرفته است. امام هادي ـ عليه السّلام ـ با ديدن يکي از کتابهاي او فرمود: من بر اهل خراسان غبطه مي خورم که فضل بن شاذان را در ميان خود دارند. وقتي امام حسن عسکري کتاب اليوم و الليله او را ديد سه بار بر او رحمت فرستاد و فرمود سزاوار است به آن عمل شود. فضل در نيشابور مي زيست او به جرم شيعه بودن به سبزوار تبعيد شد و پس از مدتي بيمار شد و از دنيا رفت. قبر او در نيشابور قديم (يک فرسخي نيشابور فعلي) قرار دارد.[16] معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر: 1ـ الارشاد، شيخ مفيد. 2ـ امالي، شيخ صدوق. پي نوشت ها: [1] . شيخ مفيد، الارشاد، ترجمه رسول محلاتي، ج2، ص417؛ طبرسي، اعلام الوري، ج3، ص355. [2] . همان. [3] . مرعشي نجفي، سيد شهاب الدين، مجموعه نفيسه، 1406ق، ص132، در ص469 همين کتاب، همين مطلب را از قول علامه حلي نقل کرده است. ناخوانا، عباسقلي خان، ناسخ التواريخ، تهران، انتشارات اسلاميه، ج7، ص332؛ الارشاد، همان، ص440؛ محلاتي، ذبيح الله، اختران تابناک، تهران، انتشارات اسلاميه، ج2، ص180؛ شيخ عباس قمي، منتهي الآمال، موسسه مطبوعاتي حسيني، ج2، ص1010. [4] . الارشاد، همان، ج2، ص442؛ منتهي الآمال، همان، ص1011. [5] . منتهي الآمال، همان، ص1010؛ اختران تابناک، همان، ص180. [6] . همان دو منبع. [7] . همان. [8] . همان. [9] . همان. [10] . همان. [11] . پيشواي دهم، مؤسسه در راه حق، سلمان فارسي، 1369، ص58. [12] . همان، ص59، به نقل از امالي صدوق، مجلسي 54، ص 204. [13] . همان، به نقل از همان. [14] . همان به نقل از عبدالعظيم حسني، ص 63. [15] . همان، ص 64. [16] . پيشواي دهم، همان، ص 65 و 66.
نظر خودتان را ارسال کنید