قضيه افک به گونههاى مختلفى نقل گرديده است: 1) در برخى از متون تاريخى اين مسأله در رابطه با ماريه نقل شده و در برخى ديگر پيرامون عايشه. بنابراين حداقل آناست که ارتباط موضوع با عايشه مورد ترديد است. 2) از طرف ديگر - چنان که فرمودهايد - آيه شريفه نافى تهمت زناست و از نظر منطقى نتيجه تابع اخس مقدمات است. بنابراين هيچ چيز دليل بر افزونتر از دايره دلالتش نمىباشد و استفاده از اين آيه براى اثبات فضايل ديگر روشى غير منطقى و عقيم و به تعبير قرآن مجيد «زخرف القول» است. 3) فلسفه اشاره به موضوع درقرآن حفظ حرمت پيامبر(ص) است. زيرا طرح مسأله فوق توطئهاى براى ترورشخصيت پيامبر(ص) بوده است. چون در ديد عوامانه اين گونه مسائل بلافاصله سرايت به حيثيت شوهر نيز مىکند واو را در جامعه خوار و زبون مىسازد. از اينرو خداوند بزرگ به سرعت آن را نفى نموده است. اکنون بايد پرسيد مسألهاى که اولا شخص آن معلوم نيست ثانيا حدود دلالت آن محدود است و ثالثا فلسفه آن حفظ حرمت پيامبر(ص)است چگونه از آن مىتوان بر فضيلت شخص خاصى استدلال کرد؟ آيا چنگ زدن به اين دلايل خود بهترين دليل بر بىدليلى نيست؟ اما در مقابل مىبينيم که قرآن خطاب به زنان پيامبر(ص) فرموده است: «و قرن فى بيوتکن . شما درخانههاى خود قرار گيريد». (احزاب آيه 33) کنايه از اينکه در مسائل سياسى و اجتماعى داخل نشويد. زيرا خطر آلت دست سياسى کاران زيرک دنياپرست قرار گرفتن و لغزش بسيار براى آنان وجود داشت. از طرف ديگر نيز پيش از همين آيه فرموده است: «من يأت منکن بفاحشه مبينه يضاعف لها العذاب ضعفين»(احزاب 31). در اين رابطه با اين آيات ازبزرگترين اشکالاتى که حتى علماى بزرگ اهل تسنن بر عايشه وارد ساختهاند اين است که پس از پيامبر(ص) به اين آيات الهى عمل نکرد و آشکارا درصحنه تعارضات اجتماعى داخل شد و فرماندهى جنگ جمل بر عليه اميرالمومنين(ع) را به عهده گرفت و بر آن حضرت در زمانى که رهبرى جامعه اسلامى را برعهده داشت و از نظر جميع مسلمين واجب الاتباع بود بغى نمود. براى آگاهى بيشتر ر . ک : «نقش عايشه در تاريخ اسلام» علامه سيد مرتضى عسکرى.
نظر خودتان را ارسال کنید