پاسخ: اولا:آن چه که از برخي از روايات استفاده مي شود: حضرت فاطمه سلام الله عليها نزديک در ورودي منزل نشسته بود و با ديدن عمر و همراهان وي، در را به روي آنان بست. مرحوم عياشي در تفسير، شيخ مفيد در الإختصاص و... نوشته اند: قال: قال عمر قوموا بنا إليه فقام أبو بکر وعمر وعثمان وخالد بن الوليد و المغيرة بن شعبة وأبو عبيدة بن الجراح وسالم مولي أبي حذيفة وقنفذ وقمت معهم فلما انتهينا إلي الباب فرأتهم فاطمة صلوات الله عليها أغلقت الباب في وجوههم وهي لا تشک أن لا يدخل عليها إلا باذنها، فضرب عمر الباب برجله فکسره، وکان من سعف، ثم دخلوا فأخرجوا عليا ( عليه السلام ) ملببا.... عمر گفت: برخيزيد تا پيش او (علي) برويم، پس ابوبکر، عمر، عثمان، خالد بن وليد، مغيرة بن شعبة، ابوعبيد جراح، سالم مولي ابوحذيفة، قنفذ و من به همراه او راه افتاديم، چون نزديک خانه رسيديم، فاطمه آنان را ديد و لذا در را بست و شک نداشت که بدون اجازه وارد نخواهند شد، عمر در را که از شاخه هاي خرما ساخته شده بود، با لگد شکست، سپس وارد خانه شدند و علي را بيرون آوردند در حالي که کمرهاي خود را بسته بودند. السمرقندي المعروف بالعياشي، أبي النضر محمد بن مسعود بن عياش السلمي (متوفاي320هـ)، تفسير العياشي، ج2، ص67، تحقيق: تحقيق وتصحيح وتعليق: السيد هاشم الرسولي المحلاتي، ناشر: المکتبة العلمية الإسلامية - طهران. الشيخ المفيد، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبي عبد الله العکبري، البغدادي (متوفاي413هـ) الاختصاص ص 186، تحقيق: علي أکبر الغفاري، السيد محمود الزرندي، ناشر: دار المفيد للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت، الطبعة: الثانية، 1414هـ - 1993 م. المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 28، ص 227، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م. و در روايت سليم نيز آمده: ثُمَّ أَقْبَلَ حَتَّي انْتَهَي إِلَي بَابِ عَلِيٍّ وَفَاطِمَةُ عليهما السلام قَاعِدَةٌ خَلْفَ الْبَابِ قَدْ عَصَبَتْ رَأْسَهَا وَنَحَلَ جِسْمُهَا فِي وَفَاةِ رَسُولِ اللَّهِ صلي الله عليه وآله فَأَقْبَلَ عُمَرُ حَتَّي ضَرَبَ الْبَابَ ثُمَّ نَادَي يَا ابْنَ أَبِي طَالِبٍ [افْتَحِ الْبَابَ ] فَقَالَتْ فَاطِمَةُ يَا عُمَرُ مَا لَنَا وَلَکَ لَا تَدَعُنَا وَمَا نَحْنُ فِيهِ قَالَ افْتَحِي الْبَابَ وَإِلَّا أَحْرَقْنَاهُ عَلَيْکُمْ فَقَالَتْ يَا عُمَرُ أَمَا تَتَّقِي اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ تَدْخُلُ عَلَي بَيْتِي وَتَهْجُمُ عَلَي دَارِي فَأَبَي أَنْ يَنْصَرِفَ ثُمَّ دَعَا عُمَرُ بِالنَّارِ فَأَضْرَمَهَا فِي الْبَابِ فَأَحْرَقَ الْبَابَ. عمر آمد تا به خانه رسيد، فاطمه پشت در نشسته بود، سرش را بسته بود و بدنش از غم از دست دادن پدر نحيف و لاغر شده بود، عمر در را کوبيد و گفت: اي پسر ابوطالب! در را باز کن، فاطمه فرمود: اي عمر به ما چه کار داري؟ ما را با مصيبتي که گرفتارش شده ايم تنها بگذار. عمر گفت: در را باز کن وگرنه آن را به آتش مي کشم. فاطمه فرمود: آيا از خداوند نمي ترسي که وارد خانه ما مي شوي، عمر بازنگشت و آتش خواست و آتش را بر در خانه افکند و آن را سوزاند. الهلالي، سليم بن قيس (متوفاي80هـ) کتاب سليم بن قيس، ص 864، تحقيق محمد باقر الأنصاري، ناشر: انتشارات هادي ـ قم ، الطبعة الأولي، 1405هـ. ثانيا: حضرت صديقه شکي نداشت که جمعيت بدون اذن داخل منزل نخواهند شد؛ چون نص قرآن است که بدون اجازه وارد خانه کسي نشويد: يَأَيهُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَدْخُلُواْ بُيُوتًا غَيرَْ بُيُوتِکُمْ حَتيَ تَسْتَأْنِسُواْ وَتُسَلِّمُواْ عَليَ أَهْلِهَا ذَالِکُمْ خَيرٌْ لَّکُمْ لَعَلَّکُمْ تَذَکَّرُونَ. فَإِن لَّمْ تجَدُواْ فِيهَا أَحَدًا فَلَا تَدْخُلُوهَا حَتيَ يُؤْذَنَ لَکمُ ْ وَإِن قِيلَ لَکُمُ ارْجِعُواْ فَارْجِعُواْ هُوَ أَزْکيَ لَکُمْ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ عَلِيم . النور / 27 و 28. اي افرادي که ايمان آورده ايد! در خانه هايي غير از خانه خود وارد نشويد تا اجازه بگيريد و بر اهل آن خانه سلام کنيد اين براي شما بهتر است شايد متذکّر شويد! و اگر کسي را در آن نيافتيد، وارد نشويد تا به شما اجازه داده شود و اگر گفته شد: «بازگرديد!» بازگرديد اين براي شما پاکيزه تر است و خداوند به آنچه انجام مي دهيد آگاه است!. خانه فاطمه، برتر از خانه پيامبران: و از طرفي خانه انبياء احترام ويژه اي دارد که کسي حق ورود بدون اجازه ندارد: يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لاتَدْخُلُواْ بُيُوتَ النَّبِيِ ّ إِلا أَن يُؤْذَنَ لَکُمْ. الأحزاب /53. اي افرادي که ايمان آورده ايد! در خانه هاي پيامبر داخل نشويد مگر به شما داده شود. و شکي نيست که خانه حضرت صديقه طاهره خانه پيغمبر محسوب مي شود همانطوري که در تفاسير متعدد اهل سنت ذيل آيه شريفه: فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْکَرَ فِيهَا اسْمُهُ و يُسَبِّحُ لَهُ و فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْأَصَالِ. النور/36. در خانه هايي که خدا رخصت داده که [قدر و منزلت ] آن ها رفعت يابد و نامش در آن ها ياد شود. در آن [خانه ] ها هر بامداد و شامگاه او را نيايش مي کنند. سيوطي و ديگران از قول ابوبکر از نبي مکرم (صلي الله عليه وآله وسلم) نقل کرده اند که خانه علي و زهرا عليهما السلام از با فضيلت ترين خانه هاي انبياء محسوب مي شود: وأخرج ابن مردويه عن أنس بن مالک وبريدة قال: قرأ رسول الله صلي الله عليه وسلم هذه الآية ) في بيوت أذن الله أن ترفع ( فقام اليه رجل فقال: أي بيوت هذه يا رسول الله قال: بيوت الأنبياء. فقام اليه أبو بکر فقال: يا رسول الله هذا البيت منها ـ البيت علي وفاطمة ـ قال: نعم من أفاضلها. رسول خدا (ص) اين آيه را تلاوت فرمود، شخصي پرسيد: اين کدام خانه ها است؟ فرمود: خانه هاي پيامبران. ابوبکر پرسيد: آيا خانه علي و فاطمه هم از همان خانه ها است؟ فرمود: بلي، از بر ترين آن است. السيوطي، عبد الرحمن بن الکمال جلال الدين (متوفاي911هـ)، الدر المنثور، ج 6، ص 203، ناشر: دار الفکر - بيروت - 1993 م؛الثعلبي النيسابوري أبو إسحاق أحمد بن محمد بن إبراهيم (متوفاي427هـ) الکشف والبيان، (متوفاي 427 هـ - 1035م)، ج 7، ص 107، تحقيق: الإمام أبي محمد بن عاشور، مراجعة وتدقيق الأستاذ نظير الساعدي، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت، الطبعة: الأولي، 1422هـ-2002م؛ الثعالبي، عبد الرحمن بن محمد بن مخلوف (متوفاي875هـ)، الجواهر الحسان في تفسير القرآن، ج 7، ص 107، ناشر: مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت. الآلوسي البغدادي، العلامة أبي الفضل شهاب الدين السيد محمود (متوفاي1270هـ)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم والسبع المثاني، ج 18، ص 174، ناشر: دار إحياء التراث العربي - بيروت. افزون بر اين تصور اين بود که با توجه به موقعيت حضرت زهرا (سلام الله عليها) و احترام رسول اکرم صلي الله عليه وآله مردم با ديدن حضرت صديقه خجالت بکشند و متعرض نشوند همچنان که عدّه اي با شنيدن صداي حضرت صديقه برگشتند. قام عمر فمشي ومعه جماعة حتي أتوا باب فاطمة فدقوا الباب، فلما سمعت أصواتهم نادت بأعلي صوتها باکية: يا رسول الله ما ذا لقينا بعد أبي من ابن الخطاب وابن أبي قحافة! فلما سمع القوم صوتها وبکاءها انصرفوا باکين، فکادت قلوبهم تتصدع وأکبادهم تنفطر، وبقي عمر معه قوم. عمر همراه عده اي به طرف خانه فاطمه آمد و در را کوبيد، فاطمه با شنيدن سر وصداي جمعيت با صداي بلند و همراه گريه فرياد زد: اي رسول خدا چه مصيبت هايي پس از تو از پسر خطاب و پسر ابوقحافه مي بينيم. گروهي با شنيدن گريه فاطمه دلشان به درد آمد و با گريه آنجا را ترک کردند؛ اما عمر با گروهي ديگر باقي ماندند. الدينوري، أبو محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة (متوفاي276هـ)، الإمامة والسياسة، ج 1، ص 16، تحقيق: خليل المنصور، ناشر: دار الکتب العلمية - بيروت - 1418هـ - 1997م، با تحقيق شيري، ج1، ص37، و با تحقيق، زيني، ج1، ص24. بنابراين حضرت صديقه طاهره، هنگام هجوم، با ديدن عمر و همراهانش در را بست و نزديک دَر ايستاده بود و احتمال نمي داد که با وجود آن حضرت متعرض خانه شوند و اين بي شرمي مهاجمان بود که حرمت خانه و اهل آن را رعايت نکردند و به قول سلمان فارسي رضوان الله تعال عليه، کرديد و نکرديد و ندانستيد که چه کرديد. همسران رسول خدا (ص) و باز کردن دَر براي نامحرم: نگاهي به روش پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله وسلم در موضوع مورد بحث، بهترين دليل بر محکوميت شبهه انگيزان است؛ چرا که موارد گوناگوني در کتاب هاي شيعه و اهل سنت وجود دارد که رسول خدا صلي الله عليه وآله به همسرانش اجازه مي داد تا درب خانه را به روي ديگران ( نا محرمان ) باز کنند. الف: امّ سلمه و باز کردن دَرِ خانه براي علي (عليه السلام): عن علقمة عن عبد الله قال خرج رسول الله ( صلي الله عليه وسلم ) من بيت زينب بنت جحش وأتي بيت أم سلمة فکان يومها من رسول الله ( صلي الله عليه وسلم ) فلم يلبث أن جاء علي فدق الباب دقا خفيفا فانتبه النبي ( صلي الله عليه وسلم ) للدق وأنکرته أم سلمة فقال رسول الله ( صلي الله عليه وسلم ) قومي فافتحي له رسول خدا (ص) از خانه زينب دختر جحش بيرون آمد و وارد خانه امّ سلمه شد؛ چون آن روز نوبت آمدن آن حضرت به خانه وي بود، مدتي نگذشته بود که علي آهسته دقّ الباب کرد، رسول خدا (ص) بيدار شد، امّ سلمه پاسخ نداد، پيامبر فرمود: بلند شو و در را باز کن.... ابن عساکر الدمشقي الشافعي، أبي القاسم علي بن الحسن إبن هبة الله بن عبد الله،(متوفاي571هـ)، تاريخ مدينة دمشق وذکر فضلها وتسمية من حلها من الأماثل، ج 42، ص 470، تحقيق: محب الدين أبي سعيد عمر بن غرامة العمري، ناشر: دار الفکر - بيروت - 1995 الرافعي القزويني، عبد الکريم بن محمد (متوفاي623 هـ)، التدوين في أخبار قزوين، ج 1، ص 89، ناشر: دار الکتب العلمية - بيروت تحقيق: عزيز الله العطاري، 1987م. ب: عائشه به دستور رسول خدا (ص) دَر را براي علي (ع) باز کرد: وعن جعفر بن محمد الصادق عليه السلام عن أبيه عن آبائه عن علي عليه السلام قال: کنت أنا ورسول الله صلي الله عليه وآله في المسجد بعد أن صلي الفجر، ثم نهض ونهضت معه، وکان رسول الله صلي الله عليه وآله إذا أراد أن يتجه إلي موضع أعلمني بذلک، وکان إذا أبطأ في ذلک الموضع صرت إليه لأعرف خبره، لأنه لا يتصابر قلبي علي فراقه ساعة واحدة فقال لي: أنا متجه إلي بيت عائشة، فمضي صلي الله عليه وآله ومضيت إلي بيت فاطمة الزهراء عليها السلام فلم أزل مع الحسن والحسين فأنا وهي مسروران بهما، ثم إني نهضت وسرت إلي باب عائشة، فطرقت الباب فقالت: من هذا؟ فقلت لها: أنا علي فقالت: إن النبي راقد، فانصرفت، ثم قلت: النبي راقد وعائشة في الدار، فرجعت وطرقت الباب فقالت لي عائشة: من هذا؟ فقلت لها: أنا علي فقالت: إن النبي صلي الله عليه وآله علي حاجة فانثنيتمستحييا من دق الباب، ووجدت في صدري ما لا أستطيع عليه صبرا، فرجعت مسرعا فدققت الباب دقا عنيفا، فقالت لي عائشة: من هذا؟ فقلت: أنا علي فسمعت رسول الله صلي الله عليه وآله يقول: يا عائشة افتحي له الباب، ففتحت ودخلت.... نماز صبح را با رسول خدا (ص) خواندم، با آن حضرت از مسجد بيرون آمدم، اگر جايي مي رفت به من خبر مي داد و هنگامي که دير بر مي گشت سراغ وي مي رفتم تا مطلع شوم؛ چون دوري او را نمي توانستم تحمل نمايم، فرمود: به خانه عائشه مي روم، من نيز نزد فاطمه رفتم و در کنار حسن و حسين همه خوشحال بوديم، سپس به طرف خانه عائشه رفتم و دَر زدم، گفت: کي هستي؟ گفتم: علي، گفت: پيامبر استراحت مي کند، برگشتم و دو مرتبه رفتم و دَر را کوبيدم، گفت: کيستي؟ گفتم: علي، گفت: پيامبر را کاري است، دلم تاقت نياورد، براي دفعه سوّم دقّ الباب کردم، عائشه گفت: کيستي؟ گفتم: علي، صداي رسول خدا را شنيدم، فرمود: اي عائشه دَر را باز کن، عائشه دَر را باز کرد و من وارد شدم.... الطبرسي، أبي منصور أحمد بن علي بن أبي طالب (متوفاي 548هـ)، الاحتجاج، ج1، ص 292 و 293، تحقيق: تعليق وملاحظات: السيد محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر - النجف الأشرف، 1386 - 1966 م. المجلسي، محمد باقر (متوفاي 1111هـ)، بحار الأنوار، ج 38 ص 348، تحقيق: محمد الباقر البهبودي، ناشر: مؤسسة الوفاء - بيروت - لبنان، الطبعة: الثانية المصححة، 1403 - 1983 م. آنچه گذشت يک روايت از کتاب هاي شيعه و يک روايت از کتاب هاي اهل سنت بود که به عنوان نمونه ذکر شد که در آن ها رسول خدا صلي الله عليه وآله با توجه به اين که خود حضرتش در خانه حضور داشت اجازه مي داد تا همسرانش دَر را براي افراد نا محرم باز کنند، و اين نشان مي دهد که اين عمل با رعايت وظايف شرعي منعي نخواهد داشت. عايشه و عمر، سر يک سفره نشستند: طبق روايت صحيح السندي که اهل سنت در اکثر کتاب هاي خودشان نقل کرده اند، رسول خدا به عمر اجازه داد که با او و عائشه سر يک سفره بنشينند و حتي نقل کرده اند هنگامي که از يک کاسه غذا مي خوردند، دست عائشه با دست عمر برخورد کرد. ابن أبي شيبه در المصنف، بخاري در ادب المفرد، ابن أبي حاتم، ابن کثير در تفسير و... نقل کرده اند: عن مجاهد قال مر عمر برسول الله صلي الله عليه وسلم وهو وعائشة وهما يأکلان حيسا فدعاه فوضع يده مع أيديهما فأصابت يده يد عائشة فقال أوه لو أطاع في هذه ووصواحبها ما رأتهن أعين. رسول خدا با عائشه مشغول خوردن غذا بود، عمر وارد شد، حضرت او را دعوت کرد تا با آنان غذا بخورد. عمر جلو رفت و دست در ميان ظرف غذا برد، دست با دست عائشه تماس مي گرفت، گفت: اوه! اگر در باره حجاب همسرانت از من پيروي مي کرد، هيچ چشمي آنان را نمي ديد. إبن أبي شيبة الکوفي، أبو بکر عبد الله بن محمد (متوفاي235 هـ)، الکتاب المصنف في الأحاديث والآثار، ج 6، ص 358، تحقيق: کمال يوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد - الرياض، الطبعة: الأولي، 1409هـ؛ إبي أبي حاتم الرازي، عبد الرحمن بن محمد بن إدريس، تفسير ابن أبي حاتم، ج 10، ص 3148، تحقيق: أسعد محمد الطيب، ناشر: المکتبة العصرية - صيدا؛ البخاري الجعفي، محمد بن إسماعيل أبو عبدالله (متوفاي256هـ)، الأدب المفرد، ج 1، ص 362، تحقيق: محمد فؤاد عبدالباقي، ناشر: دار البشائر الإسلامية - بيروت، الطبعة: الثالثة، 1409هـ - 1989م؛ المزي، يوسف بن الزکي عبدالرحمن أبو الحجاج (متوفاي742هـ)، تهذيب الکمال، ج 29، ص 138، تحقيق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بيروت، الطبعة: الأولي، 1400هـ - 1980م؛ القرشي الدمشقي، إسماعيل بن عمر بن کثير أبو الفداء (متوفاي774هـ)، تفسير القرآن العظيم، ج 3، ص 506، ناشر: دار الفکر - بيروت - 1401هـ؛ العسقلاني الشافعي، أحمد بن علي بن حجر أبو الفضل (متوفاي852 هـ)، فتح الباري شرح صحيح البخاري، ج 8، ص 531، تحقيق: محب الدين الخطيب، ناشر: دار المعرفة - بيروت. هيثمي پس از نقل اين روايت مي گويد: رواه الطبراني في الأوسط ورجاله رجال الصحيح غير موسي بن أبي کثير وهو ثقة. اين روايت را طبراني در اوسط نقل کرده است، تمام راويان آن، راويان صحيح بخاري هستند؛ غير از موسي بن کثير که او نيز مورد اعتماد است. الهيثمي، علي بن أبي بکر (متوفاي 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 7، ص 93، ناشر: دار الريان للتراث/ دار الکتاب العربي - القاهرة، بيروت - 1407هـ. و سيوطي مي گويد: وأخرج الطبراني بسند صحيح عن عائشة قالت کنت آکل مع النبي صلي الله عليه وسلم في قعب فمر عمر فدعاه فأکل فأصابت أصبعه أصبعي فقال أوه لو أطاع فيکن ما رأتکن عين. طبراني با سند صحيح از عائشه نقل کرده است که گفت: من با رسول خدا در يک ظرف غذا مي خورديم که عمر از آن جا گذشت، رسول خدا او را دعوت کرد، در حال غذا خوردن انگشتش به انگشت من خورد، عمر گفت: اوه! اگر او در باره شما از من اطاعت مي کرد، هيچ چشمي شما را نمي ديد. السيوطي، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بکر (متوفاي911هـ)، لباب النقول في أسباب النزول، ج 1، ص 178، ناشر: دار إحياء العلوم - بيروت. هنگامي که نشستن با نامحرم سر يک سفره و خوردن غذا از يک کاسه؛ آن هم براي همسر رسول خدا اشکالي نداشته باشد، رفتن پشت در براي دختر آن حضرت نيز اشکالي نخواهد داشت. نتيجه: اولا: صديقه شهيده، پشت در نرفت؛ بلکه جلوي در ايستاده بود که با ديدن عمر و همراهان او به داخل خانه رفت و در را بست؛ پس اصلا حضرت زهرا سلام الله عليها پشت در نرفته بودد تا اين اشکال پيش بيايد؛ ثانيا: حتي اگر اين مطلب صحت نيز داشته باشد و حضرت پشت در رفته باشد، به دليل اين که عين همين قضيه براي رسول خدا صلي الله عليه وآله پيش آمده و آن حضرت به همسران خود دستور داده اند که در را باز نمايند، اين اشکال دفع مي شود.
نظر خودتان را ارسال کنید