باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
پاسخ سوال اول:
بايد توجه داشت که زنان با ايمان در قيامت در کنار زنان بهشتي (حورالعين) با مردان بهشتي قرين مي باشند. و زنان با ايمان با همسران با ايمان خود وارد بهشت ميشوند. 1- «ادخلوا الجنة انتم و ازواجکم تحبرون» وارد بهشت شويد شما و همسرانتان در نهايت شادباش ، (زخرف، آيه70). و منظور از ازواج، همان زنان با ايماني هستند که در دنيا بودند، (تفسير الميزان، ج 18، ص (129و بودن در کنار همسران با ايمان و مهربان هم براي مردان لذتبخش است و هم براي زنانشان.
2- «هم و ازواجکم في ظلال علي الارائک متکئون» آنها و همسرانشان در سايههاي قصرها و درختان بهشتي بر تختها تکيه کردهاند )يس، آيه 56).
3- و آياتي که داخل شدن همسران صالح را به بهشت وعده داده شده است. از جمله:« ربنا وادخلهم جنات عدن التي وعدتم و من صلح من ابائهم و ازواجهم و ذرياتهم انکانت العزيز الحکيم» ، (مؤمن، آيه 8). «جنات عدن يدخلونها و من صلح من ابائهم و ازواجهم و زرياتهم... »، (رعد، آيه 23).
از اين آيات استفاده ميشود که زنان و مرداني که در اين دنيا همسر يکديگرند هرگاه هر دو با ايمان و بهشتي باشند در آنجا به هم ملحق ميشوند و با هم در بهترين شرايط و حالات زندگي ميکنند و حتي از روايات استفاده ميشود که مقام اين زنان برتر از حوريان بهشت است به خاطر عبادات و اعمال صالحي که در اين جهان انجام دادهاند، بنابراين لذتهاي بهشت مخصوص مردان بهشتي نيست، بلکه کسي که داخل بهشت ميشود از نعمتها و زيباييها لذت خواهد برد. چنان که قرآن ميفرمايد: «... وفيها ما تشتهيهالانفس و تلّذ الاعين» در بهشت آنچه دل خواهد و چشم از آن لذت ميبرد موجود است(زخرف، آيه 71) و در اين امر نيز بين مرد و زن بهشتي فرقي نيست هر کدام از آنها هر نوع لذتي بخواهند بر ايشان موجود است و براي زنان بهشتي نيز مردان بهشتي بدل خواهشان هست.
اما در مورد مسائل جنسي نيز بايد عرض نمود که گروهي از مفسران و از جمله علامه طباطبايي، بر اين عقيده اند که با دقت و توجه دربارة اوصافي که در قرآن مجيد براي حور بيان گرديده، استفاده مي شود که حور تبديل به گونه جديد اوصاف زنانه است، نه به موجودي که آثار و اوصاف مردانه را در برداشته باشد. به همين جهت به نظر مي رسد که مراد از حور، طائفه مؤنث باشد، نه طائف مذکر.
اما اين که پس پاداش زنان مؤمن چيست، از منابع روايي بر مي آيد که در روز قيامت اگر شوهر زن مؤمن، اهل بهشت باشد، همو را اختيار مي کند و اگر از اهل جهنم بود، مردي را از ميان مردان بهشتي بر مي گزيند. اما گروهي از جمله آيت الله مکارم شيرازي مدّعي اند که حور العين مي تواند مذکر هم باشد. بر اساس اين نظر، شايد علت اين که اوصاف حوري به کار رفته در قرآن، بر مؤنث دلالت مي کنند، نه بر مذکر، به اين جهت بوده که گفتگو و محاوره در آن آيات، با طائفة مردان مؤمن بوده است، نه با زنان مؤمن. بنابراين چه بگوييم براي زنان بهشتي نيز حورالعين خواهد بود و چه بگوييم با مردان بهشتي تزويج خواهند کرد، از نعمت هاي بهشتي برخوردار خواهند بود و در اين جهت تفاوتي بين زن و مرد نيست.
پاسخ سوال دوم:
در جواب اينکه چرا 124000 پيامبر يکي زن نبوده بايد بگوييم: رسالت و نبوت، يک مأموريت تبليغي و مسؤوليت اجرايي است که معمولاً، اختلاط و معاشرت با مردم را مي طلبد. درگيري با شرايط اجتماعي، جهاد و مبارزه با ظالمان، انس با پيروان و حضور دايمي در متن و بطن جامعه از لوازم رسالت و نبوت است و اختصاصي به مرد يا زن ندارد؛ چرا که در تاريخ، زنان بزرگ نيز به مقام ولي اللهي رسيده اند. حضرت فاطمه زهرا(س)، حضرت مريم، آسيه، حضرت خديجه، حضرت زينب و حضرت معصومه سلام الله عليهم اجمعين، از آن جمله اند، اما اين که زني، پيامبر نشده است؛ به اين علت است که نظر خداي متعال بر اين است که زن مستور و محجوب بماند، تا جامعه عفاف خود را بازيابد. آيةالله جوادي آملي ضمن بيانات مفصل در دو کتاب به اين سؤال پاسخ داده اند که خلاصه آن چنين است:
«کارهاي اجرايي سنگين همچون نبوت که حضور در جنگ و صلح و ... را مي طلبد، هم براي زن معمولاً مشکل است و هم با اين سياست کلي مستور و محجوب بودن ناسازگار، لذا اين که پيامبران همه مردند، معنايش اين نيست که زنان از کمال بي بهره اند، بلکه کمال در ولايت است که هر دو بهره مندند».[1]
و نيز: « اگر چه پيغمبر کسي است که وحي بر او نازل مي شود، اما اين گونه نيست که هر کس وحي دريافت کرد، پيغمبر باشد، چون وحي گاهي انبايي است و گاهي تشريعي. چه اين که نبوت گاهي انبايي است و گاه نبوت تشريعي. قرآن کريم مسأله نبوت تشريعي را که به صورت رسالت بيان مي شود، چون يک کار اجرايي است و حشر با مردم را همراه دارد و رهبري جنگ و صلح و دريافت مسايل مالي و توزيع اموال و تنظيم کار جامعه را بر عهده دارد، اين نوع نبوت را در اختيار مردها قرار داده و در سوره يوسف و سوره نحل مي فرمايد: «وَمَا أرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ إلاَّ رِجَالاً نُوحِي إلَيهِمْ فَسْئَلُوا أهْلَ الذِّکْرِ إن کُنْتُمْ لاَتَعْلَمُونَ»[2]؛ يعني رسالت يک کار اجرايي است و ما قبل از تو اي پيامبرع هيچ کس را جز مرد به عنوان رسول نفرستاديم و فقط به مردها وظيفه رسالت داديم. پس رسالت، به معناي رهبري جامعه، بيان حلال و حرام، واجب و مستحب، مکروه و مباح و مانند آن، نبوت خاصي است که چون مقام اجرايي است به عهده مردها گذاشته شده است، ولي نبوت انبايي بدين مفهوم است که فردي از طريق وحي مطلع شود که در جهان چه مي گذرد، آينده جهان چيست؟ و آينده خودش را ببيند و از آينده ديگران نيز با خبر شود، و اين نوع از نبوت، به ولايت بر مي گردد، نه به نبوت تشريعي و رسالت اجرايي. اگرچه اين نوع از نبوت پشتوانه هرگونه نبوت و رسالت تشريعي است، اما اختصاص به مردان ندارد و زنان نيز مي توانند به اين مقام دست يابند».[3]
پي نوشت ها:
1 . با استفاده از توصيه ها، پرسش ها و پاسخ ها، آيةالله جوادي آملي، ص 89 ، نهاد رهبري در دانشگاه.
2. نّحل آيه 43.
3. جوادي آملي، زن در آينه جلال و جمال، ص 167.
موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید