چرا دين اسلام كاملترين دين است و چرا مذهب شيعه برحق است؟

برای پى بردن به حقانیت اسلام و برترى آن بر سایر ادیان، راه‌هایى وجود دارد که یکى از آن‌ها بررسى ویژگى‌هاى اسلام در بُعد شناخت شناسی، ‌جهان بینی، ‌انسان شناسی، عقیده و مسائل اخلاقى و ارزشى با معیار عقل و خِرَد است. اگر در این زمینه خواهان بررسى گسترده هستید، توجه شما را به کتاب‌هاى شهید مطهرى و کتاب‌هاى شهید محمد باقر صدر(به ویژه کتاب فلسفتنا که در فارسى به نام هاى «فلسفة ما»، «جهان بینى ما» و «شناخت ما» ترجمه شده است) جلب می‌کنیم. به عنوان نمونه شهید مطهرى دربارة ‌ویژگى‌هاى اسلام مى‌نویسد: دیدگاه اسلام از نظر شناخت شناسى چنین است:
1ـ بشر می‌تواند جهان و حقایق آن را بشناسد و خود مشوق آن است....
2ـ شناخت حقایق جهان از این راه‌ها ممکن است: طبیعت یا آیات آفاقی، ‌انسان یا آیات انفسی، تاریخ یا سرگذشت اجتماعى اقوام و ملل و عقل....
3ـ ابزار شناخت عبارتند از: حواس، قوه تفکر و استدلال، تزکیه و تصفیة نفس و مطالعه ‌آثار علمى دیگران.
4ـ موضوعات شناخت عبارتند از: خدا، جهان طبیعت، انسان با جامعه و زمان.
جهان بینى و انسان­شناسى عبارت است از:
1ـ جهان واقعیتش از خدا است. یعنى تمام واقعیتش انتساب به حق است.
2ـ واقعیتش و نسبتش به حق یکى است.
3ـ این واقعیت متغیر و متحرک است.
4ـ واقعیت­هاى این جهان درجة تنزل یافته و مرتبة نازلة واقعیات جهانى دیگر است که جهان غیب نامیده می‌شود.
5ـ این جهان ماهیت «به سوى اویی» دارد؛ یعنى همان طور که از اوست ،به سوى او هم هست....
6ـ جهان داراى نظام متقن علّى و معلولى و سببى و مسببى است. فیض الهى و قضا و قدر او به هر موجودى تنها از مسیر علل و اسباب خاص خود او جریان مى­یابد....
7ـ جهان یک واقعیت هدایت شده است. تمام ذرات جهان در هر مرتبه‌اى که هستند ،از نور هدایت برخوردارند.
8ـ بعد از این جهان جهانى دیگر است....
9ـ روح انسان حقیقتى جاودانه است.
10ـ انسان‌ها به حسب خلقت مساوى آفریده شده‌اند. ملاک فضیلت، علم، جهاد و تقوا است.
11ـ انسان‌ها به حسب اصل خلقت از استعدادهاى فطرى از جمله فطرت دینى و اخلاقی برخوردارند.
12ـ به حکم این که هر فردى بالفطره انسان متولد می‌شود، در هر انسانى استعداد توبه و بازگشت و پند پذیرى هست....
13ـ انسان‌ها همواره در عمق جانشان یک تضاد درونى(تضاد بین عقل و هواى نفس) دارند و مختار و آزادند، از این رو مسئولیت دارند.
14ـ جهان زیر چتر اراده خداوند واحد است....
از نظر ایدئولوژی:
ایدئولوژی اسلام همه جانبه، جامع و فراگیر است. در آن اجتهاد راه دارد. از سماحت و سهولت برخوردار است. زندگى‌گرا است(نه زندگى گریز)، اجتماعى است و مقررات اجتماعى دارد. در عین اجتماعى بودن، ‌حقوق و آزادى فردى را محترم مى‌شمارد....(1)
با نگاه به ویژگی هایی که از اسلام بیان شد. مى‌گوییم: این معارف را مى‌توان با معارف دیگر مکاتب و مذاهب مقایسه کرد؛ زیرا مقایسه یکى از مهم ترین معیارهاى ارزیابى است. مى‌توان در وهلة نخست مکاتب را بر دو قسم تقسیم نمود: مادى و الهى .
با بطلان مکاتب عادی، اعم از مکتب مادى میکانیک و دیالکتیک بحث در مکاتب الهى متمرکز می‌شود.
مکاتب الهى هم بر دو قسم است: توحیدى و غیر توحیدى(شرک)، عقل سلیم توحید را مى پذیرد، بنابراین بحث در ادیان توحیدى متمرکز می‌شود. در بین ادیان و مکاتب الهى و توحیدى سه دین مطرح است: اسلام، ‌مسیحیت و یهود.
تبلور اسلام در قرآن، مسیحیت در انجیل و یهود در تورات است. با تأمّل در این سه کتاب به راحتى حقانیت و برترى قرآن بر دو کتاب دیگر را مى توان دریافت نمود.(2)
کوتاه سخن : با نگاه مقایسه‌اى بین اسلام و سایر ادیان و مکاتب مى‌گوییم: دین اسلام برترى دارد، به دلیل:‌
اوّل: دین هاى امروز، توحیدشان و تصویرى که از خدا ارائه مى کنند، ‌قابل خدشه است، بر خلاف اسلام.
دوم: حقوق فردى انسان‌ها در دین هاى دیگر به صورتى که در اسلام شمولیت دارد، لحاظ نشده و گاه نادیده گرفته شده است.
سوم: در دیگر ادیان تعادل میان زندگى دنیوى و اخروى رعایت نشده است، بر خلاف اسلام.
چهارم: رهنمود‌هاى دین هاى دیگر به جهاتى ایدئالیستى‌اند، ‌مثلاً عدم خشونت بودایى‌ها و مسیحیان، در حالى که دنیا پُر است از خیر و شر و نیک و بد. از این رو در جای خودش باید خشن یا نرم بود. این دستور اسلام است. هم قانون دارد و هم اخلاق؛ یعنى رهنمودش با واقعیت‌ها همخوان است.
پنجم: اکثر دین‌ها عهده دار زندگى اجتماعى انسان‌ها نیستند، ‌یا اگر هستند، تعادلى در آن‌ها دیده نمى­شود و قوانین اجتماعى آنان سبب پایمال شدن حقوق انسان‌ها مى­شود.
ششم: اکثر مذاهب با پیروان دیگر ادیان با خشونت برخورد مى کنند. در اسلام این امر تعدیل شده است. تاریخ هم نشان داد که در همزیستى مسالمت آمیز، مسلمانان گوى سبقت را از همه ربوده­اند.
هفتم: تحریف در ادیان آسمانى تعالیم آنان را دچار خدشه کرده است، ولى در اسلام(قرآن) تحریفى وجود ندارد.
در مجموع برای هر محقق منصفی این حقیقت یعنی برتری اسلام بر سایر ادیان آشکار می شود . اما چرا سایر ادیان را بر حق ندانیم ؟
پاسخ :همه این دین ها در متن تعالیم خود تنها خود را دین حق دانسته و همه انسان ها، حتی پیروان سایر ادیان را به سوی خود دعوت کرده اند ، در نتیجه از نظر خود این ادیان در هر زمان تنها یک دین ، حق و کامل است. پس نظریه برحق بودن همه ادیان با محتوای خود این ادیان منافات داشته و قابل قبول نیست .
آموزه های درون دینی این ادیان نیز در بسیاری موارد با هم در تضاد و تنافی است . ممکن نیست هر دو صحیح و حق باشند ؛ پس نمی توان همه ادیان را برحق دانست .
البته نباید فراموش کرد که اسلام همه آموزه های دیگر ادیان را نادرست نمی داند . معتقد است آن ها هم بهره ای از حقیقت را دارا هستند اما در سطوح پایین تر .
از نظر ما« اسلام»، دین تکامل یافتة شریعت آدم، نوح، ابراهیم، ‌موسى و عیسی(ع) است، که با تکمیل رهنمودهاى وحیانی در سایر ادیان ، این دین به عنوان کامل ترین و جامع ترین و مناسب ترین برنامه زندگی و سعادت ،برای مردم آخرالزمان -که از بهره های عقلی بالاتری نسبت به گذشتگان شان برخوردارند - نازل شده ،به همین جهت پیام آور این شریعت را خاتم انبیا معرفى کرده است.(3)
پیامبران جملگى در یک مسیر در حرکتند . آخرین آنان، ‌بهترین و پیامش بهترین پیام‌ها است، ‌که از آن به دین حق، در برابر ادیان باطل، ‌یا دین برتر در برابر شرایع پیشین آسمانی، ‌یاد مى­شود.
استاد شهید مرتضى مطهرى با استناد به آیة «و من یبتغ غیرالاسلام دیناً فلن یقبل منه» (4)مى‌فرماید : دین، تسلیم است، ‌ولى حقیقت تسلیم در هر زمان، ‌شکلى دارد .در این زمان، شکل آن، ‌دین گران مایه‌اى است که به دست حضرت خاتم الانبیا ظهور یافته است. لازمه ‌تسلیم خدا بودن، پذیرفتن دستورهاى او است.
روشن است که همواره به آخرین دستور خدا باید عمل کرد . آخرین دستور همان است که آخرین رسول آورده است(5) .با وجود دستور کامل تر چه در بعد عقائد ، چه اخلاق و چه احکام عملی ، توجه و اصرار در پیروی از تعالیم ناقص ، انحراف و دوری از حق و مانند اصرار یک دانشگاهی بر تحصیل در مقطع راهنمایی است. واضح است که این امر قابل قبول نخواهد بود .
به همین خاطر معتقدیم اگر کسی از درک اسلام و حقانیت آن عاجز بود، ولی به دین خود پایبند و معتقد بود، اهل رستگاری خواهد بود، زیرا اعتقاد به سایر ادیان را با توجه به وجود دین کامل تری چون اسلام و نسخ شریعت آن ها با آمدن شریعت بعدی باطل و کفر می دانیم ،نه اینکه این ادیان را الهی و آسمانی ندانیم .
در باره حقانیت شیعه دلایل بسیار وجود دارد که در ذیل تنها به بررسی برخی از دلایل که در آموزه های دینی آمده اشاره می شود :
دلایل شیعیان بر حقانیت مذهب‌شان و اینکه علی و یازده امام معصوم علیهم السلام امامان بر حق‌اند و اعتقاد بر امامت آن ها واجب است ،‌روایات فراوانی است که از رسول خدا نقل شده ، مثلاً ابن عباس از رسول خدا پرسید:‌امامان پس از شما چند نفرند؟فرمود: به عدد حواریان عیسی و اسباط موسی و برگزیدگان بنی اسرائیل، امامان پس از من دوازده نفرند. نخستین آنان علی ابن ابی طالب است . پس از او دو سبط من حسن و حسین. پس از وفات حسین فرزندش علی . پس از وفات علی، فرزندش محمد، پس از او فرزندش محمد، سپس جعفر، بعد موسی و پس از او فرزندش علی، پس از او فرزند محمد،‌سپس علی و پس از او فرزندش حسن و پس از او حجت.(6) در این باره یکی از عالمان بزرگ اهل سنت سخنی شنیدنی دارد:
احادیثی که دلالت می‌کند جانشینان پیامبر(ص) دوازده نفرند، از طریق‌های مختلف نقل شده و به حد شهرت رسیده است. با گذشت زمان دانسته شد که مقصود رسول خدا(ص) از این سخن، امامان دوازده‌گانه از اهل بیت و عترت اویند؛ زیرا نمی‌توان این حدیث را بر جانشینان پس از او از اصحابش حمل کرد؛ چرا که تعداد آن ها از دوازده نفر کم تر است. همچنین نمی‌توان آن را بر حکام اموی تطبیق کرد؛ چه این که آنان از دوازده نفر بیش ترند. غیر از عمر بن عبدالعزیز، همه آن ها مرتکب ظلم آشکار بودند. افرون بر این، آنان از بنی‌هاشم نیستند؛ در حالی که پیامبر(ص) فرمود: آنان همگی از بنی هاشم هستند، اما نمی‌توان آن را به حکّام بنی عباس حمل نمود؛ زیرا تعداد آنان نیز از دوازده نفر بیش تر است.‌ بنابراین، راهی جز این نیست که آن حدیث بر ائمه دوازده‌گانه، یعنی اهل بیت حمل شود؛ به خصوص آن که آن ها داناترین، بزرگوارترین و با تقواترین مردم اهل زمان خود بودند. نَسَب آنان از همه برتر و نزد خدا گرامی‌تر بودند. (7)
اما برادران اهل سنت از قرآن و روایات، دلیل بر صحت باورهای شان ندارند. تنها به این مسئله تمسک می‌کنند که بر خلافت خلفا اجماع امت صورت گرفته است . مردم آن ها را به رهبری برگزیده‌اند. این مهم‌ترین دلیل آن هاست که یقینا قانع کننده برای افراد حقیقت‌جو نیست، زیرا از کجا معلوم امامت مثل نبوت و رسالت مقامی نباشد که باید از طرف خداوند تعیین گردد؟ چنان که این امر بدیهی به نظر می رسد چون امامت ادامه مسیر نبوت است . امام با درک عقلی بشر قابل فهم و انتصاب نیست.
اگر خلافت به انتخاب مردم است، پس چرا عمر از جانب ابوبکر و عثمان با انتخاب شورای شش نفره به خلافت رسید؟
البته جدای از این اصل کلی ، ده ها بلکه صدها دلیل دیگر از قرآن يا منابع اهل سنت داریم که به طور صریح یا غیر صریح بر امامت و برتری امام علی علیه السلام نسبت به دیگران گواهی می دهد . خلافت را متعلق به او دانسته ، صلاحیت هر فرد دیگر را در این زمینه نادرست قلمداد می نماید ؛ در نتیجه وقتی مذهب اهل سنت از ابتدا از مسیر صحیح مورد نظر خدا و رسول خارج شده ، معارف و مفاهیم دینی آن هم از مجرایی غیر صحیح تدوین شده ،می توان به روشنی نتیجه گرفت که كاستي هاي بسیار عقیدتی و عملی در این تفکر وجود دارد . به یقین تفکر شیعی تفکر بر حق است . بنابراین، عنوان اهل سنت و مذهب سنی، بعدا پدید آمد؛ در حالی که شیعه قبل از سنی و در زمان پیامبر اسلام (ص) پایه گذاری شد.در این مورد نیز مطالعه کتاب های " حق جو و جق شناس، ترجمه کتاب المراجعات سید شرف الدین عاملی؛
آن گاه که هدایت شدم از دکتر تیجانی سماوی" توصیه می شود.
پی نوشت ها:
1. مرتضى مطهری، مجموعة‌آثار، ج 2، ص 229 تا250،نشر صدرا ،1378 ش
2. دکتر بوکای، مقایسه­اى میان تورات، ‌انجیل، قرآن و علم، ترجمه ذبیح الله دبیر. نشر علمی فرهنگی، تهران، 1375 ش.
3. احزاب (33) آیه 40 .
4. آل عمران (3) آیه‌ 85.
5. مرتضى مطهری، عدل الهی، ص 329 تا334،نشر صدرا، 1370 ش.
6.محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج 36، ص 286،‌حدیث 107،‌نشر دار الاحیاء لتراث العربی، بیروت، 1403ق.
7. حافظ سلیمان قندوزی، ینابیع المودة،ص328 ، نشر مطبعة العلمیة، قم، بی تا.
منبع: سایت پاسخگو

چرا دين اسلام كاملترين دين است و چرا مذهب شيعه برحق است؟

تصویر modir
نویسنده / مترجم: modir

نظر خودتان را ارسال کنید

CAPTCHA
This question is for testing whether or not you are a human visitor and to prevent automated spam submissions.
1 + 8 =

پربازدیدترین ها