چرا زنان باید حجاب داشته باشند آیا این کار ظلم به زنان نیست؟

متن سوال: 
سلام عليکم فلسفه پوشش (حجاب) بانوان چيست؟ اگر خوب است چرا بر مردان لازم نيست؟ آيا پوشش در اسلام دليل قرآني دارد يا از جاهليت و يا فرهنگ ايران باستان گرفته شده است؟

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم لباس پوشيدن سابقه‏اى به اندازه حيات انسان دارد و جز پيروان يکى از مکاتب فکرى که بر لزوم برهنه زيستى پاى مى‏فشارند، مصطفوى، انسانيت از ديدگاه اسلامى، ص 129. همه افراد به نوعى آن را تجربه مى‏کنند. اين پديده، به رغم ارتباطش با خصوصيات مختلف فردى و اجتماعى انسان، دست کم به سه نياز وى پاسخ مى‏دهد:

1. حفاظت در سرما و گرما و برف و باران نحل (16)، آيه 80. 2. حفظ عفت و شرم نور (24)، آيات 31 و 30 و 59؛ احزاب (33)، آيه 59 و 60. 3. آراستگى، زيبايى و وقار اعراف (7)، آيه 26. اين نوشتار به بررسى معناى حجاب اسلامى و دليل‏هاى ضرورت آن مى‏پردازد. »حدود پوشش در اسلام» و نيز نوع پوشش‏هايى که پيشوايان دين سفارش يا نکوهش کرده‏اند، در شماره‏هاى آينده بررسى خواهد شد. رابطه حجاب و پوشش اسلامى‏ «حجاب» به معناى پرده، حاجب، پوشيدن و پنهان کردن و منع از وصول است. ر. ک: راغب اصفهانى المفردات فى غرائب القرآن و قرشى، سيدعلى‏اکبر، قاموس قرآن. اين واژه تنها به معناى پوشش ظاهرى يا پوشاندن زن نيست و در اصل به مفهوم پنهان کردن زن از ديد مرد بيگانه است. بدين سبب، هر پوششى حجاب نيست. حجاب پوششى است که از طريق پشت پرده واقع شدن تحقق يابد؛ ولى بر خلاف تصور عموم و نيز آنچه مشهور است، آيه حجاب در اصطلاح تاريخ و حديث اسلامى، هر جا نام «آيه حجاب آمده است مقصود اين است نه آيات سوره نور که در خصوص پوشش اسلامى است. در قرآن «وَ إِذا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتاعاً فَسْئَلُوهُنَّ مِنْ وَراءِ حِجابٍ...»؛ احزاب (33)، آيه 53. «چون از زنان پيغمبر(ص) متاعى خواستيد، از پس پرده بخواهيد». درباره زنان آن حضرت و بيش‏تر به منظور مسائل سياسى و اجتماعى فرود آمده است مطهرى، مرتضى، مسأله حجاب، ص 74. نه پوشش زن در مقابل نامحرم. به کارگيرى کلمه «حجاب» واژه حجاب هفت بار در قرآن کريم به کار رفته است؛ ولى هرگز به معناى حجابِ اسلامى مصطلح نيست.

در خصوص پوشش زن اصطلاحى نسبتاً جديد است و همين سبب گرديده بسيارى گمان کنند اسلام خواسته است زن هميشه پشت پرده و در خانه محبوس باشد و بيرون نرود؛ مطهرى، مرتضى، مسأله حجاب، ص 73. يا مثل «ويل دورانت» بگويند: «اين امر خود مبناى پرده پوشى در ميان مسلمانان به شمار مى‏رود»؛ ويل دورانت، تاريخ تمدن، ج 1، ص 433 و 434. و يا مدّعى شوند حجاب به وسيله ايرانيان به مسلمانان و اعراب سرايت کرده است؛ در حالى که آيات مربوط به حجاب (پوشش اسلامى زنان در مقابل نامحرمان) قبل از مسلمان شدن ايرانيان نازل شده است. در عهد جاهليت نيز - همان طور که ويل دورانت مى‏گويد مطهرى، مرتضى، مسأله حجاب، ص 22. و کتب تفسير شيعه و سنى تأييد مى‏کند ر.ک: تفاسير مجمع البيان (طبرسى) و کشّاف (زمخشرى)، ذيل آيات 33 احزاب و 60 نور. - اعراب چنين پوششى نداشتند و عادتشان تبرّج و خودنمايى بود که اسلام آن را ممنوع ساخت: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‏.»؛ احزاب (33)، آيه 33. آنچه از قديم به ويژه نزد فقها در بحث نماز (کتاب الصلوة) و ازدواج (کتاب النکاح) رواج داشته، واژه «ستر» و «ساتر» به معناى پوشش و وسيله پوشش زن در مقابل نامحرمان بوده است. بنابراين، وظيفه پوشش اسلامى بانوان به معناى حبس و زندانى کردن و قرار دادن آنان پشت پرده و در نتيجه عدم مشارکت اين گروه عظيم در فعاليت‏هاى اجتماعى نيست.

اين وظيفه بدان معنا است که زن در معاشرت با مردان بدنش را بپوشاند و به جلوه گرى و خودنمايى نپردازد و مشارکتش در فعاليت‏ها بر اصول انسانى و اسلامى استوار باشد. مطهرى، مرتضى، مسأله حجاب، ص 73. نيز ر. ک: تفسير نمونه، ج 17، ص 401 - 403. ضرورت پوشش اسلامى در قرآن‏ پوشش اسلامى از احکام ضرورى اسلام اصل قانون حجاب اسلامى، صرفاً از ضروريات فقه نيست؛ بلکه از ضروريات دين مبين است؛ چه اينکه نصّ صريح قرآن بر آن گواهى مى‏دهد و تنها ظهور آيات قرآن دليل بر آن نيست تا جاى اختلاف برداشت و محل ترديد باشد. است و هيچ مسلمانى نمى‏تواند در آن ترديد کند؛ زيرا هم قرآن مجيد به آن تصريح کرده است و هم روايات بسيار بر وجوب آن گواهى مى‏دهند. به همين جهت، فقيهان شيعه و سنى به اتّفاق به آن فتوا داده‏اند.

همان طور که نماز و روزه به دورانى خاص اختصاص ندارد، دستور پوشش نيز چنين است و ادعاى عصرى بودن آن بى‏دليل و غير کارشناسانه مى‏نمايد. خداوند متعال در آيه 30 سوره نور نخست به مردان مسلمان و سپس در آيه بعد به زنان مسلمان فرمان مى‏دهد از چشم چرانى اجتناب کنند و در رعايت پوشش بدن از نامحرمان کوشا باشند: «قُلْ لِلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ يَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِما يَصْنَعُونَ»؛ « به مردان مؤمن بگو ديدگان خود فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه نامحرمان بپوشانند. اين کار براى پاکى و پاکيزگى‏شان بهتر است و خداوند بدانچه مى‏کنند، آگاه است». «غضّ» در لغت عرب - چنان که مرحوم طبرسى در مجمع البيان مجمع البيان فى تفسير القرآن، ج 7 - 8، ص 216. و راغب اصفهانى در مفردات المفردات فى غريب القرآن، ص 361. گفته‏اند - به معناى «کاستن» است و «غضّ بصر» يعنى کاهش دادن نگاه نه بستن چشم. البتّه متعلق اين فعل و اينکه از چه چيز چشمان خود را فرو بندند، ذکر نشده است؛ امّا با توجّه به سياق آيات، به ويژه آيه بعد، روشن مى‏گردد مقصود آن است که خيره خيره زنان نامحرم را تماشا نکنند و از چشم چرانى مطهرى، مرتضى، مسأله حجاب، ص 125 - 128. بپرهيزند.

از سوى ديگر، ممکن است مقصود از «حفظ فرج» در اين آيه پاکدامنى و حفظ آن از آلودگى به زنا و فحشا باشد؛ ولى عقيده مفسران اوليه اسلام و نيز مفاد روايات از جمله سخن امام صادق(ع) تفسير مجمع البيان، ص 216 و 217. اين است که مراد از «حفظ فرج» در همه آيات قرآن کريم پاکدامنى و حفظ آن از آلودگى به فحشا است؛ جز در اين دو آيه که به معناى حفظ از نظر و وجوب پوشش در مقابل نامحرم است. آنگاه خداوند متعال فلسفه اين آموزه را نظافت و پاکى روح مى‏داند و بر خلاف اهل جاهليت قديم و جديد - مانند «برتراند راسل» که اين ممنوعيت را يک نوع محروميت و اخلاق بى‏منطق و به اصطلاح «تابو» (تحريم‏هاى ترس آور رايج در ميان ملل وحشى) مى‏داند - مى‏گويد: اين پوشش به منظور طهارت روح بشر از اينکه پيوسته درباره مسائل مربوط به اسافل اعضا بينديشد، مطهرى، مرتضى، مسأله حجاب، ص 129. واجب شده است. سپس در آيه بعد مى‏فرمايد: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ يَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى‏ جُيُوبِهِنَّ وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبائِهِنَّ أَوْ آباءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنائِهِنَّ أَوْ أَبْناءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَواتِهِنَّ أَوْ نِسائِهِنَّ أَوْ ما مَلَکَتْ أَيْمانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلى‏ عَوْراتِ النِّساءِ وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»؛ « به زنان مؤمن بگو ديدگان خود فرو خوابانند و عفت پيشه ساخته، دامن خود را از نگاه بيگانگان بپوشانند و زيور خويش را جز براى شوهران و ساير محارم آشکار نکنند، مگر آنچه پيدا است؛ و روسرى‏هاى خويش را به گريبان‏ها اندازند تا سر و گردن و سينه و گوش‏ها پوشيده باشد و پاهاشان را به زمين نکوبند تا آنچه از زينت پنهان مى‏کنند، معلوم شود.

اى بندگان مؤمن، همه به سوى خدا توبه کنيد تا رستگار شويد». در اين آيه خداوند تعالى، در خصوص پوشش بانوان، آنچه را بر مردان مؤمن لازم است، به دو شکل گسترش مى‏دهد:

1. پوشيدگى سر و گردن؛

2. پوشاندن زينت‏ها. «خُمُر» جمع «خِمار» و به معناى روسرى و سرپوش المفردات فى غرائب القرآن، ص 159؛ مجمع البيان، ص 217. است. «جيوب» از واژه «جيب» به معناى قلب و سينه و گريبان است. مجمع البيان، ص 217. در تفسير مجمع البيان چنين مى‏خوانيم: زنان مدينه اطراف روسرى‏هاى خود را به پشت سر مى‏انداختند و سينه و گردن و گوش‏هاى آنان آشکار مى‏شد. بر اساس اين آيه، موظف شدند اطراف روسرى خود را به گريبان‏ها بيندازند تا اين مواضع نيز مستور باشد. همان. فخر رازى ياد آور مى‏شود: خداوند متعال با به کارگرفتن واژه‏هاى «ضَرب» و «عَلى‏» که مبالغه در القا را مى‏رساند، در پى بيان لزوم پوشش کامل اين نواحى است. التفسير الکبير، ج 23، ص 179. ابن عبّاس در تفسير اين جمله مى‏گويد: «يعنى زن مو و سينه و دور گردن و زير گلوى خود را بپوشاند». مجمع البيان، ص 217. (قال ابن عبّاس: تفطّى شعرها و صدرها و ترائبها و سوالفها). برخى ادّعا مى‏کنند، حجاب به معناى مقابله با برهنگى را قبول داريم؛ ولى در هيج جاى قرآن از پوشش مو سخن به ميان نيامده است؛ نا درستى اين سخن آشکار مى‏نمايد؛ زيرا، با چشم پوشى از گفتار ابن عبّاس و نيز شأن نزول آيه، اين واقعيت که زنان مسلمان حتّى قبل از نزول اين آيه موهاى خود را مى‏پوشاندند و آشکار بودن گردن و گوش و زير گلو و گردنشان تنها مشکل به شمار مى‏آمد، ترديدناپذير است. در آيه از رو سرى سخن به ميان آمده است، بايد پرسيد: آيا روسرى جز آنچه بر سر مى‏افکنند و موها را مى‏پوشانند، معنايى دارد. افزون بر اين، حکم ميزان پوشش در روايات متعدد وارد شده است. ر. ک: فيض کاشانى، تفسير الصافى، ج 3، ص 430 و 431. اگر قرار باشد مانند برخى از صحابه يا گروهى روشنفکر مآبان جديد فقط به قرآن اکتفا کنيم، در کشف جزئيات ضرورى‏ترين احکام مانند رکعات نماز نيز ناکام مى‏مانيم. در خصوص «زينت» پرسشى مهم مطرح است.

آيا مفهوم آن واژه «زيور» فارسى (زينت‏هاى جدا از بدن مانند جواهرات) را نيز در بر مى‏گيرد يا تنها آرايش‏هاى متصل به بدن، مانند سرمه و خضاب، را شامل مى‏شود.؟ مطهرى، مرتضى، مسأله حجاب، ص 131. در پاسخ بايد گفت: حکم کلى آن است که خودآرايى جايز و خودنمايى در مقابل نامحرم ممنوع است. آرايش امرى فطرى و طبيعى است علامه طباطبائى(ره) در تفسير آيه 32 سوره اعراف مى‏فرمايد: خداى متعال در اين آيه زينت‏هايى را معرفى مى‏کند که براى بندگان ايجاد و آنان را فطرتاً به وجود آن زينت‏ها و استعمال و استفاده از آنها ملهم کرده است؛ و روشن است که فطرت جز به چيزهايى که وجود و بقاى انسان نيازمند آن است، الهام نمى‏کند. (ر. ک: الميزان، ج 8، ص 79) و حسّ زيبايى دوستى سرچشمه پيدايش انواع هنرها در زندگى بشر شمرده مى‏شود. اين گرايش طبيعى، افزون بر آنکه آثار مثبت روانى در ديگران پديد مى‏آورد، به تحقق آثار گرانب‏هاى روانى در شخص آراسته نيز مى‏انجامد. آراستن خود و پرهيز از آشفتگى و پريشانى در نظام فکرى و ذوق سليم انسان ريشه دارد. پرهيز از خودآرايى نه دليل وارستگى از قيد نفس است و نه علامت بى‏اعتنايى به دنيا. وضع ژوليده و آشفته و عدم مراعات تميزى و نظافت ظاهرى، خود به خود شخصت افراد را در نگاه ديگران خوار مى‏سازد و زبان طعن و توهين دشمن را مى‏گشايد.

صبور اردوبادى، احمد، آيين بهزيستى در اسلام، ج 1 (جنس پوشاک)، ص 57. بر اين اساس، پوشيدن جامه زيبا، بهره‏گيرى از مسواک و شانه، روغن زدن به مو و گيسوان، معطر بودن، انگشتر فاخر به دست کردن و سرانجام آراستن خويش هنگام عبادت و معاشرت با مردم از مستحبات مؤکد و برنامه‏هاى روزانه مسلمانان است. مجلسى، محمدباقر، حلية المتقين، ص 3 - 5 و 10 - 12 و 91 - 107. حضرت امام حسن مجتبى(ع) بهترين جامه‏هاى خود را در نماز مى‏پوشيد و در پاسخ کسانى که سبب اين کار را مى‏پرسيدند، مى‏فرمود: «اِنَّ اللَّهَ جَميلٌ وَ يُحِبُّ الْجَمالَ فَاَتَجمَّلُ لِرَبّى‏»؛ «خداوند زيبا است و زيبايى را دوست دارد. پس خود را براى پروردگارم زيبا مى‏سازم». مجمع البيان، ج 4 - 3، ص 673. بنابراين، خداوند زينت و خودآرايى را نهى نمى‏کند؛ آنچه در شرع مقدس ممنوع شده است، تبرّج و خودنمايى و تحريک و تهييج به وسيله آشکار ساختن زينت در محافل اجتماعى است؛ چنان که مى‏فرمايد: «وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِيَّةِ الْأُولى‏»؛ احزاب (33)، آيه 33. و نيز مى‏فرمايد: «وَ لا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ ما يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ»؛ نور (24)، آيه 31. اين آيه زنان عرب را که معمولاً خلخال به پا مى‏کردند و براى اينکه بفهمانند خلخال گرانبها دارند، پاى خود را محکم به زمين مى‏کوفتند، از اين کار نهى مى‏کند. فقيه بزرگوار علامه مطهرى مى‏گويد: «از اين دستور مى‏توان فهميد هر چيزى که موجب جلب توجّه مردان مى‏گردد، مانند استعمال عطرهاى تند و همچنين آرايش‏هاى جالب نظر در چهره، ممنوع است. به طور کلى زن در معاشرت، نبايد کارى بکند که موجب تحريک و تهيج و جلب توجّه مردان نامحرم گردد.» مطهرى، مرتضى، مسأله حجاب، ص 146 - 147. در آيه 31 سوره «نور» مى‏فرمايد: «وَ لا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها». زينت‏هاى زن دو گونه است: يک نوع زينتى که مانند لباس و سرمه و انگشتر و دست بند آشکار است و پوشانيدن آن واجب نيست؛ و نوع ديگر زينتى که پنهان است مگر آنکه عمداً بخواهد آن را آشکار سازد؛ مانند گوشوار و گردن بند. پوشانيدن اين نوع زينت واجب است. البتّه استثناهايى دارد که بعداً بيان خواهد شد. ر.ک: تفسير الصافى، ج 3، ص 430 و 431. قرآن کريم، با همين معيار، در خصوص پوشش بانوان سالمند و از کار افتاده که اميد زناشويى ندارند، سهل‏گيرى کرده، به آنها اجازه داده است روى سرها را برگيرند؛ وسايل الشيعه، ج 14، ص 140. ولى در عين حال آنها نيز اجازه خودنمايى و تهييج ندارند: «وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِي لا يَرْجُونَ نِکاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ». نور (24)، آيه 60. آيات ديگرى که با صراحت کامل دستور پوشش اسلامى و فلسفه آن را بيان مى‏کنند، چنين است: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً»؛ «اى پيامبر! به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنان بگو: پوشش‏هاى (روسرى و چادر) خود را برخود فروتر گيرند. اين براى آنکه شناخته گردند و اذيت نشوند، نزديک‏تر است؛ و خدا آمرزنده و مهربان است». احزاب (33)، آيه 59.

با اين حال، ممکن است گروهى از ارازل و اوباش به هتک حيثيت زنان مؤمن ادامه دهند. در اين صورت، حاکم اسلامى وظيفه دارد با شدت تمام با اين افراد بيمار دل برخورد کند. بنابراين، مسأله حفظ پوشش و عدم مزاحمت براى بانوان تنها يک توصيه اخلاقى نيست و حکمى اسلامى و حکومتى به شمار مى‏آيد: «لَئِنْ لَمْ يَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدِينَةِ لَنُغْرِيَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَکَ فِيها إِلاَّ قَلِيلاً * مَلْعُونِينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلاً»؛ «اگر منافقان و بيماردلان و کسانى که در شهر نگرانى به وجود مى‏آورند، از کارهاى خود دست برندارند، ما تو را عليه آن‏ها بر خواهيم انگيخت و تو را سخت بر آنان مسلط مى‏کنيم تا جز مدتى اندک در همسايگى تو زندگى نکنند؛ از رحمت خدا دور گرديدند و هر کجا يافت شوند دستگير و به سختى گشته خواهند شد». همان، 60 و 61. در اين آيات، سه مطلب مهم قابل توجّه مى‏نمايد:

1. «جلباب» چيست و نزديک کردن آن يعنى چه؟

2. «فلسفه» پوشش اسلامى‏

3. «مجازات» افراد مزاحم مجازات اين گونه افراد از نظر اسلام بسيار شديد است و بعد از ارشاد و امر به معروف و نهى از منکر، چنانچه اين بيماردلان از عمل زشت خويش دست برندارند، بايد از جامعه اسلامى تبعيد شوند؛(مسأله حجاب، ص 164) و در صورت استمرار، در رديف محاربان با حکومت اسلامى جاى مى‏گيرند و به حکم قرآن اعدام مى‏گردند. (الميزان فى تفسير القرآن، ج 8، ص 361 و 362) چه نوع پوششى توصيه شده است؟ در مفهوم جلباب اختلاف نظر وجود دارد. آنچه، با توجّه به کتب لغت ر. ک: مسأله حجاب، ص 158 و 159؛ قاموس قرآن، ج 2، ص 41 و 42. (اين کتاب‏ها کلمات اهل لغت را ذکر کرده‏اند؛ مانند تعبير به «الجلباب: القميص أوالثواب الواسع» يا «الجلباب ثوب اوسع من الخمار دون الردّاء تُغطّى به المرأة رأسها و صدرها) و گفتار مفسران شيعه مانند علامه طباطبايى الميزان فى تفسير القرآن، ج 16، ص 361. (هو ثوب تشتمل به المرأة فيغطّى جميع بدنها) و فيض کاشانى تفسير الصافى، ج 4، ص 203. و اهل سنّت مانند قرطبى الجامع لأحکام القرآن، ج 14، ص 156. صحيح‏تر به نظر مى‏رسد، آن است که «جلباب» ملحفه و پوششى چادر مانند است نه روسرى و خمار. از ابن عبّاس و ابن مسعود روايت شده که منظور عبا است.

پس جلباب لباس گشاد و پارچه‏اى است که همه بدن را مى‏پوشاند. ضمناً همان طور که مفسران بزرگ مانند شيخ طوسى و طبرسى فرموده‏اند، در گذشته دو نوع روسرى براى زنان معمول بود: روسرى‏هاى کوچک که آنها را «خِمار» يا «مقنعه» مى‏ناميدند و معمولاً در خانه از آن استفاده مى‏کردند؛ و روسرى‏هاى بزرگ که مخصوص بيرون خانه به شمار مى‏آمد. زنان با اين روسرى بزرگ که جلباب خوانده مى‏شد و از «مقنعه» بزرگ‏تر و از «رداء» کوچک‏تر است و به چادر امروزين شباهت دارد، مو و تمام بدن خود را مى‏پوشاندند. درباره جلباب گفته‏اند: آن روسرى خاصى که بانوان هنگامى که براى کارى به خارج از منزل مى‏روند، سر و روى خود را با آن مى‏پوشند؛ «الجلباب خمارالمرأة الذى يفطّى رأسها و وجهها اذا خرجت لحاجة» (التبيان فى تفسير القرآن، ج 8، ص 361؛ مجمع البيان، ج 8 - 7، ص 578) نزديک ساختن جلباب «يدنين عليهنّ من جلابيبهنّ» - کنايه از پوشيدن چهره و سر و گردن با آن است. مجمع البيان، ص 580؛ الميزان، ج 16، ص 361. يعنى چنان نباشد که چادر يا رو پوش‏هاى بزرگ (مانتو) تنها جنبه تشريفاتى و رسمى داشته باشدو همه پيکرشان را نپوشاند. زنان حق ندارند چنان چادر بپوشند که نشان دهد اهل پرهيز از معاشرت با مردان بيگانه نيستند؛ از نگاه چشم‏هاى نامحرم نمى‏پرهيزند و از مصاديق «کاسيات عاريات» زنانى که ظاهراً پوشيده هستند ولى در واقع برهنه‏اند، روى عن رسول اللّه(ص): «صنفان من اهل النار لم أرهما قوم معهم سياط کأذناب البقر يضربون بها الناس و نساء کاسيات عاريات، مميلات مائلات، رؤسهنّ کأسنمة البُخت المائلة ... .» (ميزان الحکمة، ج 2، ص 259) شمرده مى‏شوند. قرآن فرمان مى‏دهد: بانوان با مراقبت جامه‏شان را بر خود گيرند و آن را رها نکنند تا نشان دهد اهل عفاف و حفظ به شمار مى‏آيند. تعليل پايانى آيه نيز بيانگر همين امر است؛ يعنى آن پوششى مطلوب است که خود به خود دورباش ايجاد مى‏کند و ناپاکدلان را نوميد مى‏سازد. مطهرى، مرتضى، مسأله حجاب، ص 160 و 161. 2. چرا پوشش ضرورت دارد؟ خداوند متعال درباره علت ضرورت پوشش اسلامى مى‏فرمايد: «ذلِکَ أَدْنى‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ». برخى اين آيه را چنين معنا کرده‏اند: «بدين وسيله شناخته مى‏شوند آزادند نه کنيز؛ پس با آزار و تعقيب جوانان رو به رو نمى‏شوند. بنابراين، در عصر حاضر که مسأله بردگى از ميان گرفته، اين حکم نيز منتفى مى‏شود؛ ولى بايد گفت: آسيب‏شناسى حجاب، ص 19. ايجاد مزاحمت و آزار کنيزان نيز روا نيست. حقيقت آن است که وقتى زن پوشيده و با وقار از خانه بيرون رود و جانب عفاف و پاک دامنى را رعايت کند، فاسدان و مزاحمان جرأت هتک حيثيت او را در خود نمى‏يابند. بيمار دلانى که در پى شکار مى‏گردند، فرد داراى حريم را شکارى مناسب نمى‏بينند.

در روايات آمده است: «المرأة ريحانه»؛ وسائل الشيعة، ج 14، ص 120. «زن همچون ريحانه يا شاخه گلى ظريف است.» بى‏ترديد اگر باغبان او را پاس ندارد، از ديد و دست گلچين مصون نمى‏ماند. قرآن کريم، زنان ايده آل را که در بهشت جاى دارند، به مرواريد محجوب و پوشيده در صدف تشبيه مى‏کند: «کَأَمْثالِ اللُّؤْلُؤِ الْمَکْنُونِ»؛ واقعه (56)، آيه 23. افزون بر اين، گاه آنها را به جواهرات اصيلى چون ياقوت و مرجان که جواهر فروشان در پوششى ويژه قرار مى‏دهند تا همچون جواهرات بَدَلى به آسانى در دسترس اين و آن قرار نگيرند و ارزش و قدرشان کاستى نپذيرد، تشبيه مى‏کند. عامرى، حميده، گستره عفاف به گستردگى زندگى، کتاب زنان، شوراى فرهنگى اجتماعى زنان، ش 12، ص 117. بر اين اساس، مرحوم علامه طباطبايى الميزان، ج 8، ص 361. همين تفسير را بر مى‏گزيند. استاد شهيد مطهرى در اين باره مى‏فرمايد: «حرکات و سکنات انسان گاهى زبان‏دار است. گاهى وضع لباس، راه رفتن، سخن گفتن زن معنا دار است و به زبانِ بى‏زبانى مى‏گويد: دلت را به من بده، در آرزوى من باش، مرا تعقيب کن؛ گاهى بر عکس، با زبان بى‏زبانى مى‏گويد: دست تعرّض از اين حريم کوتاه است.» مطهرى، مرتضى، مسأله حجاب، ص 163. البته بايد اعتراف کرد تاکنون بيشتر نوشته‏هاى مربوط به پوشش، نقطه نظر را بر حجاب زن معطوف کرده و کمتر به پوشش مرد توجه نموده‏اند که البته اين يک امر عادى و طبيعى است چرا که زن مظهر جمال و زيبايى و مرد مظهر شيفتگى است. ولى پوشش مردان نيز در ابعاد مختلف فرهنگى، اجتماعى حائز اهميت است.

ازاين‏رو اسلام براى ثبات و پايدارى جامعه درباره پوشش زن و مرد توجه بسيار نموده خداوند متعال مى‏فرمايد: «يا بنى آدم قد انزلنا عليکم لباسا يوارى سوءاتکم و ريشا»؛ «اى فرزندان آدم! لباسى براى شما فرستاديم که اندام (عورت) شما را مى‏پوشاند و مايه زينت شما است» اعراف (7)، آيه 26. خداوند متعال در حق مردان مى‏فرمايد: «قل للمؤمنين يغضّوا من ابصارهم و يحفظوا فروجهم»؛ نور (24)، آيه 30.»؛ «به مؤمنان بگو چشم‏هاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گيرند و عفاف (عورت) خود را حفظ کنند». و در حق زنان نيز مى‏فرمايد: «و قل للمؤمنات يغضضن من ابصارهنّ و يحفظن فروجهنّ»؛ «و به زنان با ايمان بگو چشم‏هاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گيرند و دامان (عورت) خويش را حفظ کنند» همان، آيه 31.. در اين راستا ذکر چند نکته ضرورى مى‏نمايد:

1. فقها فرموده‏اند زن نبايد به بدن مرد نامحرم (به جز سر و صورت و گردن) نگاه کند و اين حکم دليل قطعى دارد که در جاى خود بيان شده است.

2. ممکن است نگاه زن به بدن مرد نامحرم حرام باشد ولى پوشش آن از سوى مرد واجب نباشد همان گونه که نگاه مرد به صورت و دست‏هاى زن از روى شهوت حرام است ولى پوشش آن از سوى زن واجب نيست.

3. مردان مى‏توانند با لباس آستين کوتاه در مجامع عمومى نمايان گردند. اکنون اين پرسش پيش مى‏آيد که اگر مردى با اين وضعيت بيرون آيد و بداند زنان از روى تعمّد و لذت به بدنش نگاه مى‏کنند، آيا از نظر شرعى مرتکب گناه شده؟ دو نظر در اينجا مطرح است. برخى فتوا به حرمت داده و عده‏اى از جواز سخن گفته‏اند. اصلى‏ترين مستند و مبناى اين حکم قاعده فقهى «اعانه بر اثم» است که در فقه کاربرد فراوانى دارد. معناى قاعده اين است که هر کس زمينه تحقق و پياده شدن گناه را براى ديگرى فراهم سازد. خود نيز مانند انجام دهنده‏ى آن گناهکار است. در مقابل برخى مراجع اظهار مى‏دارند که آنچه حرام است «تعاون بر اثم» بوده نه «اعانه بر اثم» اين دو با يکديگر متفاوت است. «تعاون بر اثم» يعنى همکارى و شرکت چند نفر در انجام گناه به گونه‏اى که همگى به طور مستقيم آن را انجام دهند. به همين جهت برخى مراجع گفته‏اند اگر مردان با لباس آستين کوتاه بيرون آيند به قصد اينکه زنان به او نگاه کنند، شريک گناه گرديده و قاعده فقهى در حقش پياده مى‏شود. اما اگر به اين انگيزه نباشد، اشکالى ندارد. و از آنجا که تشخيص انگيزه افراد مشکل است به جوانانى که در خيابان و پارک‏ها به بازى فوتبال مشغول بوده و يا در جاده‏ها به دوچرخه سوارى مشغول هستند.

وجوب امر به معروف محرز نمى‏شود. بر اساس آن چه گفته شد فتواى مراجع درباره پوشش لباس آستين کوتاه مردان متفاوت است و هر کس بايد به نظر مرجع تقليد خود عمل کند. ولى مسئولان دانشگاه‏ها و مديران مدارس و... حق دارند مقرراتى را طبق مصالحى که در نظر دارند براى محدوده‏ى خود وضع نمايند. و شرايطى براى نوع لباس دانشجويان مقرر نمايند. و اين کار به آن معنا نيست که حلالى را حرام کرده و بر خلاف نظر شرع عمل نموده‏اند؛ بلکه اين حق براى مديريت هر مجموعه محفوظ است. البته بايد از افراط و تفريط و اعمال سليقه‏هاى شخصى اجتناب شود. و مصالح کل مجموعه در نظر گرفته شود، و تنها به منظور ايجاد فضاى سالم و آرامش روانى مجموعه حدود و مقررات تعيين گردد. در پايان توجه شما را به استفتائات برخى مراجع جلب مى‏کنيم: امام خمينى، آيت‏الله فاضل و آيت‏الله نورى همدانى: پوشش بدن بر مرد واجب نيست هر چند بداند زنان از روى تعمّد و لذت به او نگاه مى‏کنند. العروة الوثقى، حاشيه، احکام النکاح، مسئله 51. آيت‏الله خويى، آيت‏الله گلپايگانى، آيت‏الله اراکى و آيت‏الله وحيد خراسانى: پوشش بدن بر مرد واجب نيست ولى اگر بداند زنان از روى تعمّد و لذت به او نگاه مى‏کنند پوشش آن به جز صورت، دستها، گردن و پا واجب است.

العروة الوثقى، حاشيه، احکام النکاح، مسئله 51 و هداية العباد، ج 2، مسأله 1068 و استفتاء از محضر آيت‏الله وحيد خراسانى. آيت‏الله بهجت: احتياط واجب است که مرد بدن خود را (به جز مواردى که به طور غالب باز است مانند سر و صورت) در برابر نامحرم بپوشاند هر چند کمک بر حرام نباشد (يعنى هر چند نداند به او نگاه مى‏کنند). توضيح المسائل، مسأله 1933 و 1937. مقام معظم رهبرى، آيت‏الله مکارم: استفاده از لباس آستين کوتاه براى مردان اشکالى ندارد مگر در مواردى که بدانيم مفاسد خاصى بر ان مترتب مى‏شود. استفتاءات، ج 1، س 834، آيت‏الله مکارم و دفتر استفتاءات مقام معظم رهبرى. آيت‏الله تبريزى: سزاوار نيست براى مؤمن که با لباس آستين کوتاه در مجامع عمومى ظاهر شود. دفتر استفتاءات آيت‏الله تبريزى. آيت‏الله صافى: احتياط واجب است که مرد لباس آستين دار بر تن کند در جايى که معرض نگاه زنان نامحرم است. جامع‏الاحکام، ج 2، ص 1722. البته بايد دانست اختلاف نظر مراجع پيرامون پوشش مرد در جاى است که هيچ‏گونه مفسده‏اى به همراه نداشته باشد و گرنه همه اتفاق دارند چنانچه جوانان با لباس آستين کوتاه در مجامع عمومى ظاهر شوند و مفسده‏اى در فضاى جامعه ايجاد نمايند، پوشيدن اين نوع لباس‏ها حرام مى‏باشد. موفق و پيروز باشيد.

پربازدیدترین ها