سلام وقت شما بخير دين و تمدن نخست بايد ديد که آيا امکان دارد ، دين مانع پيشرفت شود يا نه ؟ در اينجا لازم است ميان دين اصيل و ناب و خالص - که از طرف خداوند به عنوان برنامهاى کامل براى زندگى بشر آمده است - با عقايد موهوم و خرافات - که ساخته دست بشرى بوده و به عنوان دين معرفى گرديده ( مانند عقايد موهوم ارباب کليسا درباره خداوند و تعاليم آنها درباره علم و نحوه زندگى مردم ) - تفکيک قائل شد . دين حق الهى ، بهترين برنامه رشد ، تکامل و همساز با پيشرفت بشر در ابعاد مختلف زندگى است و بر علم ، دانش ، کار و تلاش نيز توصيه و تأکيد دارد . چنين چيزى هرگز نمىتواند عامل عقبماندگى و انحطاط باشد . شواهد و دلايل زير را مىتوان براى اثبات اين موضوع اقامه کرد : يکم . پيشينه تمدن مسلمانان ، در طى قرنهاى متمادى و ارتباط آن با کشورهاى ديگر - از جمله کشورهاى اروپايى - نشان مىدهد نه تنها دين موجب عقب ماندگى نمىشود بلکه اعتقاد به دين و عمل به آن ، سبب رسيدن به درجات بالايى از پيشرفت و رشد مىگردد . خانم مارگريت مارکوس ( مريم جميله ) آمريکايى مىنويسد : « اين اعراب نبودند که اسلام را بزرگ کردند بلکه اين اسلام بود که اعراب را از حالت قبائل صحرايى به مقام آقايى جهان ترقى داد » 1 . همچنين « رودول » اسلام شناس و مترجم قرآن به زبان انگليسى مىگويد : « اروپا بايد فراموش نکند که مديون قرآن است همان کتابى که آفتاب علم را در ميان تاريکى قرون وسطى در اروپا ، جلوهگر ساخت » 2 . موريس بوکاى فرانسوى نيز آورده است : « اسلام همواره علم و دين را همزاد تلقى کرده و از همان آغاز ، طلب علم جزو دستورهاى دينىاش بوده است . به کار گرفتن همين دستور موجب جهش معجزه آساى علمى دوره مهم تمدن اسلامى شد . همان تمدنى که غرب نيز قبل از رنسانس ( نوزايش ) از آن برخوردار گرديد » 3 . فريدريش ديتريسى 4 نيز بر آن است که : « علوم طبيعى ، رياضى ، فلسفه ، ستارهشناسى که در قرن دهم اروپا را جلو برد سرچشمه تمام آنها قرآن محمدصلى الله عليه وآله وسلم مىباشد و اروپا به آيين محمدصلى الله عليه وآله وسلم بدهکار است » 5 . دوم . تنها مسلمانان و کشورهاى اسلامى نيستند که به اين گرفتارى مبتلايند بلکه کشورهاى غير اسلامى و غيردينى بسيارى نيز به دلايلى - از جمله سلطه استعمار - در عقبماندگى و فقر مطلق يا نسبى باقى ماندهاند . سوم . در کشورهاى پيشرفته نيز به رغم در اختيار داشتن منابع فراوان و دسترسى به ارقام بالايى از رشد اقتصادى ، رفاه همگانى تحقق نيافته است و به طور معمول گروه خاصى ، از ره آورد توسعه بهره مىگيرند و عده زيادى در فقر زندگى مىکنند . چهارم . به رغم رشد و ترقّى تمدن غرب در بعضى از زمينهها ، انحطاط و بحرانهاى جدى ديگرى نيز در کنار آن پديد آمده است به طورى که بشريت را در ورطه خطرناکى قرار داده و فرياد متفکران و انديشمندان را بلند کرده است . . 5 بسيارى از مردم و دانشمندان غربى و پديد آورندگان تمدن جديد غرب ، دينگرا مىباشند هر چند تمدن نوين ، بر پايه دينگرايى بنيان نهاده نشده است . علل عقبماندگى از آنچه گذشت ، روشن مىشود که نه دين سبب عقبماندگى است و نه پيشرفت غرب محصول دينگريزى است . برعکس رگههايى از دينگريزى - که در اوان پيدايش تمدن نوين غرب رخ نمود - يکى از آسيبهاى جدى و نواقص تمدن غرب است که متفکران و انديشمندان غربى ، به سرعت متوجه اين خلأ گرديده و کوشيدند گرايش به دين را همواره زنده نگه دارند . مشکل اساسى جهان غرب اين است که دين حاکم بر آن ، از اصالت ، جامعيت ، وثاقت و خردپذيرى کافى برخوردار نيست و راه يافتن تحريف در آن ، مشکلات بسيارى را پديد آورده است . اما اينکه چرا کشورهاى اسلامى به رغم برخوردارى از دين مبين اسلام ، عقب افتادهاند بايد گفت : اين مسئله علل و ريشههاى تاريخى مختلفى دارد و بررسى جامع و همه جانبه آن ، نيازمند تحقيقاتى ژرف و گسترده است . اکنون به اختصار به بعضى از آنها اشاره مىشود : يکم . يکى از علل عقبماندگى مسلمانان ، فاصله گرفتن آنان از اسلام ناب و برداشتهاى نادرست از مفاهيم دينى بوده است . برداشت غلط از قضا و قدر الهى ، انسانشناسى اسلام ، جهان در نگاه دين ، انگاره قدرت در اسلام ، زهد ، دعا و . . . موجب کژروى و عقبماندگى شده در حالى که همين مفاهيم در صدر اسلام و حتى در غرب ، موجب پيشرفت گشته است . رواج انديشههاى صوفىگرانه به جاى زهد مثبت و برخى انحرافات فکرى ديگر ، نقش مؤثرى در دور ماندن مسلمانان از قافله صنعت و پيشرفت داشته است 6 . دوم . مسلمانان بر اساس انگيزش و هدايتهاى دينى ، مسير رشد و تعالى را پوييدند و در تاريخ پر افتخار خود ، تمدن درخشانى پديد آوردنده و جهان غرب را مديون خود ساختند . گوستاولوبون مىنويسد : « نفوذ اخلاقى همين اعراب زاييده اسلام ، آن اقوام وحشى اروپا را که سلطنت روم را زير و زبر نمودند ، در طريق آدميت داخل کرد و نيز نفوذ عقلانى آنان دروازه علوم و فنون و فلسفه را که از آن به کلى بىخبر بودند ، به روى آنها باز کرد و تا ششصد سال استاد اروپاييان بودند » 7 . ويل دورانت در تاريخ تمدن مىگويد : « پيدايش و اضمحلال تمدن اسلامى از حوادث بزرگ تاريخ است . اسلام طى پنج قرن ، از سال 81 تا 597 ه . ق ( 700 تا 1200 م ) از لحاظ نيرو ، نظم ، بسط قلمرو و حکومت ، تصفيه اخلاق و رفتار ، سطح زندگانى وضع قوانين منصفانه انسانى و تساهل دينى ، ادبيات ، دانشورى ، علم ، طب و فلسفه پيشاهنگ جهان بود » 8 . از ديدگاه وى : « دنياى اسلام در جهان مسيحى نفوذ گوناگون داشت . اروپاى مسيحى غذاها ، شربتها ، دارو ، درمان ، اسلحه استفاده از نشانهاى خانوادگى ، سليقه و انگيزه هنرى ، ابزارها و فنون صنعت و تجارت و قوانين و راههاى دريايى را از اسلام فرا گرفت و غالباً لغات آن را نيز از مسلمانان اقتباس کرد . . . علماى عرب ، رياضيات ، طبيعيات ، شيمى ، هيئت و طبّ يونان را حفظ کرده و به کمال رسانيدند و ميراث يونان را که بسيار غنىتر شده بود ، به اروپا انتقال دادند . پزشکان اسلامى پانصد سال تمام علمدار طب در جهان بودند . . . ابن سينا و ابن رشد از مشرق بر فيلسوفان مدرسى اروپا پرتو افکندند و صلاحيتشان چون يونانيان مورد اعتماد بود . . . اين نفوذ اسلامى بازرگانى و جنگهاى صليبى ، ترجمه هزاران کتاب از عربى به لاتينى و مسافرتهاى دانشورانى از قبيل ژربر ، مايکل اسکات ، ادلارد باثى به اسپانياى مسلمان » 9 . ولترنيز مىنويسد : « در دوران توحش و نادانى پس از سقوط امپراتورى روم ، مسيحيان همه چيز را مانند هيئت ، شيمى ، طب ، رياضيات و . . . از مسلمانان آموختند و از همان قرنهاى اوليه هجرى ، ناگزير شدند براى گرفتن علوم آن روزگار به سوى آنان روى آورند » 10 . دکتر شفيعى کدکنى بر آن است که : « در سراسر حيات بشر دو نهضت برجسته و ممتاز نمودار است . . . اولى نهضت عظيم اسلامى و ديگر رنسانس و هر دو زاييده اسلاماند » 11 . با کمال تأسف مسلمانان پس از بنا نهادن چنان تمدن درخشانى ، بر اثر انحراف از دين و آلودگى به مفاسد ، دنياپرستى ، سستى و کاهلى ، به انحطاط و عقب ماندگى گراييدند . بنابراين اگر رشد تمدن غرب تا حدى با فاصله گرفتن از تعاليم کليسايى همراه است ، در جهان اسلام اين قضيه کاملاً برعکس است يعنى ، مسلمانان فرازهاى تاريخى خود را مديون اسلام و فرودهاى آن را وارث فاصله گرفتن از ديناند . سوم . وجود نظامهاى سياسى فاسد و استبدادى - که به جاى همت در جهت رشد و پيشرفت مسلمانان ، فقط به فکر حفظ قدرت خويش و صرف هزينههاى عمومى مسلمانان در جهت خوشگذرانى و . . . بودند - آثار زيانبارى براى جامعه و تمدن اسلامى در پى داشته و يکى از عوامل مهم انحطاط جوامع اسلامى است . چهارم . هجوم بيگانگان و استعمارگران و تلاش آنها براى عقب نگه داشتن کشورها و استثمار منابع انسانى و طبيعى و بسط سلطه غرب - آن هم در زمانى که بسيارى از حاکمان کشورهاى اسلامى سرگرم عيش و نوش خود بودند - ضربه سهمگينى بر پيکر مسلمين وارد ساخت . پنجم . سرگرم شدن مسلمانان به تفرقه و جنگهاى داخلى و جانشين ساختن شعارهاى استعمارى همچون ، ناسيوناليزم ، پانعربيسم ( به جاى تکيه بر اسلامخواهى و اتحاد بين الملل اسلامى ) و . . . باعث رکود و عقب ماندگى آنها شده است . بنابراين اگر مسلمانان از تعاليم وحى فاصله نگرفته و قوام سياسى و وحدت اجتماعى خود را حفظ مىکردند ، هماکنون نيز مىتوانستند از هر نظر جلوتر از غرب باشند . اگر آنان به جاى درگيرىهاى بيهوده و اتلاف منابع خود ، دست وحدت به يکديگر مىدادند و به ريسمان الهى چنگ مىزدند و با کنار نهادن خود باختگى ، به جهاد و خيزش علمى برمىخاستند ، اينک نيز مىتوانستند قدرتى بزرگ با امکاناتى وسيع در سطح جهان باشند و با استفاده از استعدادهاى خويش ، از جهت علم و فنآورى ، به رقابت با ديگران بپردازند و تمدنى پديد آورند که افزون بر رشد علمى و تکنولوژيک ، از نظر معنوى و کيفيت مناسبات انسانى نيز بسيارى از مشکلات دنياى مدرن را حل کند . عوامل پيشرفت کشورهاى غربى هرگز بعد از کنار گذاشتن دين ، به اين همه رشد و توسعه دست نيافتهاند بلکه عوامل بسيارى موجب پيشرفت آنان شد که اساسىترين آنها عبارت است از : . 1 عزم و اراده جدى بر تغيير و تلاش و فعاليت در جهت شناخت سنتهاى و قوانين حاکم بر جهان هستى و استفاده از امکاناتى است که خداوند در اختيار بشر نهاده است . از ديگر سو سنت الهى بر اين تعلق گرفته که هر قوم و ملتى ، در جهتى که به فعاليت و تلاش مىپردازد - چه در جهت بهبود امور دنيوى و چه در جهت صلاح آخرت - از مدد پروردگار برخوردار شود و از نتايج تلاشهاى خود بهره گيرد . قرآن مجيد به صراحت مىفرمايد : « کُلاًّ نُمِدُّ هؤُلاءِ وَ هَؤُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُوراً » 12 « ما هر دستهاى را يارى مىرسانيم . يارى پروردگار از هيچ مردم قطع نمىشود » . 2 آشنايى غربيان با تمدن اسلامى و شرقى ، در طول جنگهاى صليبى و مسافرتهاى جهانگردانى مانند مارکوپولو و استفاده بسيار از فرهنگ و دانش مسلمين به ويژه در عرصه علوم عقلى ، طب ، هندسه و رياضيات ، جغرافيا و . . . 13 . 3 رنسانس فکرى در اروپا با توجه به مجموعه عواملى که اين تحول فکرى را ايجاد کرد و مبارزه با خرافات و عقايد موهوم رايج در بين مردم آن ديار . 4 کنار گذاشتن کليسا از دخالت در امور جامعه و به وجود آوردن نهادهاى جديدى براى اداره آن . گفتنى است که اروپا در قرون وسطى ، غرق در تاريکى جهل و خرافه بود . ارباب کليسا با تلقين بعضى از عقايد موهوم ، اجازه رشد علم و دانش را نمىدادند در حالى که در همان قرون ، دانشمندان اروپايى تحت تأثير تمدن اسلامى قرار داشتند . اين تمدن تا قلب اروپا پيش رفته و خواهان تحول اروپا و نگرش جديد به علم و دانش بود . ارباب کليسا با تفتيش عقايد ، حتى اظهار نظر درباره پديدههاى جهان را گمراهى تلقى مىکردند . گاليله در همين رابطه محاکمه شد و صدها دانشمند به همين دليل محکوم گرديدند ! ! اين وضعيت در حالى بود که مراکز علمى جهان اسلام در آن زمان ، محل فراگيرى دانش و ساخت ابزارهاى دقيق ( مانند ساعت و لوازم جراحى و . . . ) بود . صدها دانشپژوه اروپايى در اين مراکز مشغول به تحصيل بودند . تعاليم اسلامى همگان را به يادگيرى دانش و تفکّر در آفرينش دعوت مىکرد و آيات قرآنى ، خود پيشگام در بيان حقايق هستى و چگونگى رخدادهاى آن بود . بر اساس همين شرايط بود که اروپا تحت تأثير قرار گرفت و خيزشى علمى در آن سامان شکل داده شد . چه بايد کرد ؟ در هر صورت ، انديشه و تمدن اسلامى امروزه جانمايه نيرومندى براى احيا دارد ولى تمدن غرب به شدت گرفتار انحطاط فرهنگى و زوالپذيرى شده است . در اين فرصت اگر مسلمانان بخواهند جايگاه شايسته خود را بازيابند ، رعايت نکات زير بايسته است : . 1 ترسيم دقيق چشمانداز مطلوب و متناسب با مقتضيات زمان ، . 2 عزم و اراده جدى بر تغيير وضع موجود و حرکت به سمت احياى تمدن نوين اسلامى ، همراه با نشاط و اميد ، احساس توانايى و دورى از خودباختگى ، . 3 بالا بردن سطح شناخت و بينشهاى دينى در همه ابعاد آن ، . 4 تقويت روح ايمان ، تقوا ، استوارى در دين و مبارزه با کژىها ، . 5 ارتقاى دانش و سطح علمى و بسط و تعميق نهضت نرمافزارى با به کارگيرى همه ظرفيتهاى موجود ، . 6 ارتباط وثيق ، همدلى و مشارکت در سطح بينالملل اسلامى و تعاون و همکارى گسترده در ابعاد مختلف ( نه انزواگزينى و انفعال ) . . 7 از ميان برداشتن رژيمهاى سياسى وابسته و فاسد و برقرارى نظامهاى سياسى مشروع اسلامى ، مستقل و مشارکتگرا . . 8 استمداد از عنايات الهى ، توکل بر خداوند و تکيه بر درونمايههاى دينى و بومى در عين استفاده خردمندانه و گزينشگرانه از دانشها و تجربيات ديگران 14 . ط . پوياى فرهنگ و تمدن اسلام و ايران ، على اکبر ولايتى . ( 1 ) مقالاتى از بانو مريم جميله ، ترجمه سيد غلامرضا سعيدى ، اقدس حسابى ، ( قم : نشر حر ، 1356 ) ، ص . 12 ( 2 ) نيک بين ، نصراللَّه ، اسلام از ديدگاه دانشمندان غرب ، ( دورود : سيمان وفارسيت ، بىتا ) ، ص . 47 ( 3 ) بوکاى ، موريس ، عهدين ، قرآن و علم ، ترجمه حسن حبيبى ، ( تهران : حسينيه ارشاد ، بىتا ) ، ص . 14 ( 4 ) خاورشناس آلمانى ( 1821 - 1903 م ) . ( 5 ) نيک بين ، نصراللَّه ، اسلام از ديدگاه دانشمندان غرب ، ص 52 ، به نقل از : محمد عند علماء الغرب ، ص . 92 ( 6 ) جهت آگاهى بيشتر نگا : مطهرى ، مرتضى ، انسان و سرنوشت ، ( قم : صدرا ، چاپ چهاردهم ، 1374 ) ، صص 16 - . 27 ( 7 ) تمدن اسلام و عرب ، چاپ چهارم ، ص . 751 ( 8 ) دورانت ، ويل ، تاريخ تمدن ، ترجمه : صارمى ، ابوطالب و ديگران ، ج 4 ( عصر ايمان ، بخش اول ) ، ( تهران : شرکت انتشارات علمى و فرهنگى ويراست دوم ، چاپ چهارم 1373 ) ، ص . 432 ( 9 ) همان ، صص 433 - . 434 ( 10 ) حديدى ، جواد ، اسلام از نظر ولتر ، ص 87 ، ( تهران : توس ، چاپ سوم . ( 11 ) شفيعى کدکنى ، محمدرضا ، نهضت علمى اسلامى ( مق ) ، نامه آستان قدس ، ش 5 و . 6 ( 12 ) اسراء ( 17 ) ، آيه . 20 ( 13 ) جهت آگاهى بيشتر نگا : الف . ولايتى ، على اکبر ، پويايى فرهنگ و تمدن اسلام و ايران ، ( تهران : وزارت امور خارجه ، چاپ اول ، 1382 ) ، ج 2 ، صص 229 - 362 ب . هونکه ، زيگريد ، فرهنگ اسلام در اروپا ، ترجمه مرتضى رمضانى ، ( تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى ) . ( 14 ) براى آگاهى بيشتر . ک : الف . قربانى ، زينالعابدين ، علل پيشرفت و انحطاط مسلمين ب . موثق ، احمد ، علل ضعف و انحطاط مسلمين در انديشههاى سياسى و آراى اصلاحى سيد جمالالدين اسدآبادى پ . گاردى ، روژه ، آمريکا پيشتاز انحطاط ، ترجمه : قاسم منصورى ت . عزيزآبادى ، قانع ، علل انحطاط تمدنها ث . رجبى ، ريشههاى ضعف و عقبماندگى مسلمانان ج . شکيب ارسلان ، امير ، رمز عقبماندگى ما ، ترجمه : محمد باقرانصارى ح . شکيب ارسلان ، تاريخ فتوحات اسلامى در اروپا ، ترجمه : على دوانى خ . انصاريان ، حسين ، به سوى قرآن و اسلام د . ويلدورانت ، تاريخ تمدن ، ج 4 ، ترجمه : گروهى از نويسندگان ، ( تهران : اميرکبير ) ذ . زيگريد هونکه ، فرهنگ اسلام در اروپا ، ترجمه : مرتضى رهبانى ، ( تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى ) . گوستاولوبون ، تاريخ تمدن اسلام و عرب ز . تمدن اسلامى پيشگام در علوم و فنون جديد ، ج 1 و 2 ، بولتن انديشه ، شماره 17 و 18 ، ( نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاهها ) س . نهرو ، جواهر لعل ، نگاهى به تاريخ جهان ش . صرفى ، محمدتقى ، تمدن اسلامى از زبان بيگانگان ص . جرجى زيدان ، تاريخ تمدن اسلام ض . زمانى ، مصطفى ، حدود خسارت جهان و انحطاط مسلمين .
نظر خودتان را ارسال کنید