باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
الف:چشم زخم در قرآن
سوره يوسف،آيه 67
چشم زخم
«وَ قالَ يا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَةٍ وَ ما أُغْنِي عَنْکُمْ مِنَ اللَّه مِنْ شَيْءٍ إِنِ الْحُکْمُ إِلاَّ للَّه عَلَيْهِ تَوَکَّلْتُ وَ عَلَيْهِ فَلْيَتَوَکَّلِ الْمُتَوَکِّلُونَ»1 ؛ «و گفت: اى پسران من! [همه] از يک دروازه [به شهر ]درنياييد؛ بلکه از دروازه هاى مختلف وارد شويد و من [با اين سفارش ]چيزى از [قضاى ]خدا را از شما دور نمى توانم داشت. فرمان، جز براى خدا نيست. بر او توکل کردم، و توکل کنندگان بايد بر او توکل کنند».
چند نکته در مورد چشم زخم
حضرت يوسف، عزيز مصر شد. در قحطى پيش آمده، قرار شد يعقوب پسرانش را به دربار مصر بفرستد تا غذا بگيرند. يعقوب به پسرهايش که يازده نفر بودند، گفت: هنگام داخل شدن، از يک درب وارد نشويد؛ بلکه از درب هاى متعدد وارد شويد.
بحث در اين جاست که چرا حضرت يعقوب چنين سفارشى کرد؛ به خصوص اين که در آيه بعد خدا يعقوب را صاحب علم معرفى مى کند؛ «وَ لَمَّا دَخَلُوا مِنْ حَيْثُ أَمَرَهُمْ أَبُوهُمْ ما کانَ يُغْني عَنْهُمْ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ إِلاَّ حاجَةً في نَفْسِ يَعْقُوبَ قَضاها وَ إِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِما عَلَّمْناهُ وَ لکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ»؛ «و چون همان گونه که پدرشان به آنان فرمان داده بود، وارد شدند، [اين کار] چيزى را در برابر خدا از آنان برطرف نمى کرد؛ جز اين که يعقوب نيازى را که در دلش بود، برآورد و بى گمان، او از آن چه بدو آموخته بوديم، داراى دانشى [فراوان ]بود؛ ولى بيشتر مردم نمى دانند».
برخى مفسرين بزرگ، دليل اين سفارش يعقوب را چشم نخوردن فرزندان ذکر کرده اند؛ زيرا به قول مجمع البيان2، آنها صاحب جمال و هيبت بودند و در عين حال، همه برادرانى از يک پدر (سرشناس و مهم) بودند. هيبتشان را (از جهت تنومندى) مى توان از کلام خودشان در آيه 8 فهميد؛ «…وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ»؛ «… ما جمعى نيرومند هستيم»؛ ولى جمالشان را شايد صاحب مجمع از برادر يوسف بودن استنباط کرده باشد.
با توجه به متون دينى، بايد گفت: اصل چشم زخم را اسلام پذيرفته است. خداوند در سوره قلم، آيه 51 مى فرمايد: «وَ إِنْ يَکادُ الَّذِينَ کَفَرُوا لَيُزْلِقُونَکَ بِأَبْصارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ»؛ «و آنان که کافر شدند، چون قرآن را شنيدند، چيزى نمانده بود که تو را چشم بزنند».
مرحوم طبرسى در اين جا مى فرمايد: «مفسران بر اين عقيده هستند که مقصود آيه، چشم زخم است3؛ البته برخى نيز قبول ندارند؛ ولى اکثر قريب به اتفاق بر همين قولند.
در منابع روايى هم مطالب فراوانى در مورد حقيقت داشتن چشم زخم وجود دارد؛ «عَنِ النَّبِيِّ صلى الله عليه و آله أَنَّ الْعَيْنَ حَقٌّ تَسْتَنْزِلُ الْحَالِقَ115؛ چشم زخم، حق است و مى تواند قله کوه را به زير افکند».
روايت عجيبى در کتاب بحارالانوار است که علت عمده مرگ ها را چشم زخم برمى شمارد؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ لَوْ نُبِشَ لَکُمْ عَنِ الْقُبُورِ لَرَأَيْتُمْ أَنَّ أَکْثَرَ مَوْتَاهُمْ بِالْعَيْنِ لِأَنَّ الْعَيْنَ حَقٌّ أَلَا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله قَالَ الْعَيْنُ حَقٌّ فَمَنْ أَعْجَبَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ فَلْيَذْکُرِ اللَّهَ فِي ذَلِکَ فَإِنَّهُ إِذَا ذَکَرَ اللَّهَ لَمْ يَضُرَّهُ»4؛ از امام صادق عليه السلام نقل شده که فرمود: اگر براى شما نبش قبر مى شد (و علت مرگ ها معلوم مى گرديد) هر آينه مى ديديد که اکثر مردگان شما از چشم زخم مى باشند. به درستى که چشم زدن، حق است. آگاه باشيد که رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: چشم زدن، حق است؛ پس هرگاه کسى نسبت به چيزى از برادرش شگفت زده شد (به چشمش بزرگ آمد)، پس در آن حال ياد خدا کند؛ زيرا به درستى که وقتى ياد خدا کند، به او ضررى نمى رساند».
چطور مى شود چشم کسى بر اشيا و يا بدن ديگرى تأثير بگذارد؟
بايد توجه داشت که وقتى مى گويند چشم، اين چشم خودش به تنهايى موضوعيت ندارد؛ بلکه ابزار روح است و روح بعضى ها اين قدرت را دارد که اثرگذارى بر چيزهاى خارج داشته باشد؛ حتى ناخودآگاه و ناخواسته.
در حقيقت، چشم زخم اين طور است که چيزى براى شخص، جلب توجه مى کند و در روحش اثر مى گذارد و او مى تواند با روحش بر ديگرى و يا بر چيزى که برايش جالب بوده، اثر منفى بگذارد. از نظر کسانى که روح شناس و انسان شناس هستند، ثابت شده که انسان مى تواند اثر غيرمادى بر خارج داشته باشد.
اگر کسى بگويد معقول نيست، مى گوييم: اگر شخصى مقابل چشم شما خميازه بکشد، چه اتفاقى مى افتد؟ آيا مى توانيد جلو خود را بگيريد و شما خميازه نکشيد؟ اين اثرگذارى، غيرمادى است (مگر براى افرادى خاص). شادى، غم و امثال آن، اثر بر روح مى گذارند و چشم و گوش و اعضا و جوارح انسان، ابزار آن هستند و در واقع، آن اعضا وسيله ها و راه هاى تأثير و تأثر روح هستند.
گاهى ديدن هم در کار نيست؛ مثلاً کسى در خانه اش نشسته، مى شنود فلانى معامله اى کرده و چند ميليون تومان سود برده است و حالتى برايش پيش مى آيد و آن شخص را چشم مى زند و بيچاره اش مى کند.
شورى چشم (چشم زخم)، با عدل الهى و با اراده و قدرت خداوند، چگونه سازگار است؟
در پاسخ بايد گفت که شورى چشم، نوعى قدرت روحى شخص و يک سبب غيرمادى است و مانند بسيارى از اسباب مادى، مثل قدرت بازو و زور پنجه، اثرگذارى خارجى دارد و سنت خدا و نظام علّى و معلولى بر اين استوار است که ابزارهاى مادى و قدرت هاى روحى و معنوى در جهان، داراى تأثير باشند و همان گونه که قدرت مادى انسان ها در ضرر يا سود رساندن به ديگران منافاتى با عدالت و حکمت خداوند ندارد، قدرت غيرمادى آنان نيز منافاتى با اين مسئله ندارد.
راه هاى مقابله با چشم زخم کدامند؟
پاسخ اين است که راه هاى متعددى براى دفاع و يا درمان وجود دارد که برخى عبارتند از:
1. خواندن سوره هاى «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النّاسِ» و «قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ».
2. خواندن آيه الکرسى.
3. خواندن آيه «وَ إِنْ يَکادُ الَّذِينَ کَفَرُوا…».
4. خواندن و همراه داشتن حرز امام جواد عليه السلام (در مفاتيح الجنان مذکور است).
5. دورى از تجملات و به رخ کشيدن دارايى ها و به چشم آوردن داشته ها.
6. انصراف ذهنى از فکر کردن درباره چشم زخم و دورى از بدبينى نسبت به ديگران و چشم زخم آنها.
7. صدقه دادن و خيرخواهى براى همگان.
8. گفتن ذکرهاى «ماشاءاللّه » و «لاحول ولا قوة الا باللّه العلى العظيم».
در برخى روايات هم آمده که تکبير بگوييد و در برخى توصيه به اذکار ديگرى شده است؛ «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عليه السلام أَنَّهُ قَالَ: الْعَيْنُ حَقٌّ وَ لَيْسَ تَأْمَنُهَا مِنْکَ عَلَى نَفْسِکَ وَ لا مِنْکَ عَلَى غَيْرِکَ فَإِذَا خِفْتَ شَيْئاً مِنْ ذَلِکَ فَقُلْ مَا شَاءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ ثَلَاثاً5؛ از امام صادق عليه السلامنقل شده که فرمود: چشم زخم، حق است و حتى خودت از خودت در امان نيستى و نه کسى از تو در امان است؛ پس هنگامى که نسبت به چيزى از اين (چشم زدن) ترسيدى، سه بار بگو ماشاءاللّه لا حول…».
در برخى روايات آمده است: اگر کسى لباس قشنگى پوشيد و به تعبير امروزى ها، تيپ زد، وقتى از خانه خارج مى شود، معوذتين (سوره ناس و علق) بخواند؛ تا چشم نخورد6
پي نوشت ها
1يوسف 12، آيه 67.
2مجمع البيان، ج 5، ص 249.
3 مجمع البيان، ج 10، ص 341.
4 بحارالأنوار، ج 6، ص 60، باب 1، تأثير السحر و العين و حقيقته.
5همان، ج 25، ص 60، باب 1، تأثير السحر و العين و حقيقته.
6همان، ج 26، ص 60، باب 1، تأثير السحر و العين و حقيقته.
7 همان، ج 128، ص 92، باب 96، الدعاء لدفع السحر و العين.
نظر خودتان را ارسال کنید