باسلام خدمت شما پرسشگر محترم
پاسخ سوال اول:
به طور کلي ميتوان از حالات روحي خود، قبولي توبه را فهميد مثل علاقه و ميل به انجام اعمال نيک و خوشحال شدن و لذت بردن از انجام آن و کراهت و تنفر داشتن از اعمال بد و ناراحت شدن از انجام آن ـ و ديگر اينکه همينکه انسان ديد در انجام کارهاي نيک موفق است و توفيق انجام دادن آنها را دارد و مبتلا به کارهاي حرام نميشود، خود بهترين دليل بر قبولي توجه او به درگاه خداوند متعال است .
به عبارت ديگر نخست بايد دانست صفحه دل آدمي آينه تجلي رحمت و غضب خداست و با رجوع به فطرت دروني و حالت قلبي خود مي توان از رضايت و عدم رضايت خدا با خبر شد به طوري که اگر آثاري از اصرار بر گناه در دل نمانده و پشيماني کامل وجود دارد معلوم مي شود که خداوند نيز آثاري از گناه را باقي نگذاشته است و توبه را پذيرفته است؛ چنان که گروهي از مردان خدمت حضرت موسي(ع) رسيدند و پرسيدند از کجا بدانيم خداوند از ما راضي است؟ حضرت موسي(ع) درخواست آنان را به خداوند منتقل کرد. خداوند فرمود: به بندگان من بگو: «بدانيد هرگاه از من راضي شديد من هم از شما راضي ام»(تحف العقول) .
آمرزش از طرف خداوند،درحقيقت ،نتيجه توبه از طرف عبد و پذيرش آن است .
در بحث پذيرش توبه آنچه اهميت دارد وجود شرايط است . اگر کسي موفق شود با شرايط که به تعبير قرآن کريم ،همان توبه نصوح است، توبه نمايد. مسئله پذيرش و آمرزش از طرف خداوند قطعي خواهد بود.
عالمان اخلاقي با استفاده از منابع اسلامي فرموده اند: شخص توبه کننده ،حتي اگر پس از توبه نصوح ،به دلايلي دوباره به گناه آلوده گردد،و توبه نمايد، پذيرش و آمرزش الاهي را در پي خواهد داشت و اين فرايند تا هنگام مرگ ادامه خواهد داشت.
و در کتاب شريف ينابيع الحکمه باب غيبت اين حديث بسيار زيبائي نقل شده به بال اميد(رجاء) مومن کمک کي کند:
از امام صادق عليه السلام سوال شد از کجا بدانيم که توبه قبول شده است؟
امام عليه السلام فرمودند: اگر بعد از توبه موفق به عمل نيک و اطاعت خدا شديد(در واقع خداوند مهربان،توفيق آن عمل را به شما داد)بدانيد توبه مورد قبول واقع شده است.
پاسخ سوال دوم، سوم و چهارم:
در واقع اين سه سوال يک سوال بوده و در قالب يک سوال پاسخ آن بيان مي شود.
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در آخرين خطبه اي که براي مردم خواند و موعظه فرمود، بحثي راجع به توبه و بازگشت بنده از معصيت و گناه کرد، فرمود: هر کس يک سال قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را مي پذيرد. بعد خودش فرمود: يک سال زياد است و در کمتر از يک سال هم ممکن است، اگر در يک ماه قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را مي پذيرد. باز فرمود: يک ماه هم زياد است و در کمتر از يک ماه هم ممکن است، اگر کسي يک روز قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را مي پذيرد. باز فرمود: يک روز هم زياد است و در کمتر از يک روز هم ممکن است، اگر کسي در يک ساعت قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را مي پذيرد، باز فرمود: يک ساعت هم زياد است و در کمتر از يک ساعت هم ممکن است، در اين وقت فرمود: اگر کسي يک لحظه قبل از مردنش توفيق توبه پيدا کند خداوند توبه او را مي پذيرد.
توبه رجوع و بازگشت واقعي بنده به سوي خداوند است، و البته ممکن نيست که بنده اي واقعا و حقيقتا راه کج را که مي رفته رها کند و به سوي راه راست و مستقيم باز گردد و از عمق باطن و روح خود به سوي خداوند بيايد نه فقط به دليل اجبار و اضطرار - و خداوند او را در جوار رحمت خود نپذيرد. آن چيزي که رکن و اساس توبه را تشکيل مي دهد، ندامت و پشيماني از کار بد و تصميم به ترک گناه است. توبه حقيقي يعني انصراف جدي و بازگشت واقعي از گناه به سوي صلاح و ارشاد، و بديهي است که اگر انصراف، جدي و واقعي باشد و معلول مشاهده کيفر نقد و حاضر نباشد البته خداوند متعال به رحمت واسعه خود آن را مي پذيرد.توبه در دو موقف و دو موطن پذيرفته نمي شود:
يکي در همين دنيا آنگاه که کيفر رسيده باشد، و در حقيقت حالتي که انسان در اين وقت به خود مي گيرد صورت توبه دارد ولي حقيقت توبه ندارد. در سوره مبارکه مؤمن آيه 85 درباره بعضي از اقوام گذشته که دچار عقوبت الهي شدند مي فرمايد: همين که عقوبت سخت ما را ديدند اظهار داشتند که به خداي يگانه ايمان آورده ايم و تمام آن چيزهايي را که شريک خداوند ساخته بوديم به دور ريختيم. ولي اينچنين توبه و ايماني که بعد از مشاهده عقوبت سخت پيدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشيد.
موقف دوم که توبه پذيرفته نمي شود جهان آخرت است. همينکه آدمي بدان جهان رفت ديگر توبه و پشيماني سودي ندارد، نه تنها بدان جهت که در آنجا آدمي کيفر را حاضر و مشهود مي بيند بلکه بدان جهت که در آنجا ديگر عمل و تغيير تصميم و حرکت و تکامل معنا ندارد، هر کس در آنجا به هر حالت و با هر درجه و هر مقام که رفت براي هميشه در همان حالت باقي است و نمي تواند در خودش تصميماتي و تغييراتي ايجاد کند. در آنجا هم توبه و انصراف واقعي پيدا نمي شود نه اينکه انصراف واقعي پيدا مي شود و مورد قبول واقع نمي گردد.
خداوند در سوره النساء آيات 17 و 18 مي فرمايد: « إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السوءَ بجَهَلَة ثُمَّ يَتُوبُونَ مِن قَرِيب فَأُولَئک يَتُوب اللَّهُ عَلَيهِمْ وَ کانَ اللَّهُ عَلِيماً حَکيماً* وَ لَيْستِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السيِّئَاتِ حَتى إِذَا حَضرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْت قَالَ إِنى تُبْت الْئََنَ وَ لا الَّذِينَ يَمُوتُونَ وَ هُمْ کفَّارٌ أُولَئک أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَاباً أَلِيماً؛ توبه تنها براى کسانى است که کار بدى را از روى جهالت انجام مى دهند و سپس به زودى توبه مى کنند، خداوند توبه چنين اشخاصى را مى پذيرد و خدا دانا و حکيم است. و براى کسانى که کارهاى بد را انجام مى دهند و هنگامى که مرگ يکى از آنها فرا برسد مى گويد الان توبه کردم، توبه نيست و نه براى کسانى که در حال کفر از دنيا مى روند، اينها کسانى هستند که عذاب دردناکى براى آنها فراهم کرده ايم».
شرائط پذيرش توبه:
در اين آيه صريحا مسئله توبه و پاره اى از شرائط آن را بيان مى کند و مى فرمايد: توبه تنها براى آنها است که گناهى را از روى جهالت انجام مى دهند. کلمه جهل و مشتقات آن گرچه به معانى گوناگونى آمده است ولى از قرائن استفاده مى شود که منظور از آن در اين آيه طغيان غرائز و تسلط هوسهاى سرکش و چيره شدن آنها بر نيروى عقل و ايمان است، و در اين حالت، علم و دانش انسان به گناه گرچه از بين نمى رود اما تحت تاثير آن غرائز سرکش قرار گرفته و عملا بى اثر مى گردد، و هنگامى که علم اثر خود را از دست داد، عملا با جهل و نادانى برابر خواهد بود. ولى اگر گناه بر اثر چنين جهالتى نباشد بلکه از روى انکار حکم پروردگار و عناد و دشمنى انجام گيرد، چنين گناهى حکايت از کفر مى کند و به همين جهت توبه آن قبول نيست، مگر اين که از اين حالت بازگردد و دست از عناد و انکار بشويد.
در واقع اين آيه همان حقيقتى را بيان مى کند که امام سجاد عليه السلام در دعاى ابو حمزه با توضيح بيشترى بيان فرموده است آنجا که مى گويد: «الهى لم اعصک حين عصيتک و انا بربوبيتک جاحد و لا بامرک مستخف و لا لعقوبتک متعرض و لا لوعيدک متهاون لکن خطيئة عرضت و سولت لى نفسى و غلبنى هواى؛ خداى من هنگامى که به معصيت تو پرداختم اقدام به گناه از راه انکار خداونديت نکردم و نه به خاطر خفيف شمردن امر تو بود و نه مجازات ترا کم اهميت گرفتم و نسبت به آن بى اعتنا بودم و نه وعده کيفرت را سبک شمردم بلکه خطائى بود که در برابر من قرار گرفت و نفس اماره، حق را بر من مشتبه کرد و هوى و هوس بر من چيره شد».
«ثم يتوبون من قريب» در اين جمله اشاره به يکى ديگر از شرائط توبه کرده و مى فرمايد: سپس به زودى توبه کنند. در باره معناي قريب ( زمان نزديک ) در ميان مفسران گفتگو است، جمع زيادى آن را به معنى قبل از آشکار شدن نشانه هاى مرگ مى گيرند، و آيه بعد را که مى گويد پس از ظهور علائم مرگ توبه پذيرفته نمى شود، شاهد بر آن مى دانند، بنا بر اين تعبير به قريب شايد به خاطر اين است که اصولا زندگى دنيا هر چه باشد کوتاه و پايان آن نزديک است.
اما بعضى ديگر آن را به معنى زمان نزديک به گناه گرفته اند، يعنى به زودي از کار خود پشيمان شود و بسوى خدا بازگردد، زيرا توبه کامل آن است که آثار و رسوبات گناه را به طور کلى از روح و جان انسان بشويد، و کمترين اثرى از آن در دل باقى نماند، و اين در صورتى ممکن است که در فاصله نزديکى قبل از آنکه گناه در وجود انسان ريشه بدواند و بشکل طبيعت ثانوى در آيد از آن پشيمان شود، در غير اين صورت غالبا اثرات گناه در زواياى قلب و جان انسانى باقى خواهد ماند، پس توبه کامل توبه اى است که به زودي انجام پذيرد، و کلمه قريب از نظر لغت و فهم عرف، نيز با اين معنى مناسبتر است.
درست است که توبه بعد از زمان طولانى نيز پذيرفته مى شود، اما توبه کامل نيست و شايد تعبير به على الله ( توبه اى که بر خدا لازم است آن را بپذيرد ) نيز اشاره به همين معنى باشد زيرا اين تعبير تنها در اين آيه از قرآن آمده است و مفهوم آن اين است که پذيرش اين گونه توبه ها از حقوق بندگان مى باشد در حالى که پذيرش توبه هاى دور دست از طرف خداوند يک نوع تفضل است، نه حق. به طور خلاصه شرط قبولى توبه دو چيز است: نخست اين که قبل از مشاهده نشانه هاى مرگ باشد و ديگر اين که انسان، با ايمان از دنيا برود. ضمنا از اين آيات قرآن استفاده مى شود که انسان نبايد توبه را به تاخير اندازد، زيرا ممکن است به طور ناگهان مرگ او فرا رسد و درهاى توبه به روى او بسته شود.
خداوند در جاي ديگر مي فرمايد: «إِلا الَّذِينَ تَابُوا مِن بَعْدِ ذَلِک وَ أَصلَحُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ مگر کسانى که بعد از آن توبه کنند و جبران نمايند که خداوند غفور و رحيم است» (سوره نور ، 5). توبه تنها استغفار يا ندامت از گذشته، و حتى تصميم نسبت به ترک در آينده نيست، بلکه علاوه بر همه اينها شخص گنهکار بايد در مقام جبران بر آيد. اگر واقعا حيثيت زن يا مرد پاکدامن را لکه دار ساخته براى قبولى توبه خود بايد سخنان خويش را در برابر تمام کسانى که اين تهمت را از او شنيده اند تکذيب کنند و به اصطلاح اعاده حيثيت نمايند. جمله « واصلحوا» بعد از ذکر جمله تابوا اشاره به همين حقيقت است، که بايد اين گونه اشخاص از گناه خود توبه کنند و در مقام اصلاح فسادى که مرتکب شده اند بر آيند. بنابر اين جبران و اصلاح فساد انجام شده شرط قبولي توبه اعلام شده است.
پس قرآن مجيد سه شرط اساسى براى قبولى توبه ذکر کردهاست:
1- گناه از روى جهالت و نادانى انجام گرفته باشد.
2- گناه و خطا اصلاح و جبران گردد، يعنى حق الله و حق النّاس ادا شود.
3- توبه به تأخير نيفتد.
البته در برخى از روايات، افزون بر سه اصل مذکور، امورى تعريف شده که بيانگر مرتبه کامل توبه است، مثلاً در حديثى امام على(ع) به کسى که در حضورش از روى غفلت استغفار کرد، ناراحت شد و فرمود: مىدانى استغفار چيست؟ طلب آمرزش درجه بلند مرتبهگان است و تحقق آن در گرو شش عمل است:
1- بر اعمال گذشته نادم گردد،
2- نسبت به آينده، تصميم برترک بگيرد،
3- حقوق مردم را بپردازد، به طورى که هنگام ملاقات پروردگارحقى بر تو نباشد،
4- هر واجبى که از تو فوت شده، حق آن را به جا آورى،
5- گوشتهايى که در اثر حرام بر اندامت روييدهاست، با اندوه آب کنى تا آن جا که از نو گوشت برويد،
6- به همان اندازه که شيرينى معصيت و گناه را چشيدى، زحمت طاعت را بچشى. در اين شرايط بگو استغفرالله(1)
علامه مجلسى در مورد اين حديث گفته است: غير از ندامت وعزم برترک گناه، شرايط ديگر نزد عموم دانشمندان علم کلام از شرايط کمال توبه است، نه از شرايط آن.(2) امام خمينى(ره) دو مورد اوّل را رکن و اساس توبه و مورد سوم و چهارم را از شرايط قبول توبه و مورد پنجم و ششم را شرط کامل شدن توبه برشمرده است.(3) استاد مطهرى نيز همين نظريه را اختيار کردهاند.(4)
پي نوشت ها:
1. نهج البلاغه، قصار 417/
2. بحارالأنوار، ج 6، ص 37/
3. مکاسب محرمه، ج 1، ص 478/
4. استاد مطهرى، گفتارهاى معنوى، ص 144-145/
موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید