باسلام خدمت شما پرسشگر محترم براساس آيات قرآنى، مسأله معاد کلى و عمومى بوده و تمام موجودات و از جمله انسان به سوى خداوند متعال بازخواهند گشت روم / 11؛ عنکبوت / 19 و 20؛ يونس / 34؛ انشقاق / 12 - 6. اما چگونگى معاد، براساس آيات و روايات هم جسمانى است و هم روحانى. يعنى هم جسم انسان و هم روح آدمى به سوى خدا باز خواهد گشت و در محضر او حاضر خواهد شد. از اين رو، پس از مرگ نه جسم آدمى معدوم مىشود و نه روح وى. آيات قرآن به اين حقيقت اشاره دارند که انسان در مقام يک موجود و قطعهاى از هستى، هيچگاه معدوم نمىشود، بلکه متحول و متبدل شده، بر اساس حرکتى که از آغاز پيدايش داشته، نتيجه آن را خواهد يافت. به اين آيات دقت کنيد: «أ و لم ير الإنسان أنا خلقناه من نطفة فإذا هو خصيم مبين * وضرب لنا مثلا و نسى خلقه قال من يحى العظام و هى رميم * قليحييها الذى أنشأها أول مرة و هو بکل خلق عليم * الذى جعل لکممنالشجر الأخضر نارا فإذا أنتم منه توقدون * أو ليس الذىخلقالسماوات و الأرض بقادر على أن يخلق مثلهم بلى و هو الخلاقالعليم* إنما أمره إذا أراد شيئا أن يقول له کن فيکون؛ يس / 82 - 77. مگر آدمى ندانسته است که ما او را از نطفهاى آفريدهايم. پس بناگاه وى ستيزهجويى آشکار شده است و براى ما مثلى آورد و آفرينش خود را فراموش کرد، گفت: چه کسى اين استخوانها را که چنين پوسيده است، زندگى مىبخشد؟ بگو: همان کسى که نخستين بار آن را پديد آورد و اوست که به هرگونه آفرينشى داناست. همو که برايتان در درخت سبز فام اخگر که از آن آتش مىافروزيد. آيا کسى که آسمانها و زمين را آفريده، توانا نيست که مانند آنها را بيافريند؟ آرى اوست آفريننده دانا. چون به چيزى اراده فرمايد، کارش اين بس که مىگويد: باش پس موجود مىشود». اين آيات، به روشنى حکايت دارد که جسم انسان نيز معاد خواهد داشت. از اين رو در پاسخ به آنان که منکر معاد بوده و با لحن انکار و استبعاد مىگويند: چه کسى به استخوانهاى پوسيده حيات مىبخشد و آن را در قيامت زنده مىکند؟ مىفرمايد آن که استخوانها را به وجود آورده و به آنها حيات داده است، استخوانهاى پوسيده را زنده مىکند. سورههاى حج / 6 - 5؛ ق / 11 - 9. اما بايد توجه داشت که روح و جسمى که در قيامت در محضر الهى حاضر خواهند گشت، روح و جسم تحول يافته و متکامل شدهاند، نه همين روح و جسمى که در اين دنيا بودهاند. براى روشنتر شدن اين موضوع، به مطلب ذيل توجه فرماييد: انسان که مرکب از جسم و روح مىباشد، يکى از سرفصلهاى حرکت خود را در مسير حرکت و سير عام خود، با مرگ آغاز مىکند. در اين مرحله که در ظاهر جدايى ميان جسم و روح پيش مىآيد، روح با قبض و اخذ الهى توسط مَلَک يا مَلَکها قبض شده، در نظام ديگرى که مخصوص به روح است، وارد مىگردد و در آن نظام و عالم باقى و براساس مسير انتخابى خود در دنيا، به سير و حرکت خود ادامه مىدهد. بدن هم در اين نظام، باقى بوده و در شرايط ديگر وارد مسير جديدى شده، با تحول و تبدل خاصى به حرکت خود ادامه مىدهد. چنان که خاک بايد در مسير «انسان شدن» مراحل نباتى، گوشت و خونى، نطفهاى، علقهاى، مضغهاى و... را طى کند و متناسب با قوانين و احکام نظام انسانى شود تا بتواند به آن عالم راه يابد؛ انسان هم اگر بخواهد در سير خود به سوى خدا و لقاء حضرت حق، به عوالم ديگر وارد شده، آن مراحل را طى کند؛ بايد هم «روح» متحول گشته و خصوصيات جديدى را کسب کرده، يک سلسله رنگها و معيارها را از دست دهد و تکامل يابد تا متناسب با آن عوالم و موازين آنها شود؛ و هم «جسم» با حرکت و تحول خود، خصوصيات و آثار عالم مادى را رها ساخته، با کسب يک سلسله از احکام و قوانين عالم بالا، با آنها متناسب گردد. روح و جسم، هر دو بايد مراحل و منازلى را متناسب با خود طى کرده، نقايص و معايب دنيوى و مادى خود را از دست داده، سنخيت اتحاد و ارتباط دوباره و قرار گرفتن در قيامت و عوالم پس از آن را پيدا کنند. از اين رو، مرگ و انقطاع از دنيا، خود يک مرحله و تحول و يک نوع حرکت و تبدّل و پشت سر گذاشتن يکى از عوالم در برگشت به سوى حضرت حق و لقاء اوست و براى ورود به مرحله و مراتب بعدى نظامها و عوالم ديگر در مسير تحول، ضرورى و لازم است. در اوصاف، احکام و آثار عوالم ديگر در روايات دقت و تأمل کنيد. برخى روايات مىگويند که انسان در بهشت پير نمىشود، مريض نمىگردد، غذايش غير از غذاى اين جاست، مشيتش غير از مشيت اين دنياست. يا آياتى داريم که به صراحت مىفرمايند انسان در جهنم مىسوزد، ولى خاکستر نمىشود. بدن بايد چگونه باشد که بسوزد ولى خاکستر نشود؟ اين گونه آيات و روايات به روشنى حاکى از اين سنت الهى است که هم روح و هم جسم، بايد متحول و متکامل شود تا قابليت احکام و آثار آن عوالم را بيابند. توجه داشته باشيد که «منِ» آن جا همان «من» اين جاست؛ ولى اين «من» تکامل يافته و متحول شده و قابليت ورود به عالم قيامت را پيدا کرده است. «من» عوض نمىشود؛ «من» همان است که بود؛ ولى «من»ى که منازل و مراحلى را طى کرده، نواقصى را پاک نموده، احکام اين عالم را از دست داده و آماده ورود به عالم قيامت گشته است. به هر حال، اين تحولات و تبدلات در سير حرکت انسانها به سوى خداوند، براساس سنت و قانون الهى در نظام هستى لازم و ضرورى مىباشد؛ و اين واقعيت تکوينى است که آيات قرآن نيز بر آن مهر صحه و تأييد گذاشته، در عبارات متعدد آن را بيان مىکند: 1 . «أ فعيينا بالخلق الأول بل هم فى لبس من خلق جديد ؛ق / 15. مگر از آفرينش نخستين به تنگ آمديم؟ بلکه آنها از خلق جديد در شبههاند». خداوند متعال در اين آيه مىفرمايد آيا شما فکر مىکنيد همان يک بار که خاک و ذرات خاکى به حرکت درآمده و به صورت بدن انسان درآمد، توانستيم شما را خلق کنيم و ديگر عاجز شديم که دوباره که خاک شديد و جسم شما خاک شد، شما را متبدل کرده و بدنتان را به آن روحى که در نظام روحى است، برگردانيم؟ اينها که اين شبهه را مطرح مىکنند، نمىدانند که مرتّب در حال خلق هستيم و جسم و روح را که مفارق از بدن است، به سوى خلق جديد در حرکت مىبريم. اينها دايم در حال خلق جديدند، ولى خودشان خبر ندارند (دقت شود). 2 . «أ يطمع کل امرئ منهم أن يدخل جنة نعيم * کلا إنا خلقناهم مما يعلمون * فلا أقسم برب المشارق و المغارب إنا لقادرون * على أننبدل خى را منهم و ما نحن بمسبوقين ؛ معارج / 41 - 38. آيا هر يک از آنان طمع مىبندد که در بهشت پرنعمت درآورده شود؟ نه چنين است. ما آنان را از آنچه مىدانند آفريديم. به پروردگار خاوران و باختران سوگند ياد مىکنم که ما تواناييم که به جاى آنان، بهتر از ايشان را بياوريم و بر ما پيشى نتوانند جست». خداوند، در اين آيات مىفرمايد آيا اينها طمع دارند که همينطور وارد بهشت - که از لوازم لقاء خدا است - شوند؟ اين بىجاست، نمىشود همينطور وارد بهشت شوند. ما اينها را خلق کرديم و خودشان هم مىدانند خلقتشان به چه صورتى بوده است، هم از نظر جسمى و هم از نظر روحى؛ اينها خودشان را نمىشناسند و نمىدانند که چگونهاند و نمىشناسند که بهشت چه نظامى است و داراى چه احکام، آثار و مراتبى است. آن جا جوار ذات قدس حق مىباشد. آيا اينها توقع دارند که با اين جسم و روح ناقص و معيوب، به بهشت بروند؟ آيا اينها اين مسائل را نمىدانند؟ سپس خود ذات مقدس حق جواب مىدهد که قسم به ربّى که روحهاى مشرق و مغرب را تربيت مىکند، ما قدرت داريم که اينها را و بهتر از اينها را مجدداً خلق کنيم و در اين کار هيچ عجزى نداريم و نخواهيم داشت. به عبارت ديگر، اينها که طمع ورود به بهشت دارند، بدانند که ما قدرت داريم که از روح و جسم تربيت شده و تکامل يافته، انسانهايى خلق کنيم که با احکام، آثار و قوانين عالم و نظام بهشت، مناسب باشند. 3 - «نحن قدرنا بينکم الموت و ما نحن بمسبوقين * على أن نبد لأ مثالکم و ننشئکم فى ما لا تعلمون * و لقد علمتم النشأة الأولى فلولاتذکرون؛ واقعه / 62 - 60. ماييم که ميان شما مرگ را مقدّر کردهايم و بر ما سبقت نتوانيد جست و امثال شما را به جاى شما قرار دهيم و شما را آنچه نمىدانيد، پديدار گردانيم و قطعاً پديدار شدن نخستين خود را شناختيد، پس چرا سر عبرت گرفتن نداريد؟» خداوند متعال در اين آيات مىفرمايد: ما خود در مقام ربوبيت و تدبير انسان، مرگ را تقدير کرديم؛ چرا که مسأله مرگ و حرکت معادى انسان به سوى عوالم بالاتر و ضرورى است؛ مثل لزوم ورود خاک به عالم نباتى در حرکت خود به سوى عالم انسانى. سپس در ادامه بيان مىکند که ما عاجز نيستيم که شما را، بهتر از شما را و امثال بهتر از شما را با جزئياتى که با شما فرق دارد، تبديل کنيم و ايجاد کنيم؛ در يک وضعيت و حالتى که شما اکنون نمىتوانيد تصور کنيد. آيا شما مىتوانيد اکنون تصور کنيد که بدنى داشته باشيد در قيامت ايستاده با همين شکل و شمايل؛ در حالى که صورتتان سوراخ سوراخ، تکه تکه و پاره شده است؟ خداوند مىفرمايد ما قدرت داريم عين شما را زنده کنيم و مرگ را براى اين مقرّر کرديم. اما شما را در حالى زنده خواهيم کرد که الان نمىتوانيد تصور کنيد. جسم، همان جسم و روح، همان روح است؛ اما نواقص از آنها مرتفع گشته و آماده براى احکام و آثار آن نظام شدهاند. در آخر مىفرمايد اگر در همين نشأه و عالم دقت کنيد و به بيان ديگر؛ شما با ديدن نشأه اولى و اين عالم، اگر خيلى با دقت باشيد؛ متذکر مىشويد که اين انسان بعدى که ما ايجاد خواهيم کرد، کاملاً امرى ممکن و شدنى است. از مجموع مطالب قبل و تدبّر و تأمل در آيات مذکور نتيجه مىگيريم که پس از مرگ، روح وارد عالم برزخى شده، حرکت خودش را در مسيرى که در دنيا انتخاب کرده، ادامه مىدهد و با تحولات و تبدلاتى که در اين حرکت دارد، کاملتر شده، متناسب با احکام و آثار عوالم بالاتر مىگردد؛ و اين حرکت و تحول براى روح لازم و ضرورى است. بدن و جسم انسان نيز در اين جا خاک مىشود و خاک هم با تبدلاتى که دارد به سوى نقطهاى حرکت مىکند که ذرات بدن ما به صورت ذرهاى شود که از آن بدن ساخته مىشود؛ بدنى که متناسب با سنن و قوانين عوالم بعدى و ديگر باشد. اين تحول و تبدل نيز براى جسم، لازم و ضرورى مىباشد. پس از آن که روح و بدن، مراتب، مراحل و منازل لازم را براى سنخيت پيدا کردن با عوالم بالا طى کردند؛ خود را در يکى از نظامها مىيابند و به هم مىپيوندند؛ و وارد به عالمى مىشوند که بايد وارد شوند. نگا: استاد محمد شجاعى، بازگشت به هستى، صص 130 - 114.
نظر خودتان را ارسال کنید