باسلام خدمت شما پرسشگر محترم لازم است براي پاسخ به نکات زير اشاره شود: الف) در ارتباط با زنتيکي بودن عصمت مي توان بيان داشت که: لازمه پذيرفتن اين مطللب اين است که قائل باشيم همه فرزندان اهل بيت(عليهم السلام) داراي چنين قابليتي مي باشند؛ چون بدون شک ژنتيکي بودن موجب مي شود اين قابليت به صورت مشترک در همه فرزندان و نسل آنها تداوم داشته باشد و لازمه اين تداوم اين است که تعداد معصومين بيش از اين تعداد باشند ضمن اينکه وراثتي بودن به اين معنا است که از نسلي به نسل ديگر نيز منتقل شود و همه فرزندان به صورت ژنتيکي اين قابليت را به فرزندان خود انتقال دهند، حال آنکه بديهي است که چنين مسئله ايي نبوده و نه تنها انتقالي وجود نداشته بلکه تعداد آن محدود به افراد خاصي بوده ضمن اين زن در نسل امام حسن(ع) ديگر منتقل نشده است، حال بايد اين سوال را پرسيد که اين ژنتيک است که در مورد شخصي صادق است و در مورد شخصي ديگر صادق نيست. البته در اين مسئله مطالب و سوالات بسيار ديگر نيز مطرح مي باشد که بديهي بودن پاسخ از طرح آنها خودداري مي شود. ب) نکته ديگر اينکه اگر عصمت امر موروثي بود، ميبايست همواره عصمت از پدر به بزرگترين فرزند ذکور منتقل شود و استثنايي هم در کار نباشد، در حالي که ميبينيم اولاً علي(ع) که نخستين و مهمترين فرد اين جمع بود، اين مقام را از خداوند و توسط رسول خدا(ص) دريافت نمود و علي(ع) فرزند رسول خدا(ص) نبود. ثانياً، پس از او دو تن از فرزندان ذکورشان به نام حسن و حسين به امامت رسيده اند و در مقام عصمت بودند. ثالثاً، بعد از آنان به جاي آن که فرزند ارشد امام حسن(ع) به منصب عصمت و امامت برسد، فرزند امام حسين (ع) عهدهدار اين وظيفه شده و اصلاً کسي از فرزندان امام حسن(ع) داراي اين مقام نشده است. ج) عصمت ملکهاي علمي و عملي است . بنابراين، معصوم، هم در بخش علمْ مصون از اشتباه در فهم است و هم در بخش عملْ مصون از کار نارواست. ممکن نيست کسي در مقام عمل معصوم باشد ولي در مقام علم اين چنين نباشد، زيرا اگر حلال و حرام، پاک و ناپاک، زشت و زيبا را نداند در مقام عمل هم معصوم نيست. اما آيا عصمت جبري است ؟ هرگز . زيرا عصمت معصومين نه تفضّلى محض است و نه اکتسابى محض؛ بلکه ترکيبى از هر دو عنصر است؛ يعنى، نتيجه تفضّل الهى به آنان، بر اثر شايستگى ارادى آنان است، يعنى، علم خداوند به اينکه اين افراد در شرايط عادى، بالاترين حدّ ممکن استعداد خود را که در نهاد هر انسان معمولى نهاده شده، در طاعت و بندگى و قرب به خداوند به کار مىگيرند، سبب گرديده تا از ميان افراد بشر، آنان را برگزيند و با اعطاى موهبت علم لدنّى ضمن پاداش و اکرام خود آنان، اين افراد را راهنما و پيامبر و امام در جهت هدايت ساير افراد بشر قرار دهد. بنا براين: الف. عصمت معصومين، به دليل علم برتر و اراده قوى و محکم آنان است که خداوند به آنان موهبت کرده است امّا نه بىحساب؛ بلکه به خاطر علم خداوند به شايستگى آنان در مقام عمل، حتى در شرايط عادى که براى هر انسانى حاصل است. ب. روشن شد که عصمت، نتيجه دو امر است 1. علم خدادادى 2. اراده قوى و محکم. بنابراين صرف علم و شناخت و آگاهى خاص به ضرر و مفسدهى گناهان عامل عصمت نيست؛ زيرا علم، تنها واقعيت را آن طور که هست، نشان مىدهد؛ ولى تحقق يا عدم تحقق يک عمل ارادى از رهگذر ارادهى انسان انجام مىگيرد. انسان با وجود ميل شديدى که از نظر غرايز به انجام برخى محرمات دارد، گاه داراى ارادهى نيرومندى است که مانع از انجام گناه مىگردد، و گاه در نتيجه ضعف اراده، تسليم تمايلات سرکش مىشود. شاهد بر اين مطلب که علم، حتى در بالاترين مراتب خود، علت تامه تحقق عمل نيست، داستان بلعم باعوراست که در قرآن کريم آمده است: «واتل عليهم نبأ الذى ءاتيناه آياتنا فانسلخ منها» (اعراف (7)، آيه 175) «خبر آن کسى را که آيات خود را به او داده بوديم امّا از آن عارى گشت (مرتکب گناه کبيره شد) براى آنان بخوان». با توجه به آنچه گفته شد براى پاسخ به پرسش شما بايد به سه واقعيت مهم، معرفت پيدا کرد. نخست آنکه پيامبران و امامان(ع) داراى اراده بشرى مىباشند و براى تحصيل هر چه بيشتر مقامات معنوى، به سعى و تلاش مىپردازند و اهل صبر و جهاد و زهد و تقوا و... مىباشند. واقعيت نورانى دوم آنکه خداوند متعال به قابليت پيامبران وامامان براى تحصيل مقامات معنوى و شايستگى آنان براى عهدهدارى مسؤوليت هدايت جامعه علم دارد و در حقيقت همان قابليت و شايستگى آنان است که موجب برگزيدگى آنان براى امامت شده است. آيات وروايات فراوانى بر اين دو واقعيت گواهى مىدهد که به چند نمونه آن اشاره مىشود. «وجعلنا منهم ائمه يهدون بامرنا لمّا صبروا و کانوا بايتنا يوقنون» (سجده (32)، آيه 24.)«و چون شکيبايى کردند و به آيات ما يقين داشتند، برخي از آنان را پيشوايانى قرار داديم که به فرمان ما هدايت مىکردند». «الله اعلم حيث يجعل رسالته» (انعام (6)، آيه 124) «خداوند بهتر مىداند رسالتش را کجا قرار دهد». مردم هم مي توانند به مراحل عالي کمال برسند ,لکن مسئله عصمت که لازمه امامت است ويژگي خاصي است که خدا مي دانددر کجا قرار دهد. واقعيت سوم که بايد به آن توجه کرد آن است که «سپردن هر مسؤوليتى همراه با دادن امکانات لازم است» و امامت جامعه از اين قاعده مستثنى نيست. ازاينرو خداوند آنان را از علم لازم براى عهدهدارى مسؤوليت امامت بهرهمند مىگرداند. به مجموعه اين سه واقعيت نورانى در اوايل دعاى ندبه اشاره شده است. آنجا که درباره دليل «برگزيدگى امامان» مىخوانيم:«بعد ان شرطت عليهم الزهد فى درجات هذه الدنيا الدنيه و زخرفها و زبرجها فشرطوا لک ذلک و علمت منهم الوفاء به فقبلتهم و قرّبتهم و قدمت لهم الذکر العلى والثناء الجلىّ واهبطت عليهم ملائکتک و کرمتهم بوحيک و رفدتهم بعلمک»؛ « بعد از آنکه بر آنها شرط کردى نسبت به دنيا و زينت زيورها زهد بورزند، آنان نيز اين شرط را پذيرفتند و دانستى که آنان به آن شرط وفا دارند. پس آنها را پذيرفتى و به خود نزديک ساختى و ياد بلندو ستايش ارجمند را براى ايشان پيش فرستادى و فرشتگانت را بر آنان فرو فرستادى و به وحى خود آنان گرامى داشتى و آنان را به بخشش علم خود ميهمان کردى ...» در پايان بايد به نکته مهم معرفتى ديگر توجه داشت که اين «علم و عصمت موهبتى» به عنوان پايه و (Base) مىباشد و معصومان با اراده خويش و با سعى و تلاش و عبادت و دعايى که به درگاه خداوند دارند به مقامات عالىترى از علم و عصمت دست مىيابند. چنان که درقرآن مجيد از زبان پيامبر(ص) مىخوانيم: «و قل رب زدنى علما» (طه (20)، آيه 114.) «و بگو پروردگارا بردانشم بيفزايى». و همين عبادتها و صبر و جهادهاى بيشتر است که با اختيار و اراده انجام مىشود و موجب برترى برخى از پيامبران بر ديگر پيامبران مىشود. «تلک الرسل فضلنا بعضهم على بعض»(بقره (2)، آيه 253.) «برخى از آن پيامبران را بر برخى ديگر برترى بخشيديم...». بنا بر آن چه گفته شد علم و عصمت موهبتى امامان، به جهت مسؤوليتى است که براى هدايت جامعه بر عهده آنان گذاشته شده است و اين يک اصل عمومى و يک سنت الهى است، بدون آنکه تبعيض ناروايى باشد که رسيدن به مقام امامت همراه با دارا شدن برخى مقامات ويژه معنوى باشد. و... موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید