آیا خدا آنسان رو آزمایش می‌کنه؟

متن سوال: 
سلام خسته نباشيد بنده در اين دوره و زمونه زياد از نظر کساني که يا به اسلام اعتقاد نداشته‌اند يا تازگي اعتقادشون رو از دست دادند تو تنگنا قرار مي‌گيرم...اين هم از شرايط آخرالزمانه ديگه! اما يک سوال: يکي‌شون از من پرسيد: آيا خدا آنسان رو آزمايش مي‌کنه؟ گفت خيلي مسخره است که آدم بياد تو اين دنيا و بعد بره اونهم واسه آزمايش شدن...گفت مگه شما مذهبي‌ها نمي‌گيد خداوند همه جا حاضره و به همه چيز واقفه؟! پس براي چي لازم بشه مارو آزمايش کنه؟ اون که مارو ميشناسه و ميدونه چند مرده حلاجيم! من توضيحاتي دادم بهش ولي قانع نشد...حالا از شما کمک مي‌خوام...البته يه نکته‌اي هست: اين فرد يا افراد به قرآن چندان اعتقادي ندارند...براي همين اگه ميشه براي جواب دادن به اين سوال از استدلال‌هاي غيرقرآني هم درکنار رهنمودهاي قرآن استفاده کنيد ؟

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم در زمينه مساله آزمايش الهى بحث فراوان است، نخستين سؤالى که به ذهن مى رسد همين سوال که مگر آزمايش براى اين نيست که اشخاص يا چيزهاى مبهم و ناشناخته را بشناسيم و از ميزان جهل و نادانى خود بکاهيم؟ اگر چنين است خداوندى که علمش به همه چيز احاطه دارد و از اسرار درون و برون همه کس و همه چيز آگاه است، غيب آسمان و زمين را با علم بى پايانش مى داند، چرا امتحان مى کند؟ مگر چيزى بر او مخفى است که با امتحان آشکار شود؟! پاسخ اين سؤال مهم را در اينجا بايد جستجو کرد که مفهوم آزمايش و امتحان در مورد خداوند با آزمايشهاى ما بسيار متفاوت است. آزمايش هاى ما براى شناخت بيشتر و رفع ابهام و جهل است، اما آزمايش الهى در واقع همان پرورش و تربيت است. در قرآن کريم متجاوز از بيست مورد امتحان به خدا نسبت داده شده است، اين يک قانون کلى و سنت دائمى پروردگار است که براى شکوفا کردن استعدادهاى نهفته ( و از قوه به فعل رساندن آنها ) و در نتيجه پرورش دادن بندگان آنان را مى آزمايد، يعنى همانگونه که فولاد را براى استحکام بيشتر در کوره مى گدازند تا به اصطلاح آبديده شود، آدمى را نيز در کوره حوادث سخت پرورش مى دهد تا مقاوم گردد. در واقع امتحان خدا به کار باغبانى پر تجربه شبيه است که دانه هاى مستعد را در سرزمينهاى آماده مى پاشد، اين دانه ها با استفاده از مواهب طبيعى شروع به نمو و رشد مى کنند، تدريجا با مشکلات مى جنگند و با حوادث پيکار مى نمايند، در برابر طوفانهاى سخت و سرماى کشنده و گرماى سوزان ايستادگى به خرج مى دهند تا شاخه گلى زيبا يا درختى تنومند و پر ثمر بار آيد که بتواند به زندگى و حيات خود در برابر حوادث سخت ادامه دهد. سربازان را براى اينکه از نظر جنگى نيرومند و قوى شوند به مانورها و جنگهاى مصنوعى مى برند و در برابر انواع مشکلات تشنگى، گرسنگى، گرما و سرما، حوادث دشوار، موانع سخت، قرار مى دهند تا ورزيده و آبديده شوند و اين است رمز آزمايشهاى الهى. قرآن مجيد به اين حقيقت در جاى ديگر تصريح کرده مى گويد: «و ليبتلى الله ما فى صدورکم و ليمحص ما فى قلوبکم و الله عليم بذات الصدور؛ او آنچه را شما در سينه داريد مى آزمايد تا دلهاى شما کاملا خالص گردد و او به همه اسرار درون شما آگاه است» ( آل عمران/ 154 ). امام علي عليه السلام تعريف بسيار پر معنى در زمينه فلسفه امتحانات الهى دارد مى فرمايد: «و ان کان سبحانه اعلم بهم من انفسهم، و لکن لتظهر الافعال التى بها يستحق الثواب و العقاب؛ گرچه خداوند به روحيات بندگانش از خودشان آگاهتر است ولى آنها را امتحان مى کند تا کارهاى خوب و بد که معيار پاداش و کيفر است از آنها ظاهر گردد» (حکمت 93 نهج البلاغه). يعنى صفات درونى انسان به تنهائى نمى تواند معيارى براى ثواب و عقاب گردد مگر آن زمانى که در لابلاى اعمال انسان خودنمائى کند، خداوند بندگان را مى آزمايد تا آنچه در درون دارند در عمل آشکار کنند، استعدادها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و کيفر او گردند. اگر آزمايش الهى نبود اين استعدادها شکوفا نمى شد و درخت وجود انسان ميوه هاى اعمال بر شاخسارش نمايان نمى گشت و اين است فلسفه آزمايش الهى در منطق اسلام. در دنيا بد مطلق وجود ندارد. هيچ بدي نيست که يک نتيجه خوب نداشته باشد. يکي از چيزهايي که به حسب ظاهر به نظر مي رسد بد است و در باطن خوب است آزمايش هاي الهي است. وقتي اجتماع آرام است يعني يک امتحان بزرگي پيش نيامده است، انسان همه مردم را يکرنگ و مانند هم مي بيند، همه شبيه همديگرند. انسان خيال مي کند يک مردم يکدست وجود دارند و حتي بعضي از افراد خيلي بهتر از ديگران جلوه مي کنند و انسان آنها را بهتر تشخيص مي دهد تا اينکه يک حادثه تندي و به تعبير قرآن يک امتحاني پيش مي آيد. يک وقت انسان مي بيند که گويي مردم غربال مي شوند، يک عده يک طرف قرار مي گيرند و يک عده طرف ديگر. به اصطلاح امروز صفها از هم جدا مي شود. از يک نظر خيلي اسباب تأسف است. انسان يک وقت مي بيند افرادي که هيچ از آنها انتظار نداشت چغاله از آب درآمدند. ولي از نظر افراد دقيق و باريک بين بايد گفت خوب شد که صفها از همديگر جدا شد. اميرالمؤمنين علي عليه السلام در يکي از خطبه هاي نهج البلاغه مي فرمايد: « لتبلبلن بلبلة، و لتغربلن غربلة، و لتساطن سوط القدر، حتي يعود اسفلکم اعلاکم، و اعلاکم اسفلکم»؛ (خطبه 16) يعني شدايدي براي شما پيش خواهد آمد و شما مانند دانه هايي که در غربال ريخته باشند و غربال آنها را تکان دهد به طوريکه از همديگر جدا بشوند، غربال خواهيد شد؛ و مانند ديگ جوشاني خواهيد شد که در اثر حرارت دادن زياد به آن آنچه در ته ديگ است بالا بيايد و آنچه در بالاست پايين برود. چه تشبيه عجيبي است! شما اگر در يک ديگ مثلاً سيب زميني و پياز و گوشت و نخود و لوبيا بريزيد، هر کدام در جايي قرار مي گيرند و تنها چيزي که مي بينيد در رو قرار گرفته مثلاً فلفل و زردچوبه است که روي آب را گرفته. ولي وقتي که به اين ديگ حرارت داديد به حدي که محتواي آن به جوش آمد، آن وقت مي بينيد آنچه در اين ديگ است بالا و پائين مي رود، پائينها بالا مي آيند و بالاها پايين مي روند. خيلي تشبيه خوبي است. اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد: در تکانهاي شديد و شدايدي که در ميان مردم رخ مي دهد و در امتحاناتي که پيش مي آيد، مردم مثل دانه هايي که در غربال، غربال بشوند غربال مي شوند و مثل محتواي ديگي مي شوند که در اثر حرارت زياد به جوش مي آيد و بالا، پايين و پايين، بالا مي رود. علي ( ع ) در آن نامه اي که به والي بصره عثمان بن حنيف نوشته پس از آنکه او را نصيحت مي کند که گرد تنعم نرود و از وظيفه خودش غفلت نکند، وضع زندگي ساده و دور از تجمل و تنعم خودش را ذکر مي کند که چگونه به نان جوي قناعت کرده است و خود را از هر نوع ناز پروردگي دور نگه داشته، آنگاه مي فرمايد: شايد بعضي تعجب کنند که چطور علي با اين خوراکها توانايي برابري و غلبه بر شجاعان را دارد؟ قاعدتا بايد اين طرز زندگي او را ضعيف و ناتوان کرده باشد. خودش اين طور جواب مي دهد که اينها اشتباه مي کنند، زندگي سخت نيرو را نمي کاهد، تنعم و ناز پروردگي است که موجب کاهش نيرو مي گردد. مي فرمايد: «ألا وإن الشجره البرية أصلب عودا ، و الروائع الخضره أرق جلودا ، و النباتات البدوية أقوي وقودا؛ چوب درختهاي صحرايي و جنگلي که نوازش باغبان را نديده است محکم تر است، اما درختهاي سر سبز و شاداب که مرتب تحت رعايت باغبان و نوازش او ميباشند نازک تر و کم طاقت تر از کار در مي آيد» (نهج البلاغه/ نامه 45 ). گياهان صحرايي و وحشي نسبت به گلهاي خانگي، هم قدرت اشتغال و افروزش بيشتري دارند و هم آتششان ديرتر خاموش مي شود. مردان سرد و گرم چشيده و فراز و نشيب ديده و زحمت کشيده و با سختيها و شدايد و مشکلات دست و پنجه نرم کرده نيز طاقت و قدرتشان از مردهاي ناز پرورده بيشتر است. فرق است بين نيرويي که از داخل و باطن بجوشد با نيرويي که از خارج کمک بگيرد. عمده اين است که استعدادها و نيروهاي بي حد و حصر باطني بشر بروز کند. علي مي فرمود نگوييد: «اللهم إني أعوذ بک من الفتنة؛ خدايا ! به تو از فتنه ها و مايه گرفتاريها پناه مي برم»، زيرا هيچ کس نيست که با گرفتاريها مواجه نباشد، ولي اگر کسي بخواهد پناه ببرد بايد از فتنه ها و آزمايش هاي گمراه کننده پناه ببرد. (عبارت حضرت علي (ع) در نهج البلاغه اين است ولکن من استعاذ فليستعذ من مضلات الفتن) (نهج البلاغه/ حکمت 93). پس اصل آزمايش، عمومى است و همه ى انسانها آزمايش مى گردند. تا خوب و بد، مؤمن و منافق شناسائى گردد و معلمان و مربيان بشريت را همه ى انسانها در آزمايشات سخت بشناسند. اگر آزمايش در امت اسلامى نباشد، پس از رسول گرامى اسلام صلى اللَّه عليه و آله همه ادعا دارند که مسلمانند و در ايمان و اخلاص و جهاد و پيکار نظير ندارند و آنگاه که آزمايش شدند روانشناسى اجتماعى امت اسلامى را پس از وفات پيامبر صلى اللَّه عليه و آله همه فهميدند، که تا کجا پيش رفتند؟ و چگونه از خط رسالت دفاع کردند؟

پربازدیدترین ها