اصل روايت به اين صورت است: « لَوْلا أَنْتَ يا عَلِيُّ لَمْ يُعْرَفِ الْمُؤْمِنُونَ بَعْدِي؛ يا علي اگر تو ميان امتم نبودي اهل ايمان بعد از من شناخته نمي شدند»(الإقبال بالأعمال الحسنة، ج1، ص507) يعني: تو شاخصي براي اهل ايمان، و ايمان اشخاص به وسيله ي شاخصيت تو شناخته مي شود. در مجلد 9 بحار ص 537(1) پيغمبر اکرم به علي فرمود: «اي علي مژده دهم تو را که تو را منافق دوست نمي دارد، و مؤمن هم تو را دشمن نمي دارد، و اگر تو نبودي حزب خدا و پيغمبرش شناخته نمي شدند» و نيز در ص 150(2) از پيغمبر صلي الله عليه و آله نقل شده که درباره ي علي عليه السلام بياناتي فرموده از جمله آن که «اگر نبود علي، مؤمن پاک بعد از من شناخته نمي شد» و البته فرق است بين اسلام و ايمان، و هر مؤمني مسلمان است ولي هر مسلماني مؤمن نيست، زيرا اسلام طبق موازين شرعي اقرار به شهادتين است، و همين اقرار براي مسلمان بودن شخص کافي است، ولي ايمان گذشته از اقرار، عمل به ارکان هم لازم است که شخص مسلمان علاوه بر اقرار به شهادتين بايد پايبند به عمل دستورات ديني و اطاعت و پيروي از آن باشد، و اين همان معني حقيقي اسلام و تسليم است که فرمود: «ان الدين عندالله الاسلام»(آل عمران آيه ي 19) و طبق آيه ي شريفه ي «و من يطع الرسول فقد اطاع الله»(نساء آيه ي 80) که اطاعت پيغمر صلي الله عليه و آله همان اطاعت خدا است، و آيه ي مبارکه ي «أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و اولي الامر منکم»(نساء آيه ي 59) اطاعت اولياي معصومين عليهم السلام هم عين اطاعت پيغمبر صلي الله عليه و آله است. پس دين مورد پسند حق اقرار به يگانگي خدا و نبوت خاتم انبياء و اعتقاد به ولايت اوصياء و پيروي از فرمان و دستورات آنان است، چنانچه مفاد اين حديث شريف است: در مجلد 15 بحار ص 215(3) روايت شده که شخصي خدمت امام ششم عليه السلام رسيد و گفت مي خواهم ديني که بدان معتقدم به شما عرضه بدارم. حضرت فرمود: بگو، او ابتدا شهادت به توحيد و يگانگي خداوند عزوجل داد، حضرت تصديق کرد، بعد شهادت به رسالت پيغمبر صلي الله عليه و آله داد، سپس شهادت به ولايت علي عليه السلام و يکايک فرزندان و امامان پس از او داد و اينکه اطاعت و پيروي از آنان همانند پيروي از پيغمبر واجب و لازم است، حضرت همه آنها را تصديق کرد آنگاه او گفت: اکنون خدا تو را وارث آنان کرده که اطاعت و پيروي از تو هم واجب و لازم است، حضرت فرمود: بس است خاموش باش و خود بياناتي کرد که در آخرش فرمود: «و نحن علي منهاج نبينا، لنا مثل ماله من الطاعه الواجبة» يعني و ما بر همان راه و روش پيغمبرمان هستيم، و آنچه براي اوست براي ما هم هست از اطاعت کردن و پيروي نمودن. در کتاب کفاية الخصام باب 382 رواياتي از عامه و خاصه نقل مي کند که پس از رحلت و وفات پيغمبر صلي الله عليه و آله مردم به قهقرا برگشتند و عقب نشيني کردند مگر عده کمي که با اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب عليه السلام بودند.(4) مجلد 8 بحار ص 18(5) از ابن عباس نقل شده «که از رسول خدا صلي الله عليه و آله، پرسيدم آيا کسي او را علي(علي عليه السلام) دشمن مي دارد(و نسبت به او کينه مي ورزد)؟ فرمود: آري گروهي که خود را از امت من مي دانند و حال آنکه بهره اي از اسلام ندارند، اي ابن عباس علامت بغض و کينه شان آنست که ديگران را بر او ترجيح و مقدم مي دارند، بعد فرمود: قسم به آنکسي که مرا به حق، پيغمبر نمود بدان که(خداوند) پيغمبري افضل از من نيافريده، و وصيي هم افضل از وصي من خلق نکرده» خلاصه، آنچه از بيانات گذشته و رواياتي که در اين زمينه نقل شده و عقل سليم و فطرت پاک قضاوت مي کند معلوم و محقق است که يکي از صفات مؤمن ايمان به ولايت و جانشيني شخص شايسته ي همچون علي عليه السلام پس از رسول خدا است که امت اسلامي را به صلاح و سعادت رهبري بکند و آنان را در جهان سرافراز سازد. پي نوشت : 1. جديد ص 124 نقل از تفسير فرات بن ابراهيم. و روايات ديگر از جمله نهج البلاغه حکم 42. 2. جديد ص 32 نقل از «کفاية الاثر في النصوص علي الائمة الاثني عشر» علي بن محمد خزاز قمي معاصر صدوق و ابن عياش. 3. جديد ص 7 نقل از رجال کشي. و در همان مجلد ص 1 از کمال الدين. و امالي صدوق روايتي از عبدالعظيم حسني نقل مي کند که او هم اعتقاد ديني خود را خدمت امام دهم عليه السلام بيان مي کند. 4. و رواياتي از پيغمبر اسلام نقل شده که امت من پس از من چند فرقه مي شوند و جز يک فرقه همگي گمراهند کنايه است از تشتت و تفرقه و آراء زيادي که در ميانشان رواج پيدا مي کند.
نظر خودتان را ارسال کنید