سلام وقت شما بخير 1.فرض کنيم نظم جهان ذاتي باشد و لي اين نفي ناظم بودن خدا را نمي کند زيرا رابطه نظم و جها ن دو گونه قابل تصور است : الف. نظم به صورت جعل تاليفي , يعني ماده ذاتا فاقد نظم باشد و بعدا آرايش نظام مندي به آن داده شود.اين تصوير افلاطوني از نظم جهان است که ابتدا ماده را (چائوس) مي انگاشت و خدا را سامان دهنده و نظم دهنده به آن. ب. نظم به صورت جعل بسيط , يعني خداوند از اول ماده را منظم آفريد .پس خدا ناظم جهان يعني آفريننده موجودي منظم است. اين انگاره تنها در نظريه خلقت قابل تصور است و بر اساس فلسفه صدرايي قابل فهم است و اشکالات نظريه بالا را ندارد. 2. نظم ذاتي جهان عمدتا به نظم داخلي ماده تحويل مي رود و لي آرايشات منظم مواد که از آن به نظم خارجي ياد مي شود قابل تبيين ذاتي بدو ن دخالت عقل و شعور و حکمت نيست.
نظر خودتان را ارسال کنید