باسلام خدمت شما پرسشگر محترم موضوع خواب کى از مورموزترين موضوعات مربوط به انسان است. برخى خوابها از ارتباط با جهان غيب حکايت دارند و برخى خوابهاى صادق مى توانند مژده هايى از عالم بالا براى انسان فروآورند، ولى متأسّفانه بخشى از خوابهاى بى اصل و اساس نيز گاه موجب رنج مى شوند. البته، بايد توجّه داشت که خوابهاى دروغين و مضطرب کننده، مانند وساوس و خيالات ذهنى حالت بيدارى، در اختيار انسان نيستند. برخى از آنها مولود کارهاى روزانه انسانند و چاره گريختن از آنها طهارت نفس و دورى از گناه و کوشيدن در نيل قرب الهى است. لازم است مطالبي درباره خواب خدمت تان ارائه شود؛ در قرآن شريف خوابهائى از پيغمبران و جز ايشان نقل و تصديق شده است . از جـمـلـه خـواب حـضـرت ابـراهـيم درباره ذبح اسماعيل , خواب حضرت يوسف , خواب رفقاى زندانى آن حضرت , خواب ملک مصر و خواب رسول اکرم (ص ) را درباره فتح مکه مى توان نام بردو در رواياتى که از پيغمبر اکرم (ص ) و ائمه اطهار (ع ) نقل شده نيز شواهدى وجوددارد . همه ما يا خودمان خوابهائى ديده ايم که دلالت بر امور مخفى حل مشکلات علمى يا وقوع حوادثى در آينده داشته و يا از ديگران اين گونه خوابها را شنيده ايم . ايـن خـوابـها را مخصوصا خوابهاى صريحى که احتياج به تعبير ندارد نمى توان اتفاقى وبطور کلى بى ارتباط با جريانى که قابل انطباق با آنها است , دانست . البته نمى توان انکار کرد که بعضى از عوامل درونى از قبيل امراض و انحرافات مزاجى و خستگى و پـرى شـکـم و همچنين پاره اى از عوامل بيرونى از قبيل گرما و سرماو ديگر چيزها در قوه خيال تاثير دارد و قوه متخليه نيز در خواب موثر مى باشد . مـثلا کسى که تحت تاثير حرارت يا برودت شديد واقع شده در خواب آتشهاى شعله ور يابرف و يخ مى بيند و کسى که امتلاء معده و انحراف مزاج دارد خوابهاى مشوش وبى سروته مى بيند . هـمـچنين اخلاقيات و صفات نفسانى نيز در رويا بى تاثير نيست و بهمين جهت اکثرخوابها در اثر تخيلاتى است که اسباب داخلى و خارجى موجب آنها شده و در واقع نشان دهنده کيفيت تاثير آن اسباب مى باشد . دانـشـمندان طبيعى فقط همين اسباب را بررسى کرده اند و نتيجه گرفته اند که خواب حقيقتى ندارد , ولى همانطور که تاثير اين اسباب را نمى توان انکار کرد . حقيقت داشتن پاره اى از روياها و ارتباط آنها رابا امور خارجى نيز نمى توان انکار نمود . آيا نفس با رويا اتصال دارد ؟کسى که خواب مى بيند که در فلان روز فلان جريان واقع خواهد شد و در موقع معين هم واقع مى شود , نمى توان گفت : نفس او با حادثه اى که هنوز وجود نيافته ارتباط پـيـداکـرده اسـت , زيـرا ارتـبـاط وجودى بين موجود و معدوم محال است و همچنين کسى که خواب مى بيند که در فلان مکان ظرفى چنين و چنان دفن است , و يا فلان مقدار سکه طلا ونقره در آن مـوجـود اسـت و بعد از بيدار شدن به سراغ آنجا مى رود و زمين را حفرمى کند و ظرف را با هـمان خصوصيات مى يابد , نمى توان گفت که نفس وى با آن ظرف اتصال داشته است زيرا اتصال نـفس با امور مادى از راه حواس صورت مى گيرد و ظرفى که با فاصله زير خاک قرار گرفته قابل درک حـسـى نـيـسـت , بهمين جهت گفته اند که ارتباط نفس با اين گونه حوادث و اشياء از راه اتصال به علل و اسباب آنها است . توضيح آنکه : جهان هستى مشتمل بر سه عالم است :عالم طبيعت : که با آن آشنائى کامل داريم . عـالـم مثال : که از نظر مرتبه وجود , فوق عالم طبيعى است و موجودات آن صورتهاى بى ماده اى هستند و نسبت به موجودات مادى جنبه عليت دارند . عـالـم عـقـل : که فوق عالم مثال است و در آن حقايق موجودات بدون ماده و صورت موجودند و نسبت به موجودات عالم مثال جنبه عليت دارند . نـفس انسان بواسطه تجردش با عوامل فوق طبيعت سنخيت دارد و در موقع خواب که اشتغال به ادراکـات حـسى ندارد , طبعا به عالمى که با آن سنخيت دارد برمى گردد وبر طبق استعداداتش حقايقى از آن عالم را مشاهده مى کند . نـفـس کـامـل کـه قدرت درک مجردات را با همان تجرد عقلى آنها دارد , علل و اسباب را به نحو کـلـيـت درک مـى کـنـد , ولـى نـفسى که به آن پايه از کمال نرسيد , حقايق کلى را با صورتهاى جزئى حکايت مى کند . چـنـانـکه ما معناى سرعت کلى را با تصور يک جسم سريع الحرکه و معناى عظمت را باتصور کوه حـکـايـت مى کنيم و نفسى که هنوز به مرحله تجرد عقلى نرسيده , در عالم مثال توقف مى شود و گاهى علل و اسباب اشياء را در عالم مثال به همان صورت واقعى مشاهده مى کند و در آنها دخل و تـصرفى نمى نمايد و اين همان خوابهاى صريحى است که غالبا اهل صدق و صفا مى بينند و گاهى مـوجودات مثالى را بصورتهائى که با آنهامانوس است درک مى کنند , چنانکه علم را بصورت نور و جهل را بصورت ظلمت مى بيند وحتى ممکن است ذهن از يک معنى به معناى ضد آن منتقل شود از ايـنگونه خوابها همان خواب مشهورى است که نقل مى کند : مردى نزد ابن سيرين معبر معروف . آمد و گفت : خواب ديدم که مهرى به دست دست دارم و دهان و عورت مردم را با آن مهر مى کنم , ابـن سـيـريـن گفت : تو مؤذن ميشوى و مردم با اذان تو روزه مى گيرند و از خوردن و آميزش جنسى خوددارى مى کنند . رويـاء صريح و غير صريح از آنچه گفته شد , به دست آمد که خواب بر دو قسم است , خواب صريح کـه نـفـس خـواب بيننده تصرفى در مشاهدات خود نکرده و احتياج به تعبير ندارد , و خواب غير صـريح که نفس در آنچه ديده تصرفاتى کرده و از اين جهت احتياج به تعبير و بازگرداندن صورت ذهنى او به صورت حقيقى و اولى دارد . مانند تعبير نور به علم و ظلمت بجهل و حيرت . خـوابـهـاى غير صريح نيز بدو دسته تقسيم مى شوند : يکى از خوابهائى که انتقال وحکايت در آنها روشن است و به آسانى مى توان آنها را به اصل برگرداند , مانندمثالهاى گذشته , و ديگر خوابهائى که تصرفات نفس در آنها پيچيده و مبهم است ويافتن مشهودات اصلى براى شخص معبر سخت و يا غير ممکن است . ايـن دسـتـه از خـوابـهـاهـمـان خـوابـهـائى اسـت کـه آنـها را اضغاث احلام مينامند و پوچ و بى تعبيرمى دانند . ايـن خلاصه بحثى است که دانشمندان علم النفس درباره رويا کرده اند و در قرآن شريف مويداتى براى آن مى توان يافت . مـثـلا موضوع بازگشت نفس به عالم فوق طبيعت در حال خواب از اين دو آيه استفاده مى شود : هـو الذى يتوفاکم بالليل (1) اللّه يتوفى الانفس حين موتها و التى لم تمت فى منامها فيمسک التى قضى عليها الموت و يرسل الاخرى (2)ظاهر اين آيات شريفه اينست که نفس در حال خواب از بدن گرفته مى شود و تعلقش به حواس ظاهر قطع مى گردد و بازگشت به سوى پروردگار مى کند , بازگشتى که مشابه بازگشت آن در حال مرگ است . هـمچنين به اقسام سه گانه رويا نيز اشاراتى موجود است مثلا خواب حضرت ابراهيم (ع )و خواب رسول اکرم (ص ) از نوع اول و خواب رفقاى زندانى يوسف از نوع دوم مى باشدو بخوابهاى پيچيده و مـبـهـم نـيز اشاره شده , در آنجا که از معبرين مصر حکايت مى کند که خواب ملک را از اضغاث احلام دانستند . موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید