آیا زیارت عاشورا سندیت دارد؟

متن سوال: 
مدتي است که شنيده ام زيارت عاشورا سنديت ندارد چون امامان هيچ گاه کسي را نفرين نکرده اند و ما هم که پيرو آنان هستيم نباديد نفرين کنيم در حالي که در زيارت عاشورا لعن و نفرين زياد دارد. متشکرم

با توجه به متن شما توجه حضرتعالي را به پاسخ ذيل جلب مي نماييم اصلي ترين و قديم ترين متني که زيارت عاشورا در آن وارد شده، کتاب کامل الزيارات است. مؤلف کتاب متن زيارت را با پنج واسطه از حضرت باقرالعلوم عليه السلام نقل کرده و سپس صاحب کتاب مصباح المجتهد به نقل اين زيارت مبادرت ورزيده است. روايت مذکور داراي صدر و ذيل است. صدر روايت بر اساس نقل کامل الزيارات، توسط دو نفر به نام هاي «علقمة بن محمد حضرمي» و «مالک بن اعين جهني» به معصوم مي رسد. در هر دو طريق، صالح بن عقبة از آنان نقل کرده؛ منتها در يکي همراه سيف بن عميره است و در ديگري به تنهايي. ذيل روايت در کتاب هاي ياد شده مشترک است: «صالح بن عقبة و سيف بن عميرة از علقمة بن حضرمي از امام باقر(عليه السلام). راويان و سلسله سند زيارت عاشورا اگر مبناي مرحوم ايت الله خوئي را در مقدمه کتاب پر ارج معجم رجال الحديث بپذيريم، سند اين روايت جز در يک مورد، هيچ اشکال فني نخواهد داشت. بر اين مبنا تمام رجال سند توثيق شده اند و فقط محمد بن موسي بن عيسي الهمداني است که نجاشي، ابن الغضائري، صدوق و ديگران، او را تضعيف کرده اند؛ گر چه به تعبير ايت الله خوئي توثيق ابن قولويه و قولش در رجال کامل الزيارات، معارض آن تضعيف است و اين تعارض در تضعيف و توثيق، به تساقط هر دو مي انجامد و در نتيجه، محمد بن موسي، از نظر رجالي مجهول الحال مي شود؛ اما اگر کسي مبناي توثيق مرحوم ايت الله خوئي را بپذيرد، جاي دقت و توجه بيشتر را در سلسله سند مي طلبد که حتي المقدور بدان مي پردازيم: 1. حکيم بن داود بن حکيم: او در کتب رجالي ظاهراً توثيقي ندارد. صاحب تهذيب از او نقل حديث کرده و اظهار داشته که با توثيق و تضعيفي همراه نيست. محدث نوري از او به عنوان يکي از مشايخ ابن قولويه ياد کرده است. همين که توثيق عام او با تضعيفي معارض نيست، در اعتبار وي کافي است. 2. محمد بن موسي الهمداني: به مجهول الحال بودن وي در بيان علامه خوئي اشاره شد. 3. محمد بن خالد الطيالسي: به رغم اينکه برخي رجالي ها، او را از مجاهيل شمرده اند، ولي علامه نوري در مستدرک پس از ذکر مقدماتي مي نويسد: «و يظهر من جميع ذلک انه من اجلاء الرواة و الثقاة الاثبات؛ وي از راويان گران قدر و از موثقان و اهل دقت در ثبت و ضبط احاديث است». سپس اظهار تعجب از کساني مي کند که وي را از مجاهيل شمرده اند. 4. محمد بن اسماعيل بن بزيع: شيخ طوسي او را توثيق بليغ فرموده است. ابن قولويه در کامل الزيارت حداقل 55 حديث از طريق او نقل کرده است. افزون بر اين، در کتب اربعه و ساير کتاب ها، حدود 230 روايت از طريق او نقل شده. همچنين در رجال نجاشي بياناتي از حضرت امام رضا(عليه السلام) در مدح و ستايش محمد بن بزيع نقل شده که بيانگر وثاقت و جايگاه والاي او است. 5. عقبة بن قيس کوفي: او پدر صالح از اصحاب امام صادق(عليه السلام) است. ظاهراً توثيق و تضعيفي ندارد و از مجاهيل محسوب مي شود. عقبه هم صدر روايت را از حضرت امام باقر(عليه السلام) نقل کرده است. در طريق دوم چنان که ذکر شد، نقل کننده از امام(عليه السلام)، مالک الجهني است که مقصود همان مالک بن اعين الجهني است. وي از اصحاب امام باقر(عليه السلام) و به تعبير شيخ مفيد ممدوح آن بزرگوار بوده است. در فراز اصلي روايت از اصل زيارت عاشوراي معروف که ذيل روايت قبلي است، نام افراد زير نيز آمده است: 6. صالح بن عقبة: در کامل الزيارت، واسطه 27 نقل حديث است. علامه خوئي نيز در مورد او پس از ذکر مقدماتي نوشته: «... فالرجل من الثقات». 7. سيف بن عميرة: علامه خوئي پس از مقدماتي، نقل شهيد ثاني را در تضعيف او آورده و فرموده: «تضعيف ناموجهي است که منشأ آن، توهّم واقفي بودن سيف است و از نظر زماني نمي تواند صحيح باشد. علاوه بر اين، واقفي بودن وي، منافاتي با وثاقت ندارد. 8. علقمة بن محمد الحضرمي: وي از اصحاب حضرت امام باقر(عليه السلام) و ناقل متن اصلي زيارت عاشوراست. ظاهراً تنها روايت رسيده از او در کتب روايي ما، همين روايت زيارت عاشورا است و مدح و توثيق وي به ذکر و مدح برادرش در منابع روايي ما بر مي گردد که اشاره است به برخورد علقمه و برادرش ابوبکر بن محمد الحضرمي از يک سو و جناب زيد بن علي بن الحسين(عليه السلام) از سوي ديگر. همين برخورد را في الجمله متضمن مدح او دانسته اند. خلاصه، حاصل سخن اين است که به فرض، مبناي مرحوم ايت الله خوئي و توثيقات عام ايشان را نپذيريم، روايتِ زيارت عاشورا ضعيف نيست و هيچ تضعيفي در هيچ کدام از رجال سند ديده نمي شود. گذشته از اين، اقبال بزرگان و اولياي دين به اين زيارت و تقيد و التزام به خواندن آن و توصيه به مريدان و پيروان خود آشکارا جبران کننده تضعيف هاست. به عنوان نمونه، علامه طباطبائي، صاحب تفسير الميزان، در تمام ماه محرم و صفر، به زيارت عاشورا و توسل به امام حسين(عليه السلام) مقيد بود و از نسخه استاد خود، مرحوم ايت الله سيد علي قاضي استفاده مي کرده که کلمه «بک» در «اکرمني بک» را حذف مي کرده و به جاي «امام هدي»، «امام مهدي» مي فرموده است. مرحوم شهيد قدوسي هم که ناقل اين فراز است، خود به زيارت عاشورا مقيد بوده. امام خميني، بنيان گذار نظام اسلامي ايران، در دهه اول محرم، هر روز زيارت عاشوراي معروف را با صد مرتبه سلام و صد مرتبه لعن مي خواندند. اما در مورد لعن لعن و نفرين به عنوان «برائت»، يکي از شروط «تقرّب» است؛ همان گونه که در زيارت امام حسين عليه‏السلام مي‏گوييم: «يا ابا عبداللّه! انّي اتقرّب الي اللّه و الي رسوله و الي اميرالمؤمنين و الي فاطمة و الي الحسن و اليک بموالاتک و بالبرائة ممّن قاتلک و نصب لک الحرب و بالبرائة ممّن اسّس اساس الظّلم ...»[1] اي حسين! من تقرّب مي‏جويم به خدا و به رسول او و به اميرمؤمنان و به فاطمه زهرا و به حسن مجتبي و به تو، به وسيله موالات و دوستي تو و به وسيله برائت و بيزاري جستن از هرکس که با تو جنگيد و جنگ را عليه تو برپا ساخت و به وسيله برائت جستن از هرکس که پايه ظلم و ستم را درباره شما نهاد.... برائت از امتيازهاي مکتب اسلام است؛ زيرا تأکيد بر مرز دوستي‏ها و دشمني‏ها مي‏شود تا پيروان اين آيين با نمايان ساختن اين مرزها، «حبّ» و «بغض» خود را آشکار سازند و هماره بين حقّ و باطل، خير و شرّ، عدل و ظلم و حسين و يزيد، يک طرف را برگزينند که: «فمن يکفر بالطّاغوت و يؤمن باللّه فقد استمسک بالعروة الوثقي...»[2] هرکس به طاغوت کفر ورزيد و به خداوند ايمان آورد، همانا به دستگيره مستحکم الهي، که هرگز گسسته نخواهد شد، چنگ زده است. با اين نگرش، به خوبي درمي‏يابيم که «ايمان به خداوند» و قرار گرفتن در صراط هدايت و رستگاري، با انجام مقدمه‏اي که «کفر به طاغوت و نفي طاغوتيان» است، صورت مي‏پذيرد و هريک از خدا باوران بايد در درون خود، «کفر نسبت به طاغوت» و «ايمان نسبت به اللّه» را داشته باشند؛ زيرا: کفر و ايمان، قرين يکدگرند هر که را کفر نيست، ايمان نيست اين بينش ناب، تجلّي‏بخش حقيقتي است که در آن فرهنگ تولّي و تبرّي[3]، به معني دوستي با دوستان خدا و دشمني با دشمنان خدا، به عنوان «گرايش و گريز» در عرصه «انديشه‏هاي آسماني» و در شيوه‏هاي رفتاري فردي و اجتماعي نمود مي‏يابد تا هريک از دين باوران متعهد، مرزهاي دوستي و دشمني را که باعث تقويت يا تضعيف آرمان‏هاي آسماني مي‏شود، حفظ نمايند و در نگاه دوستان و دشمنان، برجسته سازند؛ همان گونه که اين شيوه را در پاسداري از اموال و دارايي خويش نسبت به ديده‏ها و دل‏هاي اطرافيان به کار مي‏گيرند. بي‏ترديد اين بينش و شيوه بر اساس فطرت و خرد است و خدا جويان را افرادي آرمان گرا، صاحب نظر و ارزشي تجلّي مي‏دهد تا هرگز در سياهي لشکر دشمن قرار نگيرند و زبونانه «تساهل و تسامح» و استراتژي «لبخند و صلح و سلام» را بهانه بي بهانگي خويش قرار ندهند. پي نوشت ها: [1] زيارت عاشورا ،ر.ک: بحارالانوار، ج 98، ص 293. [2] بقره/ 256. [3] ر.ک: الکافي، ج 1، ص 185 و 210.

پربازدیدترین ها