باسلام خدمت شما پرسشگر محترم فرق ومذاهب اسلامي ابتدا به دو گروه شيعه و سني است و هر يک ريز شاخه هايي دارند و عدد شماري آنها اعتباري است ولذا ني توان عدد معيني را تعيين کرد .منشأ اختلاف در دين اسلام و پديد آمدن فرقههاى مختلف - که فرقههاى شيعه و سنى بزرگترين آنها است که هر کدام از آنها خود به گروهها وفرق ديگري تقسيم شدند - مىتواند دلايل گوناگونى داشته باشد؛ از جمله: الف) انديشههاى کلامى: بىشک نظرات متفاوت درباره مسائل کلامى موجب انشعاب در دين اسلام گرديده است، چنان که مسيحيت نيز در اثر اين عامل، به فرقههاى کاتوليک، پروتستان و ارتدوکس منشعب گرديده است. موضوعاتى همچون: نيل به مفاهيم قرآن با لحاظ فهم و درک ائمه(ع)، معنا و مفهوم حسن و قبح ذاتى و عصمت و مصونيت از خطا در ائمه اطهار(ع) باعث اختلاف شيعه و سنى شده است. ب ) انديشههاى سياسى: مهمترين نقطه جدايى ميان شيعه و سنى در طول تاريخ، اين مسأله بوده است. شيعه معتقد است که جانشين رسول الله(ص) در امر حکومت، تنها ائمه مىباشند؛ اما اهل تسنن بر خلاف آن قائلند. ج ) انديشههاى فقهى و حديثى: فقه شيعه مبتنى بر منابع چهارگانه؛ کتاب، سنت، عقل و اجماع است، اما منابع اهل سنت متکى بر کتاب، سنت، قياس و استحسان است. در نظر شيعه، تمامى احاديث منقول از صحابه و تابعين را نمىتوان يکجا پذيرفت؛ زيرا برخى از آنها ساختگىاند و برخى از اصحاب فاقد عدالت گرديدهاند؛ اهل تسنن بر اين باور است که بايد سخنان تمامى صحابى پيامبر(ص) را پذيرفت. اين عوامل دست به دست هم داده و باعث اختلاف مسائل شرعى - که کارهاى روزمره جامعه مسلمانان را تشکيل مىدهد - گرديده است؛ مانندآداب وضو، نماز، روزه و... بىترديد جمود بر احاديث ساختگى و قياس و استحسان و غفلت از مفاد صحيح آيات قرآنى و احاديث معتبر، به اختلافات فوق دامن زده است. تاريخ پيدايش شيعه در زمان خود پيامبر اسلام، «شيعه علي» در ميان مردم معروف بود و پيامبر اسلام اين کلمه ها را به کار مي بردند. وقتي که آيه هفتم و هشتم سوره البينه «إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ؛ جَزاؤُهُمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ جَنّاتُ عَدْنٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا اْلأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَدًا رَضِيَ اللّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ» نازل شد پيامبر خدا(ص) به علي(ع) فرمود: «يا علي! هو انت و شيعتک، تأتي انت و شيعتک يوم القيامه راضين مرضيين»؛(الدر المنثور، ج 1، ص 379 و غايه المرام، ص 326). يا علي اينها تو و شيعه تو هستند. تو و شيعه ات روز قيامت مي آييد در حالي که از خدا راضي هستيد و خداوند هم از شما راضي است. اين حديث، دو بار عبارت شيعه علي را آورده است و از زبان پيامبر وارد شده است و به خاطر همين در همان زمان شيعه علي بر سر زبان ها بوده است. در حديث هاي ديگر هم همين مضمون آمده است. پس اولين بار توسط خود پيامبر، کلمه شيعه علي براي مسلمانان گفته شده است و حتي در زمان خود پيامبر اسلام کساني همچون سلمان، ابوذر، مقداد و عمار به عنوان شيعه علي معروف شده بودند.(شيعه در اسلام، ص 5، پاورقي شماره اول). پس از وفات پيامبر(ص) ابوبکر را خليفه کردند و طرفداران علي(ع) به اطاعت علي(ع) ماندند و خلافت ابوبکر را نپذيرفتند و از آن به بعد شيعه علي(ع) مشخص تر شد و پس از جنگ صفين صف شيعه و سني از هم به طور کامل جدا شد و در زمان حضرت امام صادق(ع) صف شيعه و سني به طور کامل از يکديگر متمايز شد.(براي آگاهي بيشتر مراجعه کنيد به کتاب «تاريخ پيدايش تشيع در ايران» نوشته هاي رسول جعفريان). اکثر بزرگان قريش نسبت به علي(ع) دشمني داشتند چون در جنگ ها پدران و خويشان کافر آنان به دست حضرت علي(ع) کشته شده بود و آنان کينه آن حضرت را به دل داشتند و براي همين پس از وفات پيامبر مانع خليفه شدن علي(ع) شدند و خودشان بر اوضاع و احوال مسلط شدند و هر کس هم پيرو علي(ع) شد، مورد ظلم و آزار قرار گرفت و وقتي که معاويه سر کار آمد هر چه توانستند در حق شيعه علي(ع) ظلم کردند حتي امام حسين و همه بني هاشم را مورد ظلم قرار دادند و امام حسين(ع) و بسياري از خويشان او را در کربلا قتل عام کردند تا نسل حضرت علي نابود شود و خلفاي عباسي هم مانند امويان تلاش کردند تا نسل علي(ع) نابود شود و به خاطر همين، شيعه علي در اقليت ماند چون شيعه بودن مساوي بود با آزار و شکنجه و قتل و غارت شدن و کمتر کسي مي توانست اين همه آزار ها و شکنجه ها را تحمل کند. به طور کلي تاريخ شيعه همراه با اين شکنجه ها و ظلم ها و قتل ها بوده است. اين نکته را هم به خاطر داشته باشيم که طرفداران حق هميشه کم هستند. علي(ع) فرمودک ايها الناس! لا تستوحشوا في طريق الهدي...»(نهج البلاغه دشتي، ص 422، خطبه 201). و فرمود: اصبر علي مراره الحق (شرح غرر، ج 2، ص 237).؛ بر تلخي حق صبر کن. اين سخنان مي فهماند که حق تلخ است و وقتي که تلخ شد کمتر کسي آن را مي تواند بپذيرد. پس علت اصلي کمي طرفداران حق، تلخي آن است و علاوه بر آن حق با هواهاي نفساني سازگار نيست و براي همين کمتر کسي آن را مي پذيرد به عبارت ديگرفلسفه ي پديداري فرقه هاي مختلف : تمامي اديان در درون خود فرقه ها و شاخه ها و گرايش هاي گوناگون و بعضا متفاوتي دارند, طرح تفصيلي اين موضوع در دو دين بزرگ يهودي و مسيحي در اينجا امکان نداشته و تنها به ذکر علل پديداري فرقه هاي مختلف در اسلام اشاره مي شود; اما قبل از آن تذکر دو نکته ضروري است: اولا، اين علل گاهي در پيدايش يک جريان با يکديگر تداخل مي کنندو برخي اوقات هر علتي موجب پديد آمدن گروه خاصي گشته و در مواقعي علتي در مؤسس آن جريان نقش چشمگير داشته و علت ديگري در پيرو و پذيرنده ي آن مؤثر بوده است . ثانيا، دو مسأله شاخص و ريشه اي منشأ بسترسازي براي پديد آمدن فرق گوناگون در اسلام گشته است . يکي در نخستين زمان فوت رسول اکرم (ص ) و مربوط به مسأله ي خلافت و امامت است و ديگري مرتبط با ماجراي حکميت در جريان جنگ صفين (نگا: في علم الکلام , احمد محمود صبحي , بيروت دار النهضه , چاپ اول , 1405 ق , ج 1, صص 32 - 34). اما علل : 1. ضعف فکري و فرهنگي : اصولا محدوديت قواي ادراکي انسان و عدم توانايي او براي حل قطعي همه مسائل اعتقادي , از جمله مهم ترين علل اختلاف انسان هاست , در مواردي که مسأله به روشني قابل حل نيست هر کس به حدس و گمان مي رسد که ممکن است با حدس و گمان ديگران متفاوت باشد. در اين صورت است که اختلاف نظرها آشکار مي شود. حضرت رسول (ص ) در مدت کوتاه رسالتش فرصت بيان همه مطالب را براي مردم نيافت ; از اين رو, لازم بود از سوي رسول خدا(ص ) جانشيني همچون او که معصوم باشد کار را به عنوان امامت مسلمين و تبيين معارف قرآن و سنت نبوي ادامه دهند ولي چنين نشد. يکي از علل پيدايش غلات را در همين امر مي توان جست , (نگا: بحارالانوار, محمدباقر مجلسي , بيروت مؤسسه الوفاء, چاپ دوم , 1983 م , ج 25, ص 288, روايت 44). 2. تعصبات قبيله اي : پس از وفات پيامبر(ص ), مردم به جاي اين که در مراسم خاکسپاري شرکت کنند, هر گروهي مدعي شد که حق خلافت از آن اوست . بنابر شواهد تاريخي هيچ يک از انصار و مهاجران در تعيين جانشين پيامبر(ص ) از قرآن و سنت رسول خدا(ص ) يا از مصلحت امت سخن نگفت , بلکه سخن در اين بود که جانشيني پيامبر حق گروه انصار است يا مهاجر و چون در ميان انصار دو قبيله ي اوس و خزرج بود اين دو نيز به رقابت برخاستند و به دليل همين مخالفت مهاجران غالب شدند, (نگا: جانشيني حضرت محمد(ص ), ويلفردمادولونگ , ترجمه ي احمد نمايي , جواد قاسمي و... مشهد, بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي , چاپ اول , 1377 ش , صص 47 - 65 و قيام حسين (ع ), دکتر سيد جعفر شهيدي , تهران , دفتر نشر فرهنگ اسلامي , بهمن 1359, صص 26 - 36). 3. مادي : از منابع تاريخي و روايي معلوم مي شود گروهي بوده و هستند که مثلا با جعل مطالب و اخبار غلوآميز و انتشار آن , توجه عده اي را به خود جلب کرده و از مواهب و فضل و بخششهاي مادي آنان بهره مند شوند; مانند مغيره بن سعيد که در تمام عمر خود در تلاش بود تا مرام جديدي احداث کرده و گروهي متشکل پديد آورد تا به اهداف مادي و دنيايي خود برسد, (نگا: ابن ابي الحديد, شرح نهج البلاغه , تحقيق : محمد ابوالفضل ابراهيم بيروت , دار احياء الکتب العربيه , چاپ دوم , 1385 ق , ج 8, ص 21 و شهرستاني ابوالفتح , الملل و النحل , بيروت , دار المعرفه للطباعه و النشر, چاپ دوم , بي تا, ص 83) يا برخي براي آن که مي خواستند در محيط اسلامي راهي براي مباح کردن گناهان و ترک واجبات و فراهم ساختن بساط عيش و عشرت توأم با توجيه شرعي پيدا کنند تا توده هاي ناآگاه مسلمان به آن ايمان آورده آنگاه به کمک همين توده هاي ناآگاه تشکيلاتي به وجود آورده و به اهداف خود که همان بسط اباحه گري بوده دست يابند. برخي از مورخان ملل و نحل يکي از علل پيدايش فرقه ي غلات را همين امر دانسته اند. (نگا: الاشعري , سعد بن عبدالله ابن خلف , المقالات و الفرق , تصحيح محمدجواد مشکور, تهران , مرکز انتشارات علمي و فرهنگي , چاپ دوم , 1360 ش , صص 51 - 52) 4. سياسي : سياست بازاني که بيشتر به اهداف غلط خود مي انديشند براي نيل به مقصود خود از حربه هاي گوناگوني استفاده مي کنند و يکي از اين حربه هاي قوي و کارآمد ايجاد فرق و نحله هاي گوناگون مذهبي است . اينان با به وجود آوردن چنين فرقه هايي يک سلسله مسائل و آموزه هاي دور از ذهن و عقل را وارد جريان مخالف خود مي کردند تا به آن آسيب وارد کرده و آن را در مقابل چشم ديگران ناميمون جلوه دهند. مانند برخي از اخبار در مورد ائمه (ع ) که به دور از حقيقت و واقعيت است. (نگا: الذهبي , ابي عبدالله محمد بن احمد بن عثمان , ميزان الاعتدال في نقد الرجال , تحقيق علي محمد البجاوي , دار احياء الکتب العربيه , چاپ اول , 1382 ق , ج 2, ص 45) يا پديداري فرقه ي کيسانيه که پيروان مختار بن ابي عبيده ثقفي تلقي شده اند براي تضعيف ديدگاه و حرکت مختار از سوي مخالفانش پديدار شد, (نگا: صفري فروشاني , نعمت الله , غاليان , مشهد, بنياد پژوهشهاي اسلامي آستان قدس رضوي , چاپ اول , 1378 ش , صص 83 - 89) 5. گسترش حوزه جغرافيايي اسلام با فتوحات مسلمانان , به تدريج پيروان اديان و عقايد ديگر وارد حوزه حکومت اسلامي شدند. گروهي از اين افراد که مسلمان شده بودند به طرح مسائل و مشکلات خود براي مسلمانها پرداختند و آنها که بر دين خود باقي مانده بودند در اين مسائل با مسلمانان مجادله مي کردند اين مسأله در اواخر حکومت بني اميه و اوائل حکومت عباسيان به دليل ترجمه ي فلسفه ي يونان شدت بيشتري گرفت و باعث پديداري برخي از فرقه ها شد. بر اساس گزارش دکتر حسين عطوان , قدريه ديدگاههاي خود را از تأثيرپذيري يهوديان و مسيحيان مسلمان شده ي شامي صورت مي دادند, (نگا: فرقه هاي اسلامي در سرزمين شام در عصر اموي , دکتر حسين عطوان , ترجمه ي حميدرضا شيخي , مشهد, بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي , چاپ اول , 1371 ش , صص 31 - 33 و نيز نگا: تاريخ الجدل , محمد ابو زهره , قاهره , دار الفکر العربي , صص 76 - 81 و نيز الميزان , علامه سيد محمدحسين طباطبايي (ره ), موسسه الاعلمي للمطبوعات , ج 5, ص 276) 6. منع حديث , يکي ديگر از عوامل پديداري فرقه هاي گوناگون اسلام گشت , زيرا با جلوگيري از ضبط و تدوين حديث که در واقع ترجمان اصلي و مفسر حقيقي وحي به شمار مي رفت , اسرائيلياتي وارد آموزه هاي ديني گشت و موجب پديداري هرج و مرج در اعتقادات اعمال , اخلاق و آداب و حتي جوهره و کنه دين وارد کرد و اين خود موجب پيدايش بدعت هاي يهودي و مسيحي در آموزه هاي اسلام گرديد, (نگا: معالم المدرستين , علامه سيد مرتضي عسگري , قم , لکنه اصول الدين و المجمع العلمي الاسلامي , چاپ ششم , 1416 ق (1996 م ), ج 2, ص 57) اين موضوع را به خوبي مي توان در تفاسير قرآن رهيابي کرد, (در اين باب نگا: پژوهشي در باب اسرائيليات در تفاسير قرآن , دکتر محمدتقي دياري , تهران , دفتر پژوهش و نشر سهروردي , چاپ اول , 1379 ش , مجموع کتاب) اين موارد بخشي از علل پيدايش فرقه ها در اسلام بود. به اعتقاد شيعه اماميه , هيچ کس جز نبي اکرم (ص) حق تشريع , تفسير و تبيين احکام الهي را ندارد. پيامبر اکرم (ص) از طريق اتصال به منبع غيب , از احکام الهي مطلع مي شدند و مأمور به تبليغ اين احکام بودند. پس از پيامبر اسلام طبق نص و تصريح ايشان , ائمه (ع) براي تبيين احکام الهي (و نه تشريع آن) منصوب شده اند. از جمله طبق حديث مورد اتفاق جميع فرق مسلمين : «اني تارک فيکم الثقلين کتاب الله و عترتي ما ان تمسکتم بها لن تضلوا ابدا ; دو شيء گرانبها ميان شما باقي مي گذارم : کتاب خدا و اهل بيتم , مادامي که به اين دو چنگ بزنيد گمراه نخواهيد شد». اگر ائمه (ع ) حکمي يا کيفيت عملي را بيان مي کنند, صرفا بيان حکم الهي و نحوه عمل و سيره رسول اکرم (ص ) است و از پيش خود چيزي را تشريع نمي کنند. منشأ پيدايش برخي تفاوت ها در کيفيت نماز و وضو، به دو عامل اساسي برمي گردد: 1- دور شدن از عصر حضور پيامبر اکرم (ص ) و پيدايش سؤالات جديد: با رحلت رسول اسلام , دوران دسترسي به کسي که مبين حکم الهي بود به سر رسيد. با گذشت زمان و دور شدن از عصر نبي اکرم و پيدايش مسائل و سؤالات جديدي در زمينه هاي مختلف (از جمله در زمينه مسائل مربوط به نماز و وضو) اهل سنت - که راه دسترسي به بيانگر حکم الهي را بسته مي ديدند - براي يافتن پاسخ سؤالات خود, با اجتهاد و سليقه خود به پاسخ آنها پرداختند. اما از ديدگاه شيعه، ائمه معصومين , مفسر و بيانگر حکم الهي بعد از نبي اکرم و بنا به سفارش ايشان بودند. آنان تا حدود 250 سال پس از رحلت نبي اکرم , نيز دسترسي به مبين و مفسر احکام الهي داشتند و ائمه (ع ), آنچه را که حکم الهي بود تبيين مي کردند; مثلا در مسائلي چون : آيا مي توان با کفش نماز خواند؟ آيا اگر بر روي زمين و محل سجده نمازگزار, چيزي غير از اجزاي زمين (مثل فرش ) فاصله شود, مي توان بر آن سجده کرد يا نه ؟ آيا خواندن سوره هايي که سجده واجب دارد در قرائت نماز جايز است و..., در حالي که اهل سنت در اين امور به فهم و رأي خود استناد کرده اند. 2- تغييرات و تشريعاتي که از سوي خلفا, پس از رحلت رسول اکرم (ص ) صورت گرفت - مانند مسأله تکتف (دست بسته نماز خواندن ), عموما از زمان عمر خليفه دوم مرسوم شد. به عنوان نمونه وقتي اسيران فارس را نزد وي آوردند, آنان مقابل عمر دست بسته ايستادند. وي علت اين عمل را جويا شد, گفتند ما مقابل اميران و بزرگان خود به جهت احترام اين گونه مي ايستيم . عمر از اين نحوه اظهار ادب خوشش آمد و گفت خوب است ما هم در مقابل خداوند در نماز اين گونه بايستيم (مستند العروه الوثقي , آيت الله خويي , ج 4, ص 445 - جواهرالکلام , ج 11, ص 19). در مسأله وضو آمده است که وضوي همه ي مسلمانان تا خلافت عثمان صورت واحدي داشته و مانند وضوي کنوني شيعه بوده است . اين مسأله با آيه قرآن نيز تطبيق دارد که مي فرمايد: «وامسحوا برؤوسکم و ارجلکم»؛ (مائده , آيه 6) در اين آيه خداوند امر به مسح سر و پاها نموده است , در حالي که اهل تسنن پاها را مي شويند, علت تغيير وضو اين بود که عثمان در اواسط دوران خلافت خود نسبت به چگونگي وضوي پيامبر گرفتار ترديد شد, او سپس وضوي پيامبر را به شکلي که اکنون در ميان اهل سنت مرسوم است اعلام نمود. اين قضيه مورد مخالفت بسياري از صحابه پيامبر واقع شد, لکن حکومت اموي بنا به اغراض سياسي در نقاط مختلف اسلامي شيوه عثمان را تبليغ کردند و شرايطي به وجود آوردند که برخي از صحابه جرأت مخالفت با روش دستگاه حاکم را نداشت و در نتيجه اين گونه وضو گرفتن رواج يافت . براي آگاهي بيشتر ر . ک : ==المقالات و الفرق , تصحيح محمدجواد مشکور, تهران , مرکز انتشارات علمي و فرهنگي , چاپ دوم === فرقه هاي اسلامي در سرزمين شام در عصر اموي , دکتر حسين عطوان , ترجمه ي حميدرضا شيخي , مشهد, بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي , چاپ اول ==الملل والنحلل شهرستاني ==فرهنگ فرق ومذاهب =====دايره المعارفها. موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید