سلام وقت شما بخير 1ـ بايد توجّه داشت که حجّت اعمّ از نبيّ و رسول و امام مي باشد. يعني هر نبيّ و رسول و امامي حجّت است ولي هر حجّتي لزوماً نبيّ يا رسول يا امام مصطلح نيست. پس اينکه حضرت فاطمه ي زهرا ـ سلام الله عليها ـ نبيّ يا رسول يا امام نبود ، نمي تواند مانع از حجّت بودن آن بزرگوار باشد. قرآن کريم و برهان عقلي حجّت مي باشند در حالي که سه عنوان پيش گفته را به نحو اصطلاحي ندارند. همچنين خداوند متعال از حضرت خضر (ع) ياد نمود که قول و فعل او بر موساي پيامبر حجّت بود ؛ لذا حقّ اعتراض به وي را نداشت ؛ و اين در حالي است که نبيّ يا رسول بودن حضرت خضر (ع) معلوم نيست. 2ـ دلائل فراواني وجود دارد که نشان مي دهند آن حضرت در رديف ائمه اطهار (ع) حجّت بر خلق بوده اند. يکي از آن دلائل حديث ثقلين مي باشد که نبيّ مکرم اسلام در ضمن آن فرمودند:« ... فانظروا کيف تخلّفوني في الثقلين. فقام رجل فقال يا رسول الله و ما الثقلان؟ فقال رسول الله صلي الله عليه و سلم الاکبر کتاب الله ؛ سبب طرفه بيد الله و طرفه بأيديکم فتمسکوا به لم تزالوا و لا تضلّوا. والاصغر عترتي و انّهما لن يفترقا حتّي يردا عليّ الحوض و سألت لهما ذلک ربّي فلاتقدّموهما فتهلکوا و لاتعلّموهما فانّهما اعلم منکم. ـــــ بنگريد که پس از من ، با دو يادگار گرانبهاى من چگونه رفتار مىکنيد؟ مردي برخواست و پرسيد: يا رسول الله! دو أثر گرانبهاى شما چيست؟ فرمود: ثقل اکبر کتاب خداست ؛ وسيله اي که جانبى از آن در دست خدا مىباشد و طرف ديگر آن در اختيار شما قرار گرفته است ؛ پس به آن چنگ بزنيد که نمي لغزيد و گمراه نمي شويد ؛ و ثقل اصغر عترت من است؛ که همانا آن دو هرگز از همديگر جدا نمي شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. و من هم از پروردگارم همين اتحاد و يگانگى را براى آنها درخواست کردهام. پس بر اين دو پيشى نگيريد که به هلاکت مىرسيد و سخنى به آنها نياموزيد که آنان از شما داناترند»(المعجم الکبير ،الطبراني ، ج3 ، ص66) طبق اين حديث شريف ، عترت رسول خدا حجّت بر خلائق مي باشند و شکّي نيست حضرت فاطمه ي زهرا (س) نيز جزء عترت مي باشد. پس آن جناب نيز حجّت بر خلق مي باشند. دليل دوم حديث سفينه است که نبيّ خدا فرمودند: « إِنَّ مَثَلَ أَهْلِ بَيْتِي فِي أُمَّتِي کَمَثَلِ سَفِينَةِ نُوحٍ فِي قَوْمِهِ مَنْ رَکِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَرَکَهَا غَرِقَ ــــ همانا مثل اهل بيت من در امّتم مانند کشتي نوح است در قوم خودش که هر که سوار آن شد نجات يافت و هر که آن را ترک نمود غرق شد.» ( الإحتجاج ، ج1 ،ص 157 ) باز روشن است که حضرت فاطمه ي زهرا (س) نيز جزء اهل بيت مي باشد. همچنين طبق آيات و روايات فراواني آن حصرت معصومه بوده و سخن و فعل هر معصومي حجّت است. چرا که سخن و فعل معصوم يقيناً حقّ مي باشد و هر حقّي از خداست. دلائل ديگري نيز در اين باره وجود دارد که به همين چند مورد بسنده مي شود. 3ـ امّا اينکه حضرت فاطمه زهرا ـ سلام الله عليها ـ حجّت بر يازده فرزند معصوم خويش نيز مي باشد ، يقيناً درست مي باشد ؛ چرا که هر معصومي براي هر کسي حجّت مي باشد چه آن کس معصوم باشد يا غير معصوم. چون سخن و فعل انسان معصوم ، يقيناً مطابق حقّ مي باشد و هر حقّي از جانب خداست و آنچه يقيناً از جانب خداست ، حجّت است. پس تمام معصومين بر همگان و بر يکديگر حجّت مي باشند. بر اين اساس اگر حضرت فاطمه ـ سلام الله عليها ـ خبري از جانب خدا براي علي (ع) نيز نقل مي نمود ، آن حضرت چنان خبري را از جانب خدا مي دانست و در آن شکّ نمي کرد ؛ کما اينکه علي (ع) صحيفه ي فاطميّه را که جبرئيل (ع) به حضرت فاطمه (س) گزارش داده بود بر خود حجّت مي دانست. همچنين حضرت موسي (ع) ، حضرت خضر را بر خود حجّت مي دانست ؛ در حالي که حضرت موسي (ع) پيامبر اولوالعزم بود و اطاعت از شريعت او بر همگان و از جمله بر حضرت خضر (ع) واجب بود. پس بايد توجّه داشت که مساله ي حجّيّت ، دائر مدار عصمت است و ربطي به رتبه ي وجودي شخص ندارد. چون هر سخني از هر معصومي صادر شود کلام خداست و اطاعت از کلام الهي بر همگان لازم مي باشد. از اينرو همانطور که سخن حضرت فاطمه (س) بر فرزندانش حجّت است ، سخن آن بزرگواران نيز براي حضرت زهر (س) حجّت مي باشد. امّا وراي مساله ي حجّيّت ، مساله ي اسوه و الگو بودن مطرح است که در اينجا ديگر صرف عصمت کافي براي اسوه بودن نيست. بلي هر معصومي براي غير معصوم اسوه است ؛ چون رتبه ي وجودي هر معصومي بالاتر از غير معصوم مي باشد ، ولي چنين نيست که هر معصومي اسوه ي معصوم ديگر نيز باشد. چرا که اسوه بودن دائر مدار رتبه ي وجودي است نه عصمت. بر اين اساس ، حضرت رسول (ص) اسوه ي جميع عالميان است و کسي اسوه ي او نيست جز خدا ؛ و بعد از آن جناب ، حضرت اميرالمومنين (ع) اسوه ي تمام خلائق مي باشد ؛ و از برخي روايات اهل بيت (ع) استفاده مي شود که حضرت فاطمه زهرا (س) در رتبه ي سوم قرار دارد. البته اين برتري به اعتباري است که جاي ذکرش در عرفان نظري است ؛ لذا از برخي روايات نيز برابري اين انوار قدسي استفاده مي شود. بنا بر اين ، وجود قدسي آن حوريّه ي انسيّه ، غير از رسول خدا و علي (ع) ، اسوه ي تمام خلائق مي باشد. پس اگر هم گفته شود که آن بزرگوار حجّت براي يازده امام مي باشد منظور همين اسوه بودن در انسانيّت است نه حجّت به معني رايج آن در علم کلام ؛ چرا که حجّت به اين معني ، در ميان دو معصوم ، طرفيني است نه يک طرفه. امّا ادلّه اي که دلالت بر برتري وجودي آن بزرگوار بر تمام خلائق ــ غير از رسول خدا و امير مومنان ــ دارد ، زيادند که به برخي از آنها اشاره مي شود. البته باز متذکّر مي شويم که براي وجود نوري اهل بيت (ع) اعتبارات گوناگوني است که بنا به برخي از اين اعتبارات ، وجود نوري آن بزرگوار افضل از فرزندان معصوم خويش مي باشد. امّا ورود به اين اعتبارات در چنين نوشته هايي ممکن نيست ؛ چرا که چنان بحثي محيط علمي خاصّ خود را طلب مي کند. امام صادق (ع) فرمودند: « لَوْ لَا أَنَّ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع تَزَوَّجَهَا مَا کَانَ لَهَا کُفْوٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَه ــــ اگر امير المؤمنين عليه السّلام نبود که با حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها ازدواج کند ، در روى زمين تا روز قيامت براى ايشان همتايي پيدا نمىشد ؛ از آدم ابو البشر گرفته به بعد. » (علل الشرائع ، ج1 ،ص 178 ) « عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَهَا مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ فَلَمَّا أَشْرَقَتْ أَضَاءَتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ بِنُورِهَا وَ غَشِيَتْ أَبْصَارُ الْمَلَائِکَةِ وَ خَرَّتِ الْمَلَائِکَةُ لِلَّهِ سَاجِدِينَ وَ قَالُوا إِلَهَنَا وَ سَيِّدَنَا مَا لِهَذَا النُّورِ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَيْهِمْ هَذَا نُورٌ مِنْ نُورِي أَسْکَنْتُهُ فِي سَمَائِي خَلَقْتُهُ مِنْ عَظَمَتِي أُخْرِجُهُ مِنْ صُلْبِ نَبِيٍّ مِنْ أَنْبِيَائِي أُفَضِّلُهُ عَلَى جَمِيعِ الْأَنْبِيَاءِ وَ أُخْرِجُ مِنْ ذَلِکَ النُّورِ أَئِمَّةً يَقُومُونَ بِأَمْرِي يَهْدُونَ إِلَى حَقِّي وَ أَجْعَلُهُمْ خُلَفَائِي فِي أَرْضِي بَعْدَ انْقِضَاءِ وَحْيِي : جابر مىگويد: محضر مبارک امام صادق عليه السّلام عرض کردم: براى چه فاطمه زهراء سلام اللَّه عليها به زهراء موسوم گرديد؟ حضرت فرمودند: زيرا حقّ عزّ و جلّ او را از نور عظمت خودش آفريد، و هنگامى که نور وجود فاطمه سلام اللَّه عليها درخشيد آسمانها و زمين به نورش روشن شده و ديدگان فرشتگان از شدّت نورش بسته شد و تمام ملائکه ، حقّ تبارک و تعالى را سجده نموده و عرض کردند: اي اله و معبود ما و سرور و مولاى ما ! اين نور چه خصوصيّتى دارد که اين قدر تابان و روشن است؟ خداوند متعال به آنها وحى فرمود: اين نور از نور من است که در آسمان ساکنش کردهام آن را از عظمت خويش آفريدم ، آن را از صلب پيامبرى از پيامبران که بر تمام انبياء برتريش دادهام خارج خواهم ساخت و از اين نور پيشوايانى را بيرون مىآورم که به امر من قيام مىکنند و مردم را به طرف من هدايت مىنمايند ، اين پيشوايان را پس از انقطاع وحى خلفاي خود در زمين قرار مىدهم.» (علل الشرائع ، ج1 ،ص180 ) « عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ قَالَ بَيْنَا رَسُولُ اللَّهِ ص صَلَّى صَلَاةَ الْفَجْرِ ثُمَّ اسْتَوَى فِي مِحْرَابِهِ کَالْبَدْرِ فِي تَمَامِهِ فَقُلْنَا يَا رَسُولَ اللَّهِ إِنْ رَأَيْتَ أَنْ تُفَسِّرَ لَنَا هَذِهِ الْآيَةَ قَوْلَهُ تَعَالَى فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ فَقَالَ النَّبِيُّ ص أَمَّا النَّبِيُّونَ فَأَنَا وَ أَمَّا الصِّدِّيقُونَ فَعَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَمَّا الشُّهَدَاءُ فَعَمِّي حَمْزَةُ- وَ أَمَّا الصَّالِحُونَ فَابْنَتِي فَاطِمَةُ وَ وَلَدَاهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ فَنَهَضَ الْعَبَّاسُ مِنْ زَاوِيَةِ الْمَسْجِدِ إِلَى بَيْنِ يَدَيْهِ ص وَ قَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ أَ لَسْتُ أَنَا وَ أَنْتَ وَ عَلِيٌّ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ مِنْ يَنْبُوعٍ وَاحِدٍ قَالَ ص وَ مَا وَرَاءَ ذَلِکَ يَا عَمَّاهْ قَالَ لِأَنَّکَ لَمْ تَذْکُرْنِي حِينَ ذَکَرْتَهُمْ وَ لَمْ تُشَرِّفْنِي حِينَ شَرَّفْتَهُمْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَمَّاهْ أَمَّا قَوْلُکَ أَنَا وَ أَنْتَ وَ عَلِيٌّ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ مِنْ يَنْبُوعٍ وَاحِدٍ فَصَدَقْتَ وَ لَکِنْ خَلَقَنَا اللَّهُ نَحْنُ حَيْثُ لَا سَمَاءَ مَبْنِيَّةَ وَ لَا أَرْضَ مَدْحِيَّةَ وَ لَا عَرْشَ وَ لَا جَنَّةَ وَ لَا نَارَ کُنَّا نُسَبِّحُهُ حِينَ لَا تَسْبِيحَ وَ نُقَدِّسُهُ حِينَ لَا تَقْدِيسَ فَلَمَّا أَرَادَ اللَّهُ بَدْءَ الصَّنْعَةِ فَتَقَ نُورِي فَخَلَقَ مِنْهُ الْعَرْشَ فَنُورُ الْعَرْشِ مِنْ نُورِي وَ نُورِي مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ أَنَا أَفْضَلُ مِنَ الْعَرْشِ ثُمَّ فَتَقَ نُورَ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ فَخَلَقَ مِنْهُ الْمَلَائِکَةَ فَنُورُ الْمَلَائِکَةِ مِنْ نُورِ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ نُورُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ نُورُ ابْنِ أَبِي طَالِبٍ أَفْضَلُ مِنَ الْمَلَائِکَةِ وَ فَتَقَ نُورَ ابْنَتِي فَاطِمَةَ مِنْهُ فَخَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ فَنُورُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ مِنْ نُورِ ابْنَتِي فَاطِمَةَ وَ نُورُ فَاطِمَةَ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ فَاطِمَةُ أَفْضَلُ مِنَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ ثُمَّ فَتَقَ نُورَ الْحَسَنِ فَخَلَقَ مِنْهُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ فَنُورُ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ مِنْ نُورِ الْحَسَنِ وَ نُورُ الْحَسَنِ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ الْحَسَنُ أَفْضَلُ مِنَ الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ ثُمَّ فَتَقَ نُورَ الْحُسَيْنِ فَخَلَقَ مِنْهُ الْجَنَّةَ وَ الْحُورَ الْعِينَ فَنُورُ الْجَنَّةِ وَ الْحُورِ الْعِينِ مِنْ نُورِ الْحُسَيْنِ وَ نُورُ الْحُسَيْنِ مِنْ نُورِ اللَّهِ وَ الْحُسَيْنُ أَفْضَلُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ الْحُورِ الْعِينِ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ خَلَقَ الظُّلْمَةَ بِالْقُدْرَةِ فَأَرْسَلَهَا فِي سَحَائِبِ الْبَصَرِ فَقَالَتِ الْمَلَائِکَةُ سُبُّوحٌ قُدُّوسٌ رَبَّنَا مُذْ عَرَفْنَا هَذِهِ الْأَشْبَاحَ مَا رَأَيْنَا سُوءاً فَبِحُرْمَتِهِمْ إِلَّا کَشَفْتَ مَا نَزَلَ بِنَا فَهُنَالِکَ خَلَقَ اللَّهُ تَعَالَى قَنَادِيلَ الرَّحْمَةِ وَ عَلَّقَهَا عَلَى سُرَادِقِ الْعَرْشِ فَقَالَتْ إِلَهَنَا لِمَنْ هَذِهِ الْفَضِيلَةُ وَ هَذِهِ الْأَنْوَارُ فَقَالَ هَذَا نُورُ أَمَتِي فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ فَلِذَلِکَ سُمِّيَتْ أَمَتِيَ «1» الزَّهْرَاءَ لِأَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرَضِينَ بِنُورِهَا ظَهَرَتْ وَ هِيَ ابْنَةُ نَبِيِّي وَ زَوْجَةُ وَصِيِّي وَ حُجَّتِي عَلَى خَلْقِي أُشْهِدُکُمْ يَا مَلَائِکَتِي أَنِّي قَدْ جَعَلْتُ ثَوَابَ تَسْبِيحِکُمْ وَ تَقْدِيسِکُمْ لِهَذِهِ الْمَرْأَةِ وَ شِيعَتِهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ فَعِنْدَ ذَلِکَ نَهَضَ الْعَبَّاسُ إِلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ وَ قَبَّلَ مَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ وَ قَالَ يَا عَلِيُّ لَقَدْ جَعَلَکَ اللَّهُ حُجَّةً بَالِغَةً عَلَى الْعِبَادِ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة : انس بن مالک گفت: يک روز پيامبر اکرم به نماز صبح اشتغال داشت در محراب ايستاد چون ماه تابان ؛ عرض کردم اگر صلاح بدانيد اين آيه را براى ما تفسير فرمائيد: « فَأُولئِکَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحِينَ. » فرمودند: منظور از پيامبران من هستم ، صديقين علي بن ابى طالب است و اما شهدا عمويم حمزه و امّا صالحين دخترم زهرا و فرزندانش حسن و حسين مي باشند. عباس (عموي پيامبر) از گوشه مسجد به خدمت پيامبر اکرم آمده گفت: مگر من و شما و علي و فاطمه و حسن و حسين از يک سرچشمه نيستيم؟ فرمودند: منظورت چيست عمو جان؟ عرض کرد: زيرا مرا نام نبردى و به اين مقام مفتخر نکردى. فرمود عمو جان اينکه گفتى من و تو و علي و حسن و حسين از يک سرچشمه هستيم صحيح است ولى خداوند ما را موقعى آفريد که نه آسمان افراشته و نه زمين گسترده و نه عرش و نه بهشت و نه جهنم بود ؛ ما او را تسبيح و تقديس مي کرديم هنگامى که تسبيح و تقديسى وجود نداشت. وقتى خدا اراده کرد ابتداى آفرينش را نور مرا شکافت و از آن عرش را آفريد ؛ نور عرش از نور من است و نور من از نور خدا است. سپس نور علي بن ابى طالب را شکافت و از آن ملائکه را آفريد پس نور ملائکه از نور علي بن ابى طالب است و نور پسر ابى طالب از نور خدا است. نور دخترم فاطمه را شکافت و آسمانها و زمين را آفريد ؛ نور آسمانها و زمين از نور دخترم فاطمه است و نور فاطمه از نور خدا است ؛ و فاطمه برتر از آسمانها و زمين است. سپس نور حسن را شکافت و از آن خورشيد و ماه را آفريد ؛ پس نور خورشيد و ماه از نور حسن است و نور حسن از نور خدا است و حسن از خورشيد و ماه برتر است. آنگاه نور حسين را شکافت و از آن بهشت و حور العين را آفريد ؛ پس نور بهشت و حور العين از نور حسين است و نور حسين از نور خدا است و حسين از بهشت و حور العين برتر است. سپس خداوند به قدرت خود ظلمت را آفريد و آن را بر پرده ي چشمها افشاند ؛ ملائکه گفتند: سبوح قدوسي اي پروردگار ما ؛ خدايا از وقتى اين اشباح را شناخته ايم چيز بدى مشاهده نکرديم تو را سوگند مي دهم به مقام آنها که اين گرفتارى را از ما برطرف فرما ! در اين موقع خداوند قنديلهاى رحمت را آفريد و بر سرادق عرش آويخت. گفتند خدايا اين فضيلت و نورها از کيست ، خطاب نمود اين نور کنيزم فاطمه زهرا است به همين جهت او را زهرا (نوراني) ناميدم ؛ چون آسمانها و زمين به واسطه ي نور او پديدار شد. او دختر پيامبرم و همسر وصىّ او و حجّت من بر خلق است. شما را گواه مي گيرم که ثواب تسبيح و تقديس شما را به اين بانو و شيعيانش دادم تا روز قيامت. در اين موقع عباس از جاى خود حرکت کرد و پيشانى علي بن ابى طالب را بوسيده و گفت: يا علي خدا تو را حجّت بالغه بر مردم قرار داده تا روز قيامت.» ( بحار الأنوار ، ج25 ،ص 17 ) امام صادق (ع) در تفسير آيه 35 نور فرمودند: « فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فَاطِمَةُ ع فِيها مِصْباحٌ الْحَسَنُ الْمِصْباحُ فِي زُجاجَةٍ الْحُسَيْنُ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ فَاطِمَةُ کَوْکَبٌ دُرِّيٌّ بَيْنَ نِسَاءِ أَهْلِ الدُّنْيَا يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ إِبْرَاهِيمُ ع زَيْتُونَةٍ لا شَرْقِيَّةٍ وَ لا غَرْبِيَّةٍ لَا يَهُودِيَّةٍ وَ لَا نَصْرَانِيَّةٍ يَکادُ زَيْتُها يُضِيءُ يَکَادُ الْعِلْمُ يَنْفَجِرُ بِهَا وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ نُورٌ عَلى نُورٍ إِمَامٌ مِنْهَا بَعْدَ إِمَامٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشاءُ يَهْدِي اللَّهُ لِلْأَئِمَّةِ مَنْ يَشَاءُ وَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ : « خدا نور آسمانها و زمين است، حکايت نور او چون فانوسى است» آن فانوس فاطمه عليها السلام است «که در آن فانوس چراغي است» آن چراغ حسن است «چراغ در آبگينه است» آبگينه حسين است «آبگينه مانند اختر درخشانى است» آن اختر درخشان فاطمه است در ميان زنان جهان «از درخت پر برکتى برافروزد» آن درخت حضرت ابراهيم (ع) است «درخت زيتونى است نه شرقي و نه غربي» يعني نه يهودى و نه نصرانى «که نزديک است روغنش برافروزد» نزديک است علم از آن بجوشد «اگر چه آتشى به او نرسد، نوري است روى نورى» از فاطمه امامى پس از امامى آيد «خدا هر که را خواهد به نور خود رهبرى کند» هر که را خدا خواهد به امامان رهبرى کند «و خدا براى مردم مثلها مي زند»» (الکافي، ج1، ص: 195 )
نظر خودتان را ارسال کنید