وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساکينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلي عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعانِ وَ اللَّهُ عَلي کُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ [1] و اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز فرقان که دو گروه به هم رسيدند نازل کردهايم ايمان آوردهايد، بدانيد که هر گاه چيزي به غنيمت گرفتيد خمس آن از آن خدا و پيامبر و خويشاوندان و يتيمان و مسکينان و در راه ماندگان است. و خدا به هر چيز تواناست. تفسير: خمس يک دستور مهم اسلامي: در آغاز اين سوره...] آمده است که[ پارهاي از مسلمانان بعد از جنگ بدر بر سر تقسيم غنائم جنگي مشاجره کردند و خداوند براي ريشه کن ساختن ماده اختلاف غنائم را دربست در اختيار پيامبر گذاشت تا هر گونه صلاح ميداند آن را مصرف کند و پيامبر آنها را در ميان جنگجويان به طور مساوي تقسيم کرد. ... در آغاز آيه ميفرمايد: بدانيد هر گونه غنيمتي نصيب شما ميشود يک پنجم آن، از آن خدا و پيامبر و ذي القربي (امامان اهل بيت) و يتيمان و مسکينان و واماندگان در راه (از خاندان پيامبر) ميباشد (وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساکِينِ وَ ابْنِ السَّبِيلِ). و براي تاکيد اضافه ميکند: که اگر شما به خدا و آنچه بر بنده خود در (روز جنگ بدر) روز جدايي حق از باطل، روزي که دو گروه مؤمن و کافر در مقابل هم قرار گرفتند، نازل کرديم ايمان آوردهايد بايد به اين دستور عمل کنيد و در برابر آن تسليم باشيد (إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَ ما أَنْزَلْنا عَلي عَبْدِنا يَوْمَ الْفُرْقانِ يَوْمَ الْتَقَي الْجَمْعانِ). در اينجا توجه به اين نکته لازم است: با اينکه روي سخن در اين آيه به مؤمنان است، زيرا پيرامون غنائم جهاد اسلامي بحث ميکند و معلوم است مجاهد اسلامي مؤمن است، ولي با اين حال ميگويد: اگر ايمان به خدا و پيامبر آوردهايد اشاره به اينکه نه تنها ادعاي ايمان نشانه ايمان نيست بلکه شرکت در ميدان جهاد نيز ممکن است نشانه ايمان کامل نباشد و اين عمل به خاطر اهداف ديگري انجام گيرد، مؤمن کامل کسي است که در برابر همه دستورات مخصوصا دستورات مالي تسليم باشد و تبعيضي در ميان برنامههاي الهي قائل نگردد. و در پايان آيه اشاره به قدرت نامحدود الهي کرده ميگويد و خدا بر همه چيز قادر است (وَ اللَّهُ عَلي کُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ). يعني با اينکه در ميدان بدر از هر نظر شما در اقليت قرار داشتيد و دشمن ظاهرا از هر نظر برتري چشمگيري داشت خداوند قادر توانا آنها را شکست داد و شما را ياري کرد تا پيروز شديد.[2] ]حال ببينيم[ منظور از ذي القربي چيست؟ منظور از ذي القربي در اين آيه همه خويشاوندان نيست و نه همه خويشاوندان پيامبر ص بلکه امامان اهل بيت هستند دليل بر اين موضوع روايات متواتري است که از طرق اهل بيت پيامبر ص نقل شده است.[3] و در کتب اهل سنت نيز اشاراتي به آن وجود دارد. بنا بر اين آنها که يک سهم از خمس را متعلق به همه خويشاوندان پيامبر ميدانند در برابر اين سؤال قرار ميگيرند که اين چه امتيازي است که اسلام براي اقوام و بستگان پيامبر ص قائل شده است، در حالي که ميدانيم اسلام ما فوق نژاد و قوم و قبيله است. ولي اگر آن را مخصوص امامان اهل بيت بدانيم با توجه به اينکه آنها جانشينان پيامبر و رهبران حکومت اسلامي بوده و هستند علت دادن اين يک سهم از خمس به آنها روشن ميگردد، به تعبير ديگر سهم خدا و سهم پيامبر و سهم ذي القربي هر سه سهم متعلق به رهبر حکومت اسلامي است، او زندگي ساده خود را از آن اداره ميکند و بقيه را در مخارج گوناگوني که لازمه مقام رهبري امت است مصرف خواهد نمود، يعني در حقيقت در نيازهاي جامعه و مردم. بعضي از مفسران اهل سنت مانند نويسنده المنار چون ذي القربي را همه خويشاوندان دانسته است، براي پاسخ اشکال فوق به دست و پا افتاده و براي حکومت اسلامي پيامبر تشريفاتي قائل شده و او را موظف دانسته که قوم و قبيله خويش را بوسيله اموال گرد خود نگاه دارد!، روشن است که چنين منطقي به هيچ وجه با منطق حکومت جهاني و انساني و حذف امتيازات قبيلگي سازگار نيست ... [منظور از يتيمان، مسکينان و واماندگان ... ] منظور از يتيمان و مسکينان و واماندگان در راه تنها ايتام و مساکين و ابناء سبيل بني هاشم و سادات ميباشند، اگر چه ظاهر آيه مطلق است و قيدي در آن ديده نميشود، دليل ما بر اين تقييد روايات زيادي است که در تفسير آيه از طرق اهل بيت وارد شده و ميدانيم بسياري از احکام در متن قرآن به طور مطلق آمده ولي شرائط و قيود آن بوسيله سنت بيان شده است و اين منحصر به آيه مورد بحث نيست تا جاي تعجب باشد. به علاوه با توجه به آنکه زکاة بر نيازمندان بني هاشم به طور مسلم حرام است بايد احتياجات آنها از طريق ديگري تامين گردد و اين خود قرينه ميشود بر اينکه منظور از آيه فوق خصوص نيازمندان بني هاشم است لذا، در احاديث ميخوانيم که امام صادق ع ميفرموده خداوند هنگامي که زکاة را بر ما حرام کرد خمس را براي ما قرار داد بنا بر اين زکاة بر ما حرام است و خمس حلال [4] آيا غنائم منحصر به غنائم جنگي است؟ موضوع مهم ديگري که در اين آيه بايد مورد بررسي دقيق قرار گيرد و در حقيقت قسمت عمده بحث در آن متمرکز ميگردد، اين است که لفظ غنيمت که در آيه آمده است تنها شامل غنائم جنگي ميشود يا هر گونه در آمدي را در بر ميگيرد؟!. در صورت اول آيه تنها خمس غنائم جنگي را بيان ميکند و براي خمس در ساير موضوعات بايد از سنت و اخبار و روايات صحيح و معتبر استفاده کرد و هيچ مانعي ندارد که قرآن به قسمتي از حکم خمس و به تناسب مسائل جهاد اشاره کند و قسمتهاي ديگري در سنت بيان شود. مثلا در قرآن مجيد نمازهاي پنجگانه روزانه صريحا آمده است، و همچنين به نمازهاي طواف که از نمازهاي واجبه است اشاره شده، ولي از نماز آيات که مورد اتفاق تمام مسلمانان اعم از شيعه و سني است ذکري به ميان نيامده است، و هيچکس را نمييابيم که بگويد چون نماز آيات در قرآن ذکر نشده و تنها در سنت پيامبر آمده نبايد به آن عمل کرد، و يا اينکه چون در قرآن به بعضي از غسلها اشاره شده و سخن از ديگر غسلها به ميان نيامده است بايد از آن صرف نظر کرد، اين منطقي است که هيچ مسلماني آن را نميپذيرد. بنا بر اين هيچ اشکالي ندارد که قرآن تنها قسمتي از موارد خمس را بيان کرده باشد و بقيه را موکول به سنت نمايد و نظير اين مسئله در فقه اسلام بسيار زياد است. ولي با اين حال بايد ببينيم که غنيمت در لغت و در نظر عرف چه معني ميدهد؟! آيا راستي منحصر به غنائم جنگي است و يا هر گونه در آمدي را شامل ميشود؟ آنچه از کتب لغت استفاده ميشود، اين است که در ريشه معني لغوي اين کلمه عنوان جنگ و آنچه از دشمن به دست ميآيد، نيفتاده است، بلکه هر در آمدي را شامل ميشود، به عنوان شاهد به چند قسمت از کتب معروف و مشهور لغت که مورد استناد دانشمندان و ادباي عرب است اشاره ميکنيم: در کتاب لسان العرب جلد دوازدهم ميخوانيم و الغنم الفوز بالشيء من غير مشقة ... و الغنم، الغنيمة و المغنم الفيء ... و في الحديث الرهن لمن رهنه له غنمه و عليه غرمه، غنمه زيادته و نمائه و فاضل قيمته ... و غنم الشيء فاز به ... : غنم يعني دسترسي يافتن به چيزي بدون مشقت، و غنم و غنيمت و مغنم به معني فيء است (فيء را نيز در لغت به معني چيزهايي که بدون زحمت به انسان ميرسد ذکر کردهاند ...) و در حديث وارد شده که گروگان در اختيار کسي است که آن را به گرو گرفته، غنيمت و منافعش براي اوست و غرامت و زيانش نيز متوجه اوست و نيز غنم به معني زيادي و نمو و اضافه قيمت است، و فلان چيز را به غنيمت گرفت يعني به او دسترسي پيدا کرد. و در کتاب تاج العروس جلد نهم ميخوانيم و الغنم الفوز بالشيء بلا مشقة : غنيمت آن است که انسان بدون زحمت به چيزي دست يابد . در کتاب قاموس نيز غنيمت بهمان معني فوق ذکر شده است. و در کتاب مفردات راغب ميخوانيم غنيمت از ريشه غنم به معني گوسفند گرفته شده و سپس ميگويد ثم استعملوا في کل مظفور به من جهة العدي و غيره يعني: سپس در هر چيزي که انسان از دشمن و يا غير دشمن به دست ميآورد به کار رفته است حتي کساني که يکي از معاني غنيمت را غنائم جنگي ذکر کردهاند انکار نميکنند که معني اصلي آن معني وسيعي است که به هر گونه خيري که انسان بدون مشقت به آن دست يابد گفته ميشود. در استعمالات معمولي نيز غنيمت در برابر غرامت ذکر ميشود، همان طور که معني غرامت معني وسيعي است و هر گونه غرامت را شامل ميشود غنيمت نيز معني وسيعي دارد و به هر گونه در آمد قابل ملاحظهاي گفته ميشود اين کلمه در نهج البلاغه در موارد زيادي به همين معني آمده است، در خطبه 76 ميخوانيم اغتنم المهل : فرصتها و مهلتها را غنيمت بشماريد . و در خطبه 120 ميفرمايد من اخذها لحق و غنم : کسي که به آئين خدا عمل کند به سر منزل مقصود ميرسد و بهره ميبرد در نامه 53 به مالک اشتر ميفرمايد: و لا تکونن عليهم سبعا ضاريا تغتنم اکلهم : در برابر مردم مصر همچون حيوان درندهاي مباش که خوردن آنها را غنيمت و در آمدي براي خود فرض کني . و در نامه 45 به عثمان بن حنيف ميفرمايد: فو اللَّه ما کنزت من دنياکم تبرا و لا ادخرت من غنائمها وفرا : به خدا سوگند از دنياي شما طلايي نياندوختم و از غنائم و در آمدهاي آن اندوختهاي فراهم نکردم . و در کلمات قصار، در جمله 331 ميفرمايد ان اللَّه جعل الطاعة غنيمة الاکياس : خداوند اطاعت را غنيمت و بهره هوشمندان قرار داده است . و در نامه 41 ميخوانيم و اغتنم من استقرضک في حال غناک : هر کس در حال بينيازيت از تو قرضي بخواهد غنيمت بشمار. و نظير اين تعبيرات بسيار فراوان است که همگي نشان ميدهد غنيمت منحصر به غنائم جنگي نيست. و اما مفسران: بسياري از مفسران که در زمينه اين آيه به بحث پرداختهاند صريحا اعتراف کردهاند که غنيمت در اصل معني وسيعي دارد و شامل غنائم جنگي و غير آن و به طور کلي هر چيزي را که انسان به دون مشقت فراواني به آن دست يابد ميشود حتي آنها که آيه را به خاطر فتواي فقهاي اهل تسنن مخصوص غنائم جنگي دانستهاند باز معترفند که در معني اصلي آن اين قيد وجود ندارد بلکه به خاطر قيام دليل ديگري اين قيد را به آن زدهاند. قرطبي مفسر معروف اهل تسنن در تفسير خود، ذيل آيه چنين مينويسد غنيمت در لغت خيري است که فرد يا جماعتي با کوشش به دست ميآورند ... و بدانکه اتفاق (علماي تسنن) بر اين است که مراد از غنيمت در آيه (و اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ) اموالي است که با قهر و غلبه در جنگ به مردم ميرسد، ولي بايد توجه داشت که اين قيد همانطور که گفتيم در معني لغوي آن وجود ندارد، ولي در عرف شرع، اين قيد وارد شده است [5] فخر رازي در تفسير خود تصريح ميکند که: الغنم الفوز بالشيء غنيمت اين است که انسان به چيزي دست يابد و پس از ذکر اين معني وسيع از نظر لغت ميگويد: معني شرعي غنيمت (به عقيده فقهاي اهل تسنن) همان غنائم جنگي است [6]. و نيز در تفسير المنار غنيمت را به معني وسيع ذکر کرده و اختصاص به غنائم جنگي نداده اگر چه معتقد است بايد معني وسيع آيه فوق را به خاطر قيد شرعي مقيد به غنائم جنگي کرد[7] در تفسير روح المعاني نوشته آلوسي مفسر معروف سني نيز چنين آمده است که: غنم در اصل به معني هر گونه سود و منفعت است [8] در تفسير مجمع البيان نخست غنيمت را به معني غنائم جنگ تفسير کرده، ولي به هنگام تشريح معني آيه چنين ميگويد: قال اصحابنا ان الخمس واجب في کل فائدة تحصل للانسان من المکاسب و ارباح التجارات، و في الکنوز و المعادن و الغوص و غير ذلک مما هو مذکور في الکتب و يمکن ان يستدل علي ذلک بهذه الاية فان في عرف اللغة يطلق علي جميع ذلک اسم الغنم و الغنيمة[9] علماي شيعه معتقدند که خمس در هر گونه فايدهاي که براي انسان فراهم ميگردد واجب است اعم از اينکه از طريق کسب و تجارت باشد، يا از طريق گنج و معدن، و يا آنکه با غوص از دريا خارج کنند، و ساير اموري که در کتب فقهي آمده است، و ميتوان از آيه بر اين مدعي استدلال کرد، زيرا در عرف لغت به تمام اينها غنيمت گفته ميشود. شگفتآور اين که بعضي از مغرضان که گويا براي سمپاشي در افکار عمومي ماموريت خاصي دارند در کتابي که در زمينه خمس نوشتهاند دست به تحريف رسوايي در عبارت تفسير مجمع البيان زده، قسمت اول گفتار او را که متضمن تفسير غنيمت به غنائم جنگي است ذکر کرده ولي توضيحي را که در باره عموميت معني لغوي و معني آيه در آخر بيان کرده است، به کلي ناديده گرفته و يک مطلب دروغين به اين مفسر بزرگ اسلامي نسبت دادهاند، مثل اينکه فکر ميکردهاند تفسير مجمع البيان تنها در دست خود آنها است و ديگري آن را مطالعه نخواهد کرد، و عجيب اين است که اين خيانت را تنها در اين مورد مرتکب نشده، بلکه در موارد ديگر نيز آنچه به سود بوده گرفته، و آنچه به زيان بوده است ناديده گرفتهاند. در تفسير الميزان نيز با استناد به سخنان علماي لغت تصريح شده که غنيمت هر گونه فايدهاي است که از طريق تجارت يا کسب و کار و يا جنگ به دست انسان ميافتد و مورد نزول آيه گرچه غنائم جنگي است ولي ميدانيم که هيچ گاه مورد عموميت مفهوم آيه را تخصيص نميزند [10] از مجموع آنچه گفته شد چنين نتيجه گرفته ميشود که: آيه غنيمت معني وسيعي دارد و هر گونه در آمد و سود و منفعتي را شامل ميشود زيرا معني لغوي اين لفظ عموميت دارد و دليل روشني بر تخصيص آن در دست نيست. تنها چيزي که جمعي از مفسران اهل تسنن روي آن تکيه کردهاند اين است که آيات قبل و بعد در زمينه جهاد وارد شده است و همين موضوع قرينه ميشود که آيه غنيمت نيز اشاره به غنائم جنگي باشد. در حالي که ميدانيم شان نزولها و سياق عموميت آيه را تخصيص نميزنند و به عبارت روشنتر هيچ مانعي ندارد که مفهوم آيه يک معني کلي و عمومي باشد و در عين حال مورد نزول آيه غنائم جنگي که يکي از موارد اين حکم کلي است بوده باشد و اينگونه احکام در قرآن و سنت فراوان است که حکم کلي است و مصداق جزئي است: مثلا در آيه 7 سوره حشر ميخوانيم ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا : هر چه پيامبر براي شما ميآورد بگيريد و هر چه از آن نهي ميکند خود داري کنيد . اين آيه يک حکم کلي در باره لزوم پيروي از فرمانهاي پيامبر ص بيان ميکند در حالي که مورد نزول آن اموالي است که از دشمنان بدون جنگ به دست مسلمانان ميافتد (و اصطلاحا به آن فيء گفته ميشود). و نيز در آيه 233 سوره بقره يک قانون کلي به صورت لا تُکَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَها : هيچ کس بيش از آنچه قدرت دارد تکليف نميشود بيان شده در حالي که مورد آيه در باره اجرت زنان شيرده است و به پدر نوزاد دستور داده شده است به اندازه توانايي خود به آنها اجرت بدهد، ولي آيا ورود آيه در چنين مورد خاصي ميتواند جلو عموميت اين قانون (عدم تکليف به ما لا يطاق) را بگيرد؟! خلاصه اينکه: آيه در ضمن آيات جهاد وارد شده ولي ميگويد: هر در آمدي از هر موردي عايد شما شود که يکي از آنها غنائم جنگي است خمس آن را بپردازيد مخصوصا ما موصوله و شيء که دو کلمه عام و بدون هيچ گونه قيد و شرطند اين موضوع را تاييد ميکنند.[11] موفق باشيد. [1] . آيه 41 انفال [2] . تفسير نمونه، ج7، ص: 171 و 172 [3] . به کتاب وسائل الشيعه جلد ششم بحث خمس مراجعه شود. [4] . وسائل الشيعه جلد ششم بحث خمس و تفسير مجمع البيان ذيل آيه مورد بحث از طرق اهل سنت نيز در اين زمينه رواياتي نقل شده که به زودي به آن اشاره خواهد شد. [5] . جلد 4 صفحه: 2840. [6] . فخر رازي جلد 15 صفحه 164 [7] . تفسير المنار جلد: 10 صفحه 3- 7. [8] . تفسير روح المعاني جلد: 10 صفحه: 2. [9] . تفسير مجمع البيان جلد 4 صفحه: 544- 543. [10] . الميزان جلد 9 صفحه: 89. [11] . تفسير نمونه، ج7، ص: 174 تا ص: 181
نظر خودتان را ارسال کنید