تنبیه زن در اسلام چگونه است؟

متن سوال: 
تنبيه زن در اسلام چگونه است؟ آيا اسلام با اينهمه ارج نهادن به مقام والاي زن و تاکيد بر خلقت دنيا بخاطر يک شيرزن براي زن تنبيه در نظر گرفته است؟اگر چنين است چه توجيحي دارد؟ با تشکر

بسم الله الرّحمن الرّحيم سلام عليکم ج ) فلسفه اين حکم آن است که به طور طبيعي مرد, توانايي بهتري براي اداره خانواده و تأمين نيازمندي هاي آن دارد. از طرف ديگر زن نيازمند محيطي امن همراه با آسايش کافي است تا در پرتو آن , بتواند به انجام وظايف ديگري که در نظام آفرينش بر عهده او قرار داده شده است (مانند حمل , رشد و تربيت فرزند و...) بپردازد. بنابراين رياست و مسؤوليت مرد و در راستاي آن تلاش براي اداره و تأمين نيازهاي خانواده , نه تنها امري شرعي ; بلکه حقيقتي تکويني و متناسب با نظام خلقت زن و مرد است . آيه فوق پس از آنکه اعلام مي دارد قوام زندگي زن يعني مسؤوليت اداره و تأمين نيازهاي او بر عهده مرد است , دستوراتي را در رابطه با چگونگي برخورد با برخي از مشکلات احتمالي در روابط زوجين بيان مي دارد. در اين رابطه نکاتي چند شايان توجه است : 1- دستورات صادره در اين آيه در مورد نشوز است و نشوز آن است که زن در مقابل تکاليف اختصاصي اش يعني تمکين و عفاف، بدون هيچ عذر موجهي سرپيچي نمايد. جالب اين است که اگر زني از انجام کارهاي خانه , بچه داري و ... سر باز زند شارع مقدس هيچ حقي براي مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمي تواند در اين موارد واکنش نشان دهد. بنابراين آيه فوق در رابطه با بسياري از مسائل اختلافي زوجين ساکت است و هيچ حقي براي مرد در برابر آن قرار نداده و لذا مرد نمي تواند در اين موارد واکنشي نشان دهد. بنابراين آيه فوق در رابطه با بسياري از مسائل اختلافي زوجين ساکت است و هيچ حقي براي مرد جز در دو مورد فوق که زن با پيمان ازدواج تعهد به آنها را ملتزم شده صادر نکرده است . 2- »نشوز« مسلما امري برخلاف حقوق مرد است و براي مقابله با آن بهترين راه اين است که قبل از مراجعه به ديگران مشکل را در داخل خانه حل نمود, ولي اگر چنين چيزي ميسر نبود آنگاه نوبت به خارج از منزل و دخالت دادن ديگران مي رسد که در آيه بعد سالمترين راه آن عنوان شده است . 3- حل مسأله نشوز در داخل خانه نيز به اشکال مختلفي انجام پذير است و جالب اين است که خداوند از ملايمترين راه ها شروع نموده و در صورت تأثير گذاري آن مراتب بالاتر را اجازه نداده است . لذا در مرتبه اول سفارش به پند و اندرز نموده است . چنين روشي حکيمانه ترين شيوه در حل مشکلات زوجين است . ليکن اگر زني در برابر اندرزها و نصايح شوهر سر تسليم فرود نياورد و همچنان بر تخلف از حقوق زوج پايداري ورزيد چه بايد کرد؟ در اينجا نيز خداوند راه دومي را پيشنهاد نموده است که از حد برخورد منفي عاطفي بالاتر نمي رود و آن خودداري از همبستر شدن با وي مي باشد. در اينجا نيز اگر مشکل حل شد ديگر کسي حق پيمودن راه سوم را ندارد, امأا اگر زن در چنين وضعيتي نيز سرسختي نشان داده و حاضر به تأمين حقوق طرف مقابل نگرديد چه بايد کرد؟ در اينجا چند راه قابل تصوير است : الف ) مرد حقوق خود را ناديده انگارد و در مقابل نشوز زن به کلي ساکت شود, هر چند ساليان دراز اين برنامه ادامه يابد. چنين چيزي براساس هيچ منطقي قابل الزام نيست و اختصاص به مرد هم ندارد, يعني در هيچيک از نظامهاي حقوقي جهان نمي توان به صاحب حقي الزام کرد که در برابر حقوق خود ساکت شود و دم نزند, يعني از نظر اخلاقي , آنهم در موارد خاصي مي توان چنين توصيه اي نمود ولي نبايد بين مسأله حقوقي و اخلاقي خلط کرد. از طرف ديگر نشوز زن اقسامي دارد که برخي از آنها مسلما به زيان خود او هم تمام مي شود و بر مرد لازم است که به عنوان مدير کانون خانواده کنترل هدايتگرانه و سازنده بر رفتار زن داشته باشد. ب ) راه ديگر آن است که مرد از هر طريق ممکن استيفاي حقوق نمايد. چنين چيزي را هرگز شارع اجازه نمي دهد و براي استيفاي حق روشهاي معيني وضع نموده است , زيرا در غير اينصورت ممکن است به زن ستم شود و انواع مفاسد و مظالم ديگر به بار آيد. ج ) راه ديگر آن است که مرد با مراجعه به ديگران اعم از مراجع قضايي يا افراد ذي نفوذ ديگر حقوق خود را استيفا کند, چنين چيزي اگر چه ممکن است حق مرد را تأمين کند ولي هنوز با امکان حل مشکل در داخل خانه بهتر است مسأله به بيرون کشيده نشود. زيرا ابراز خارجي مسائل داخل خانه آسيب هاي فراواني براي خانواده به بار مي آورد که در اينجا جاي ذکر آن نيست , لذا خداوند حکيم حل خارجي را به عنوان آخرين راه ممکن پيشنهاد مي نمايد. د) راه ديگر آن است که مرد اندکي قاطعانه تر از برخورد منفي عاطفي فوق برخورد نمايد. لذا قرآن مجيد به عنوان آخرين راه حل ممکن در داخل خانه مسأله »ضرب « را مطرح نموده است . البته اين مسأله نيز حدودي دارد که هرگز با آنچه در اذهان عمومي يا تبليغات مسموم مطرح مي شود, سازگاري ندارد. در رابطه با حد و چگونگي زدن , علامه مجلسي (ره ) در بحار الانوار , ج 104 , ص 58 روايتي از فقه الرضا(ع ) نقل نموده است که »...والضرب بالسواک و شهبه ضربا رقيقا ; زدن بايد با وسايلي مانند مسواک و امثال آن باشد, آنهم با مدارا و ملايمت «. ظاهر روايت فوق به خوبي نشان مي دهد که »ضرب « بايد در پايين ترين حد ممکن باشد و هرگز نبايد اندک آسيبي بر بدن وارد کند. وسيله اي که در اين روايت اشاره شده چوبي بسيار نازک مانند سيگار، مسواک و سبک و کم ضربه اي است . نکته ديگري که از آيه شريفه به دست ميآيد اين است که دستور فوق جنبه موقت و گذرا دارد و نبايد به آن مداومت بخشيد, زيرا به دنبال اين عمل دو واکنش احتمال مي رود: يکي آن که زن به حقوق مرد وفادار شود, در اينصورت قرآن مي فرمايد: »فان اطعنکم فلا تبغوا عليهن سبيلا ; اگر به اطاعت درآمدند بر آنها ستم روا مداريد«. يعني , اگر زن در برابر حقوقي که بر آن پيمان بسته است تسليم شد ديگر مقابله با وي ظلم و تجاوز است. واکنش ديگر آن است که همچنان سرسختي نشان دهد و کانون خانواده را گرفتار تزلزل و بي ثباتي نمايد, در اين رابطه در آيه بعد فرموده است : »و ان خفتم شقاق بينهما فابعثوا حکما من اهله و حکما من اهلها ان يريدا اصلاحا يوفق الله بينهما ان الله کان عليما خبيرا ; اگر خوف گسست در بين آن دو يافتيد, پس حکمي از ناحيه مرد و حکمي از بستگان زن برگزينيد, اگر از پي آن خواستار صلاح باشند خداوند بين آنان وفاق ايجاد خواهد کرد, همانا خداوند دانا و آگاه است «. نکته جالب توجه اين است که قرآن مجيد در آخرين مرحله گشودن گره را به دست نزديکان و بستگان قرار مي دهد تا مسأله با سلامت هر چه بيشتر روال خود را طي کند و براي اينکه حقي از هيچيک از طرفين زايل نشود و تبعيضي رخ ننمايد فرموده است که از هر جانب حکمي برگزيده شود و با رعايت حقوق و مصالح طرفين مشکل را برطرف نمايند. خلاصه در اين حکم شرايط زير ديده مي شود: (1) اختصاص به مورد سرپيچي زن از تکليف خود و حقوق مسلم مرد دارد, حقوقي که با پيمان ازدواج , زن وفاداري خود نسبت به آن را متعهد شده است . 2) در راستاي حل مشکل در داخل خانه و خودداري از بروز آن در خارج از منزل وضع شده . 3) سومين مرحله حل اختلاف در خانه است و بدون گذر از مراحل پيشين روا نيست . 4) حد آن نازلترين مرتبه ضرب است و نبايد موجب کمترين آسيبي بر بدن زن شود. 5) موقتي است و چه داراي نتيجه مثبت و چه منفي باشد بايد به زودي از آن دست کشيد. نکته ديگري که شايان ذکر است اين است که اساسا ديدگاه شارع نسبت به زدن همسر نگرشي منفي است و نصوص زيادي در نهي از اين عمل وارد شده است . اين روايات همه در زماني بيان شده که خشونت عليه زنان از توهين و فحاشي تا ضرب و جرح و حتي قتل را شامل مي شد, و اسلام آنها را تحريم و مستوجب مجازات فقهي و قضايي در دنيا و عذاب آخرت دانست . برخي از اين روايات عبارتند از: 1- پيامبر(ص ) فرمود: من در شگفتم از کسي که زن خود را مي زند, در حالي که خودش براي کتک خوردن , سزاوارتر است . زنانتان را مزنيد که قصاص دارد. 2- و نيز فرمود: زنان بر مرد کريم , غالب مي شوند و مرد لئيم , بر زنان مسلط مي گردد. من دوست دارم کريم مغلوب باشم نه لئيم غالب . 3- از امام صادق (ع ) از پدرش روايت شده که گفت : وقتي با زني ازدواج مي کنيد, احترامش کنيد. زن مايه آرامش شما است . زنان را آزار ندهيد و حقوق آنان را ضايع نکنيد. 4- پيامبر(ص ) فرمود: هر مردي که بر بد اخلاقي همسرش صبر کند, خدا اجر داوود(ع ) را به او مي دهد و به هر زني که بر بداخلاقي مردش صبر کند, همچون اجر آسيه را که با فرعون , کنار آمد, عطا مي کند. 5- حضرت محمد(ص ) فرمود: »زنان را نزنيد و تقبيح مکنيد«. 6- حضرت علي (ع ) فرمود: » در هر حال با زنت مدارا کن و با او به نيکي رفتار نماي تا زندگي لبريز از صفا و صميميت باشد«. 7- آخرين چيزي که به وقت وفات , از رسول خدا(ص ) شنيدند - که در زير زبان همي گفت - سه سخن بود: »نماز بر پا داريد و مراقب حقوق بردگان باشيد و ستم نکنيد. و الله الله در حديث زنان , که در دست شمايند. با زنانتان , نيکو زندگي کنيد و حريم آنان را نگاه داريد. 8- و رسول خدا(ص ), خشم و توهين زنان را تحمل مي کرد. روزي زن عمر جواب وي به خشم , باز داد. عمر گفت : يالکعا؛ جواب باز مي دهي ؟ گفت : آري که رسول (ص ) از تو بهتر است , زيرا زنان , وي را جواب باز مي دهند و او تحمل مي کند. 9- يک روز, زني به خشم , دست فراسينه رسول خدا(ص ) زد. مادر وي با وي درشتي کرد که : چرا کردي ؟ رسول خدا گفت : بگذار بيش از اين نيز کنند و من درگذرم , V}(احاديث به نقل از بولتن انديشه , ويژه »زن « , ص 350){V. نکته اي که لازم است در پايان به آن اشاره کنيم اين که اصولا در بررسي يک کتاب بويژه کتب مهم نبايستي تنها با ديدن يک آيه در موردي به قضاوت نشست . حال اگر آن کتاب کتاب آسماني باشد موضوع اهميت فوق العاده تري پيدا مي کند. وقتي مي توان درباره نگاه قرآن به زن و مرد سخن گفت که مجموعه آيات در اين زمنيه ديده شود نه اين که - کلوا و اشربوا در گوش کرد و لا تسرفوا را فراموش کرد. بنابراين وقتي مي توان ديدگاه در اين زمينه ارائه داد که به مجموع آيات قرآن نظر شود. ثانيا: قرآن براي خود مفسر و مبين تعريف کرده است »و انزلنا اليک الذکر ليتبين للناس مانزل اليهم ; و ما قرآن را بر تو نازل کرديم تا براي مردم آنچه را که ما نازل کرديم بيان کني « حال براي درک محدوده معناي يک آيه بايستي ديگر ادله را در سنت مورد توجه قرار داد. چنانکه براي فهم آيه قوامون بايستي آيات ديگر و هم چنين روايات صحيحي که براي تبيين محدوده هر يک از آنها وارد شده مورد توجه قرار گيرد. انشاءالله عاقبت بخيربشويد. التماس دعا

پربازدیدترین ها