با سلام و تشکر از اين که با اين مرکز ارتباط برقرار نموديد باتوجه به اين که براساس آيين نامه مرکز در هر مرتبه سوال، تنها مي توان به يک سوال جواب داد در اين بخش به مسئله اثبات خداوند مي پردازيم. ساير سوالات را به صورت تکي مجددا ارسال فرماييد تا پاسخ سوالات ارسال گردد. براي روشن شدن پاسخ لازم است به چند نکته توجه داشته باشيم: 1 ـ مفهوم واژه خداوند، از مفاهيمي است که هر انساني حتي منکران وجود خداوند نيز تصويري از آن در ذهن خود دارند. چون همه مي دانند خداوند يعني موجودي که خالق همه موجودات، تواناي بر هر کار، آگاه بر همه چيز، بينا، شنوا، حي و زنده، و... مي باشد، گر چه وجود چنين خدائي را نپذيرند. 2 ـ هر چند مفهوم واژه خداوند از عمومي ترين مفاهيم است، ولي شناخت حقيقت و کنه ذات خداوند براي انسان ممکن نيست، چون ذات خداوند نامحدود و بي نهايت است و علم يعني احاطه بر معلوم، و انسان چون ذات و خصوصيات او محدود است نمي تواند به حقيقت ذات خداوند پي ببرد. «لا يحيطون به علما[1]، بر خداوند احاطه علمي پيدا نمي کنند» و شايد به همين دليل است که قرآن مجيد در معرفي خداوند از طريق بيان صفات جمال و جلال نظير غني، عليم، حکيم، سميع، بصير، علي، کبير، رحمن، رحيم، کبير، خالق، فاطر و... به معرفي پروردگار متعال پرداخته است.[2] علاوه اينکه انسان از طريق حواس با اشياء خارجي ارتباط برقرار مي کند و معرفتي بدست مي آورد و ذات خداوند تبارک و تعالي شبيه و مانند هيچ چيز نيست «ليس کمثله شي».[3] 3 ـ هر چند حقيقت ذات خداوند قابل شناخت کامل نيست ولي از راههاي بسيار زيادي مي توان يقين به وجود خداوند تبارک و تعالي پيدا نمود که در يک دسته بندي کلي به راههاي: الف ـ راه عقل مثل برهان امکان و وجوب ب ـ راه حسي و تجربي يا برهان نظم[4] ج ـ راه دل يا برهان فطرت ، تقسيم مي شوند. [5] 4 ـ آسان ترين و بهترين راه شناخت وجود خداوند ، راه دل يا برهان فطرت است. يعني در درون اعماق روح انساني، شناخت، گرايش و عشق به خداوند نهفته است. هميشه يک نقطه نوراني و يک جاذبه نيرومند در درون قلب انسان وجود دارد که خط ارتباطي او با جهان ماوراء طبيعت و نزديکترين راه به سوي خداست.[6] 5 ـ هر چند شناخت خداوند و گرايش به سوي او و نور توحيد در درون جان همه انسانها نهفته است ولي آداب و رسوم خرافي، تربيتهاي غلط، تلقينهاي سوء، غفلت و غرور، مخصوصاً به هنگام سلامت و وفور نعمت، پرده هايي بر آن مي افکند، ولي هنگامي که طوفان حوادث از هر سوي وزيدن گرفته و گرداب مشکلات در برابر انسان نمايان گردد، انسان دست خود را از همه اسباب ظاهري کوتاه مي بيند و از همه جا نا اميد مي شود، در اين هنگام است که پرده ها کنار مي روند و آن نقطه نوراني دل آشکار مي شود و هر گونه فکر شرک آلود را از دل زدوده و در کوره اين حوادث از هر ناخالصي خالص مي گردد[7] و انسان بي اختيار به سوي عالم ماورا طبيعت مي رود. به همين دليل آيات متعددي از قرآن کريم از اين طريق، نعمت فطرت خدا جويي را يادآوري مي نمايند.[8] پيشوايان بزرگ اسلام نيز کساني را که در مساله خداشناسي سخت در ترديد فرو مي رفتند از همين طريق ارشاد مي نمودند براي نمونه به اين قطعه تاريخي توجه نمائيد: مرد سرگرداني که در امر خداشناسي گرفتار شک و ترديد شده بود، خدمت امام صادق عليه السلام عرض کرد: « اي فرزند رسول خدا(ص) مرا راهنمايي کن به اين که خدا کيست! زيرا وسوسه گران مرا حيران ساخته اند، امام فرمودند: اي بنده خدا! آيا هرگز سوار بر کشتي شده اي ؟ عرض کرد آري، فرمود: هرگز کشتي تو در آنجايي که هيچ کشتي ديگري براي نجات تو نبوده، و قدرت بر شناگري نداشته اي، شکسته است ؟ عرض کرد: آري، فرمود: در آن حالت آيا قلب تو به اين امر تعلق گرفت که موجودي هست که مي تواند تو را از آن مهلکه نجات دهد ؟ عرض کرد آري. امام صادق عليه السلام فرمود: او خداوندي است که قادر بر نجات است در آنجا که هيچ نجات دهنده و فرياد رسي نيست. نتيجه اين که هر انساني از راه دل و فطرت خود به وجود خداوند قادر، عالم، خالق حي و مهربان و... معرفت و شناخت و گرايش دارد و اگر هم در اثر عواملي از وجود خداوند غافل باشد، نمي تواند انکار کند در دوران زندگي اش حادثه اي رخ نداده است که دست او را از همه جا کوتاه ننموده، و او را متوجه وجود خداوند نکرده باشد. [9] 6. گاه آدمي با مشاهده دقيق و انديشه ورزي در اوصاف و روابط پديده هاي تجربي به وجود خداوند و اوصاف او، مانند علم، حکمت و قدرت، رهنمون مي گردد. اين راه، از آن جا که بر مشاهده جهان طبيعت و مطالعه تجربي پديده هاي طبيعي استوار است، راه تجربه ناميده مي شود. با توجه به امتيازات ويژه اين راه، قرآن کريم توجه خاصي به آن مبذول داشته و در آيات پرشماري، انسان را به تدبر در پديده هاي جهان پيرامون خويش، به مثابه آيات و نشانه هاي تکويني خداوند، فراخوانده است. پاره اي از محققان اسلامي، با اتکا بر يکي از ويژگي هاي جهان طبيعت يعني نظم و انتظام جاري در اشياي طبيعي، استدلالي را بر وجود خداوند سامان داده اند که به دليل يا برهان نظم موسوم است. بر اين اساس، مي توان برهان نظم را نمونه روشني از آنچه که آن را راه تجربي خداشناسي ناميديم، دانست. «شناخت آيه اي» در قرآن و روايات در جاي جاي قرآن کريم، مي توان آياتي را يافت که از پديده هاي گوناگون طبيعي ياد مي کند و آنها را آيه و نشانه اي بر وجود خداوند مي شمارد و انسان را به تدبر و تأمل در آنها فرا مي خواند. شناخت خداوند از رهگذر نشانه هاي تکويني او در جهان خلقت، که نمونه روشني از راه تجربي خدايابي است، گاه به «شناخت آيه اي و آفاقي» ناميده مي شود.[10] گروهي از آيات، آدمي را به انديشه ورزي در آيات تکويني خداوند دعوت مي کند و انتظام موجود در هستي و در وجود آدمي را دليل و راهنمايي مي داند که اهل خرد و انديشه را به سوي مبدأ متعالي جهان راهبري مي نمايد: مسلماً در آفرينش آسمان ها و زمين، و در پي يکديگر آمدن شب و روز، براي خردمندان نشانه هايي (قانع کننده) هست .[11] و روي زمين براي اهل يقين نشانه هايي (متقاعد کننده) است، در خود شما؛ پس مگر نمي بينيد؟ [12] گروه پرشماري از آيات قرآني نيز بر روي پديده هاي خاصي انگشت گذارده و آن را به عنوان آيه و نشانه اي بر وجود خدا و علم و قدرت الهي معرفي کرده است. اين آيات به قدري فراوان اند که حتي ذکر نمونه هايي از آن ها مجالي بسيار گسترده مي طلبد.[13] پيشوايان دين نيز به پيروي از روش قرآن کريم، بر «شناخت آيه»اي خداوند تأکيد بليغي کرده اند. براي نمونه، در حديث جامعي از امام صادق (ع) خطاب به يکي از يارانش آمده است. اي مفضل! نخستين عبرت و دليل بر خالق – جل و علا – هيأت بخشيدن به اين عالم و گردآوري اجزا و نظم آفريني در آن است. از اين رو اگر با انديشه و خرد درکار عالم، نيک و عميق تأمل کني، هر آينه آن را چون خانه و سرايي مي يابي که تمام نيازهاي بندگان خدا در آن آماده و گرد آمده است. آسمان همانند سقف، بلند گردانيده شده؛ زمين بسان فرش گسترانيده شده؛ ستارگان چون چراغ هايي چيده شده و گوهرها همانند ذخيره هايي در آن نهفته شده و همه چيز در جاي شايسته خود چيده شده است. آدمي نيز چون کسي است که اين خانه را به او داده اند و همه چيز آن را در اختيارش نهاده اند. همه نوع گياه و حيوان براي رفع نياز و صرف در مصالح او در آن مهيا است. اينها همه دليل آن است که جهان هستي با اندازه گيري دقيق و حکيمانه و نظم و تناسب و هماهنگي آفريده شده است. آفريننده آن يکي است و او همان شکل دهنده، نظم آفرين و هماهنگ کننده اجزاي آن است.[14] 7. راه عقل در اين راه، هستي خداوند به مدد مقدمات، اصول و روش هاي کاملاً عقلي ثابت مي شود.[15] براهين و ادله فلسفي اثبات خدا، نمونه هاي روشني از کاوش هاي عقلي در راه اثبات خدا است. اين راه، در مقايسه با دو راه پيش گفته، ويژگي هايي دارد که پاره اي از آنها بدين شرح است: 1. بسياري از استدلال ها و تبيين هاي عقلي خدايابي به دليل پيوند با مباحث پيچيده و عميق فلسفي، براي کساني که دستي در بحث هاي فلسفي ندارند، چندان مفيد نيست.[16] 2. يکي از امتيازات راه عقلي آن است که مي توان در مصاف علمي با شبهات ملحدان از آن سود جست و در مقام احتجاج و مناظره، ضعف و سستي دلاليل منکران را آشکار ساخت و به چالش عقل گراياني که جز به استدلال عقلي گردن نمي نهند، پاسخ گفت. 3. راه عقلي خدايابي مي تواند در تقويت ايمان ديني مؤثر باشد؛ زيرا هرگاه خرد آدمي در برابر حقيقتي خاضع گردد، قلب و دل او نيز بدان گرايش قوي تري مي يابد. از سوي ديگر، زدودن شک و ترديد در سايه استدلال استوار عقلي سهم به سزايي در پيش گيري از آسيب ديدن ايمان دارد.[17] با توجه به کارکرد ويژه راه عقلي از يک سو و با نظر به تمايل فطري ذهن جست و جوگر انسان به بحث هاي عميق عقلي و فلسفي از سوي ديگر، دانشمندان مسلمان پژوهش هاي ژرفي را در زمينه ي خدايابي عقلي به انجام رسانده اند که بخشي از آن به تأسيس براهين نوين وجود خدا يا تکميل براهين پيشين انجاميده است. يکي از متقن ترين ادله عقلي اثبات هستي خدا، برهان معروف وجوب و امکان است. اين برهان به چندگونه تقرير شده است که در اين جا به ذکر نمونه اي بسنده مي کنيم. مي توان چکيده برهان وجوب و امکان را (در تقرير حاضر) چنين بيان کرد: يقيناً در جهان خارج موجودي هست. اين موجود اگر واجب الوجود باشد مطلوب ما (که وجود خداوند يا همان واجب الوجود است) ثابت مي شود و اگر ممکن الوجود باشد، با توجه به نيازمندي آن به علت و با توجه به امتناع تسلسل و دور، به موجودي نياز دارد که وجودش معلول موجود ديگري نباشد و چنين موجودي، واجب الوجود (يا همان خداوند) است. تذکر: از آنجايي که سؤال شما از ابهام برخوردار بود و هم مي شد آن را سؤالي از وجود خدا دانست و هم سؤالي از ويژگي ها و صفات خدا، در اين پاسخ روي اثبات وجود خدا بحث بيشتري صورت گرفته است، چنانچه خواهان آشنايي بيشتر با صفات خدا هستيد، مجددا با ما مکاتبه نماييد. پي نوشت ها: [1] ـ طه، 110. [2] ـ تفسر نمونه ج 14، ص 161. [3] ـ شوري، 11. [4] تجربي ناميدن اين راه به معناي استقلال آن از هر گونه استلال عقلي نيست، بلکه ناظر به اين واقعيت است که يکي از مقدمات اساسي آن بر مشاهده تجربي پديده هاي طبيعي استوارمي گردد. [5] معارف اسلامي ،ج، 1،ص،41. [6] ـ تفسير نمونه، ج 16، ص 341 و 342. [7] ـ همان، ص 418 – 422 و 423. [8] ـ مانند آيه 65 عنکبوت و 30 روم، و 12 و 22 و 23 يونس، 67 اسراء ، 8 و 49 زمر. [9] ـ بحار الانوار، ج 3، ص 41. [10] گفتني است که در تفسير «شناخت آيه اي» که برگرفته از قرآن کريم است، چندين ديدگاه وجود دارد: گروهي از محققان آن را مقدمه اي براي تشکيل يک استدلال عقلي – شبيه به آنچه در تبيين برهان نظم گفته شد – بر وجود خداوند و علم و حکمت او مي دانند؛ اما بر اساس تفسير ديگر، آيات قرآن که آدمي را به تأمل در پديده هاي طبيعي فرا مي خواند، صرفاً موجب يادآوري معرفت فطري او به خداي خويش مي شوند جز تذکر و غفلت زدايي ندارند. رأي سوم بر آن است که آيات مورد بحث در مقام جدال احسن با مشرکان اند؛ آنان که به غلط بت ها و معبودهاي دروغين خويش را در کار تدبير برخي امور دنيا دخيل مي دانستند و درک درستي از توحيد ربوبي خداوند نداشتند. (بنگريد به: الميزان، علامه طباطبايي، ج 18، ص 154؛ آموزش عقايد، مصباح يزدي، ج 2 – 1، ص 68 و تبيين براهين اثبات خدا، جوادي آملي، ص 43). [11] ان في خلق السماوات والارض و اختلاف الليل والنهار لآيات لاولي الالباب. (آل عمران، 190) [12] و في الارض آيات للموقنين. و في انفسکم، افلا تبصرون. (ذاريات، 20 و 21 و نيز بنگريد به: بقره، 164؛ جاثيه، 3-6؛ يونس، 100 و 101؛ ابراهيم، 10) [13] آياتي که بر نشانه بودن پديده هاي خاصي تأکيد مي کنند، در چند گروه کلي جاي مي گيرند. آيات مربوط به حوزه حيات انساني عبارتند از: 1. نظام عمومي خلقت انسان: جاثيه، 4 و روم، 20. 2. نظام شکل گيري نطفه در رحم: آل عمران، 6؛ انفطار، 6-7؛ تغابن، 3؛ غافر، 64؛ حشر، 24؛ نوح، 13-14. 3. نظام معرفتي: نحل، 78. 4. نظام اختلاف زبان ها و رنگ ها: روم، 22؛ فاطر، 27 و 28. 5. نظام ارتزاق: غافر، 64؛ اسراء، 70؛ جاثيه، 5 و 20؛ فاطر، 3؛ روم، 4؛ سبا، 24؛ يونس، 31؛ نمل، 64؛ ملک، 21؛ انفال، 26؛ بقره، 22 و 172؛ ابراهيم، 22 و ذاريات، 58. 6. نظام خواب: روم، 23؛ نمل، 86؛ فرقان، 47؛ نبأ، 9 و زمر، 42. 7. نظام پوشاک: اعراف، 26 و نحل، 14 و 81. 8. نظام سکونتي: نحل، 80. 9. نظام ازدواج: روم، 21؛ شوري، 11؛ فاطر، 11؛ نجم، 45؛ قيامت، 39؛ نحل، 72؛ ليل، 3؛ نبأ، 8 و اعراف، 189. [14] و نيز بنگريد به: نهج البلاغه، خطبه 186؛ التوحيد، شيخ صدوق، باب دوم، ح 2 و بحارالانوار، علامه مجلسي، ج 3، صص 61، 82، 130، 152. [15] عقلي ناميدن اين راه بدين معنا نيست که تنها در اين راه از عقل استفاده مي شود، بلکه از آن رواست که به مقدمات و روش هاي عقلي اکتفا کرده است. [16] اين معنا با «عمومي» دانستن راه عقلي ناسازگار نيست؛ زيرا مقصود از عموميت در اين جا، عموميت نسبي است که در مقابل «شخصي بودن» قرار مي گيرد. بدين معنا که راه عقلي اختصاص به شخص و احدي ندارد، بلکه افراد متعددي مي توانند از آن بهره گيرند. منبع: http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa520
نظر خودتان را ارسال کنید