چنين مطلبي در کتاب هاي معتبر نيامده و با مقام و منزلت حضرت زينب سلاماللهعليها تناسب ندارد حضرت زينب سلام الله عليها مسلم گچکار نقل مي کند که: مردم کوفه را ديدم که بر اطفال اهل بيت رقّت و ترحّم مي کردند و نان و خرما و گردو براي ايشان مي آوردند. آن اطفال گرسنه هم مي گرفتند، امّ کلثوم آن نان پاره ها و گردو و خرما را از دست و دهان کودکان مي ربود و مي افکند، پس بانگ بر اهل کوفه زد و فرمود: «يا اَهْلَ الْکُوفَة ! اِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَيْنا حَرامٌ؛ دست از بذل اين اشياء بازگيريد که صدقه بر ما اهل بيت روا نيست! ». زنان کوفيان از مشاهده اين احوال زار زار مي گريستند، امّ کلثوم سر از محمل بيرون کرد، فرمود: اي اهل کوفه ! مردان شما ما را مي کشند و زنان شما بر ما مي گريند، خدا در روز قيامت ما بين ما و شما حکم فرمايد. هنوز اين سخن در دهان داشت که صداي ضجّه و غوغا برخاست و سرهاي شهدايي را که بر نيزه کرده بودند، آوردند، و از پيش روي سرها سر حسين عليه السّلام را حمل مي دادند و آن سري بود تابنده و درخشنده ، شبيه ترين مردم به رسول خدا صلي اللّه عليه و آله و سلّم و سياهي محاسن شريفش مانند شَبَه مشکي بود و بن موها سفيد بود؛ و طلعتش چون ماه مي درخشيد و باد، محاسن شريفش را از راست و چپ جنبش مي داد، زينب را چون نگاه به سر مبارک افتاد، جبين خود را بر چوب مقدّم محمل زد! چنانچه خون از زير مقنعه اش فرو ريخت و از روي سوز دل با سر خطاب کرد و اشعاري فرمود که: صدر آن اين بيت است: «يا هِلالاً لَمَّا اسْتَتَمَّ کَمالاً -غالَهُ خَسْفُهُ فَاَبْدي غُروب » ( مرحوم شيخ عباس قمي ) گويد که: ذکر محامل و هودج در غير خبر مسلم جصّاص نيست ، و اين خبر را گرچه علاّمه مجلسي نقل فرموده، لکن مآخذ نقل آن: منتخب طُريحي و کتاب نورالعين است که حال هر دو کتاب بر اهل فن حديث مخفي نيست ، و نسبت شکستن سر به جناب زينب عليهاالسّلام و اشعار معروفه نيز بعيد است از آن مخدره که عقيله هاشميين و عالمه غير مُعَلّمه و رضيعه ثدي نبوّت و صاحب مقام رضا و تسليم است . و آنچه از مقاتل معتبره معلوم مي شود حمل ايشان بر شتران بوده که جهاز ايشان پَلاس و رو پوش نداشته؛ بلکه در ورود ايشان به کوفه موافق روايت حذام (يا حذلم ) ابن ستير به حالتي بوده که محصور ميان لشکريان بوده اند؛ چون خوف فتنه و شورش مردم کوفه بوده ؛ چه: در کوفه شيعه بسيار بوده و زن هايي که خارج شهر آمده بودند، گريبان چاک زده و موها پريشان کرده بودند و گريه و زاري مي نمودند. بنا براين چنين مطلبي در کتاب هاي معتبر نيامده و با مقام و منزلت حضرت زينب سلاماللهعليها تناسب ندارد.
نظر خودتان را ارسال کنید