سلام وقت شما بخير در اينکه جامعه اسلامي بعد از رسول اکرم (ص) دچار انحرافاتي شد، ترديدي وجود ندارد. و قسمتي از همان انحرافات در جنگ عليه ايران خودنمايي مي کند. اما هرگز نمي توان از اين مطلب نتيجه گرفت که ايرانيان به زور مسلمان شده اند و دلايلي نيز اين مطلب را تائيد مي کند: ?- منابع تاريخي اين مطلب را ثابت مي کند که ايرانيان قبل از حمله اعراب مسلمان به ايران با اين دين آشنا شده بودند و تعداد زيادي از ايرانيان اسلام آورده بودند. طبق گواهي تاريخ پيامبر اکرم(ص) در زمان حيات خودشان پس از چند سالي که از هجرت گذشت نامههايي به سران کشورهاي جهان نوشتند و پيامبري خود را اعلام و آنها را به دين اسلام دعوت کردند، يکي از آن نامهها نامهاي بود که به خسرو پرويز پادشاه ايران نوشتند و او را به اسلام دعوت کردند. خسرو پرويز تنها کسي بود که نسبت به نامه آن حضرت اهانت کرد و آن را پاره کرد. اين خود نشانه فسادي بود که در اخلاق دستگاه حکومتي ايران راه يافته بود، هيچ شخصيت ديگر از پادشاهان و حکام و امپراطوران چنين کاري نکرد، بعضي از آنها جواب نامه را با احترام و توأم با هدايايي فرستادند. خسرو به پادشاه يمن که دست نشانده حکومت ايران بود دستور داد که درباره اين مرد مدعي پيامبري که به خود جرأت داده که به او نامه بنگارد و نام خود را قبل از نام او بنويسد تحقيق کند و فوراً او را نزد خسرو بفرستد. ولي هنوز فرستادگان پادشاه يمن در مدينه بودند که خسرو سقوط کرد و شکمش به دست پسرش دريده شد. رسول اکرم(ص) قضيه را به فرستادگان پادشاه يمن اطلاع داد، آنها با حيرت تمام خبر را براي پادشاه يمن بردند و پس از چندي معلوم شد که قضيه همچنان بوده که رسول(ص) خبر داده است. اين واقعه سبب شد پادشاه يمن و عده زيادي از يمنيها بعد از اين جريان، مسلمان شدند و همراه آنان گروه زيادي از ايرانيان مقيم يمن نيز اسلام اختيار کردند، در آن زمان به واسطه يک جريان تاريخي که در کتب تاريخي آمده است عده زيادي از ايرانيان در يمن زندگي ميکردند و حکومت يمن يک حکومت صددرصد دست نشانده ايراني بود. همچنين در زمان حيات پيامبر اکرم(ص) در اثر تبليغات اسلامي عده زيادي از مردم بحرين که در آن روز محل سکونت ايرانيان مجوس و غير مجوس بود به آيين مسلماني در آمدند و حتي حاکم آنجا که از طرف پادشاه ايران تعيين شده بود مسلمان شد، بنابراين نخستين اسلام گروهي ايرانيان در يمن و بحرين بوده است. ?- اولين ايراني که مسلمان شد، سلمان فارسي است که در ايمان به درجات بسيار عالي رسيد و همين امر مي تواند به خوبي نشان دهد که اسلام، ديني مخصوص اعراب نبوده و هر انسان حق جويي آن را مي يافته، در مقابلش تسليم مي شده است. و ايرانيان نيز انساني بوده اند به مثابه ساير انسان ها که فطرتشان حق پذيري را ايجاب مي کند. ?- اندک توجهي به جايگاه امپراطوري ايران در مقابل اعراب نشان مي دهد که شکست ايرانيان از اعراب، بيش از آنکه متاثر از عامل خارجي باشد، متاثر از عامل داخلي بوده است. يعني نارضايتي مردم ايران از وضعيت آن زمانشان، سبب شد که تعداد کمي از اعراب بتوانند امپراطوري ايران را نابود کنند. و کساني که تعصب ايراني شديدي دارند، بايد به اين نکته توجه کنند که اگر شکست را به دليل نارضايتي مردم از وضع آن زمانشان ندانند، توهين بزرگي به ايرانيان آن زمان کرده اند که از تعداد اندکي عرب شکست خورده و يک امپراتوري عظيم را بر باد مي دهند. شهيد مطهري مي فرمايند: «جمعيت آن روز ايران را در حدود ??? ميليون تخمين زدهاند که گروه بىشمارى از آنان سرباز بودند و حال آنکه تمام سربازان اسلام در جنگ ايران و روم به شصت هزار نفر نمىرسيدند و وضع طورى بود که اگر مثلًا ايرانيان عقب نشينى مىکردند اين جمعيت در ميان مردم ايران گم مى شدند»[?] ?- جنگ اگر چه صحنه هاي زشت و کريهي از خود به تصوير مي کشد، اما مي تواند سبب افزايش تعاملات فرهنگي شود. و خود اين امر عاملي براي تبليغ اسلام مي شود. و اينجاست که عليرغم وجود اديان ديگر در ايران، اسلام رونق مي گيرد. ?- شواهد بسياري وجود دارد که تا مدتها بعد از تصرف ايران توسط عربها، همچنان آتشکده ها برپا بوده و به مرور زمان از تعداد آن ها کم مي شده و با مسلمان شدن مردم، آتشکده ها از رونق مي افتاده است. و کساني نيز سالها پس از تصرف ايران اسلام مي آورند. - سامان جد اعلاى سامانيان که از احفاد سلاطين ساسانى است و خود از بزرگان بلخ بوده است در حدود قرن دوم،و جد اعلاى خاندان قابوس که آنها نيز حکومت و فرمانروايى يافتند در قرن سوم، و مهيار ديلمى شاعر زبر دست و معروف ايرانى در اواخر قرن چهارم هجرى به دين اسلام گرويدند. - سفرنامه هايى که در قرن سوم و چهارم نوشته شده حکايت مىکند که تا آن زمانها در ايران آتشکدهها و کليساهاى فراوان وجود داشته است،بعدها کمکم از عدد آنها کاسته شده و جاى آنها را مساجد گرفته است. -تاريخ نويسان اسلامى خاندانهاى چندى را از ايرانيان نام مىبرند که تا قرنهاى دوم و سوم، بلکه تا قرن چهارم هجرى همچنان به دين زرتشتباقى بودهاند و در اجتماع مسلمانان، محترم مىزيستهاند و سپس آن دين را ترک کردهاند. -بيشتر مردم کرمان در تمام مدت خلافت امويها زردشتى ماندند و در روزگار اصطخرى(صاحب کتاب المسالک و الممالک) زردشتيان فارس اکثريت را تشکيل مىدادهاند. -مقدسى صاحب کتاب احسن التقاسيم نيز که از مورخان و جغرافى نويسان بزرگ جهان اسلام است و خود به ايران مسافرت کرده است،در صفحه ?? و ??? و??? کتاب خود از زردشتيان فارس و نفوذ بسيار آنها و احترام آنها نزد مسلمانان که از ساير اهل ذمه محترمتر بوده اند ياد کرده است. بنا به گفته اين مورخ، در جشنهاى زردشتيان در آن وقت همه بازارهاى شهر را آذين مى بسته اند و در عيدهاى نوروز و مهرگان، مردم شهر در سرور و شادى با ايشان هماهنگ مى شده اند. -مقدسى در صفحه ??? احسن التقاسيم راجع به مذهب اهل خراسان مى گويد:«در آنجا يهودى بسيار است و مسيحى کم و اصنافى از مجوس در آنجا هستند». -مسعودى مورخ اسلامى متوفى در نيمه اول قرن چهارم که او نيز به ايران مسافرت کرده است مسعودى حتى نام موبد زمان خود را مى برد. معلوم مى شود موبد زردشتيان به اعتبار عده فراوان زردشتى شخصيت ممتازى به شمار مى آمده است. -مسعودى در جلد اول مروج الذهب صفحه ??? تحت عنوان «فى ذکر الاخبار عن بيوت النيران و غيرها»از آتشکده هاى زردشتياد مى کند. از آن جمله از آتشکدهاى در«دارابجرد» نام مى برد و مى گويد: در اين تاريخ که سال ??? هجرى است، آن آتشکده موجود است و مجوس آن اندازه که به آتش آن آتشکده احترام مى گزارند و آن را تعظيم و تقديس مى کنند، آتش هيچ آتشکده ديگر را چنين تعظيم نمى کنند. اينها همه مى رساند که -چنانکه گفتيم- ايرانيان تدريجا اسلام را پذيرفته اند و اسلام تدريجا و مخصوصا در دوره هاى استقلال سياسى ايران بر کيش زرتشتى غلبه کرده است. عجيب اين است که زرتشتيان در صدر اسلام که دوره سيادت سياسى عرب است، آزادى و احترام بيشترى داشتهاند از دوره هاى متاخرتر که خود ايرانيان حکومت را به دست گرفته اند. هر اندازه که ايرانيان مسلمان مى شدند اقليت زردشتى وضع نامناسبترى پيدا مى کرد، و ايرانيان مسلمان از اعراب مسلمان تعصب بيشترى عليه زردشتى گرى ابراز مى داشتند و ظاهرا همين تعصبات ايرانيان تازه مسلمان سبب شد که عده اى از زرتشتيان از ايران به هند مهاجرت کردند و اقليت پارسيان هند را تشکيل دادند. [?]. مجموعه آثاراستاد شهيد مطهرى، ج?? ، ص ??.
نظر خودتان را ارسال کنید