سلام وقت شما بخير در اين مساله بين شيعه و سني اجماع وجود دارد که ناسزا گو به پيامبر (ص) بايد کشته شود و دلايل زيادي از سنت و روايت آن را تائيد مي کند. البته قطعا موارد زيادي نيز يافت مي شود که پيامبر (ص) و اهل بيت (عليهم السلام) توهين کنندگان به خود را بخشيده اند. اما بايد دقت نمود که از عفو و بخشش نمي توان حکم را دريافت! شايد به مصالح زيادي نسبت به شخصي عفو صورت گرفته و يا به دلايلي حکم اجراء نشده است. اما اصل حکم از موارد ديگر به خوبي فهميده مي شود که ما در اين جا به تعدادي از احاديث بيان کننده حکم، و تعدادي از موارد اجراي حکم اشاره مي کنيم: روايات بيان کننده حکم: ?- امام رضا(ع) از پدران خويش (ع) از رسول الله(ص) روايت کرده است: هر کس پيامبر (ص) را دشنام دهد، کشته مي شود.[?] ?- امام رضا(ع) فرموده اند: شخصي که سرور و آقا حضرت محمد(ص) يا يکي از اهل بيت پاکش را به بدي يا به آنچه شايسته و لايق آنان نيست يا با طعن و تمسخر آنان، ياد کند، قتلش واجب مي شود.[?] ?- امام صادق(ع) فرمود: پدرم به من خبر داد که رسول الله فرمود: هر کس بشنود ديگري از من بدگويي مي کند، بر او واجب است کسي که مرا دشنام داده است به قتل برساند.[?] مواردي از صدور حکم: ?-محمدبن مسلم از امام محمدباقر(ع) نقل کرده است: مردي از قبيله هذيل رسول الله را سبّ مي نمود. گزارش و خبر آن به پيامبر رسيد. پيامبر فرمود: کيست اين مرد را کيفر دهد؟ دو مرد از انصار بلند شدند و عرض کردند: ما اي پيامبر خدا! آن دو رفتند، به عربه محل اقامت مرد هذيلي رسيدند. جست و جو کردند، او را يافتند. او مشغول گوسفند چراني بود. به وي سلام نکردند. او پرسيد: شما کيستيد و نامتان چيست؟ گفتند: آيا تو فلاني فرزند فلاني هستي؟ پاسخ داد: آري. از مرکب فرود آمدند، گردن او را زدند و برگشتند. محمد بن مسلم مي گويد: پس از شنيدن اين داستان، از امام باقر(ع) پرسيدم: آيا اگر امروز مردي پيامبر را سبّ نمايد کشته مي شود؟ امام فرمود: اگر بر جانت نترسي، پس او را بکش![?] ?- عبدالله بن خطل از قبيله تميم بن غالب بود که محکوم به مرگ شد. چون اسلام آورده بود، پيامبر او را براي تبليغ به مکه فرستاد. در راه مردي را که همراهش بود کشت و مرتد شد و با شعر خويش رسول الله را هجو کرد و ايشان را سزاوار فرمانبرداري نشناخت. به دستور پيامبر، سعدبن حريث محزومي و ابو برزه اسلمي او را در حالي که خود را به پرده هاي کعبه آويخته بود کشتند.[?] (البته اين شخص چند جرم مرتکب شده بود، که يکي از آن ها قتل بوده، اما جرم توهين به پيامبر ص نيز براي حکم به قتل او کافي بوده) ?- عبدالله بن سعدبن ابي سراح عامري که براي رسول خدا مي نوشت، مرتد شد و به مکه رفت. وي با گفتن سخنان باطل درباره پيامبر، آن حضرت را مسخره مي کرد و مي گفت: من هم چنان که محمد مي گويد مي گويم، محمد پيامبر نيست. او به من گفت: بنويس «عزيز حکيم» و من مي نوشتم «لطيف خبير»، او اگر پيامبر بود مي دانست. پس از فتح مکه به برادر رضاعي اش عثمان پناه آورد. عثمان او را جاي داد و نزد پيامبر آورد و براي او امان خواست و درباره او با پيامبر سخن مي گفت. رسول خدا ساعتي سکوت کرد و خاموش بود و سپس امانش داد و چون بيرون رفت به ياران خود فرمود: چرا او را نکشتيد؟ گفتند: منتظر بوديم اشاره فرمايي. فرمود: هيچ پيامبري را نشايد که با چشم اشاره کند، و پيامبران با اشاره نمي کشند.[?] براي مطالعه ساير دلايل مي توانيد به مقاله زير مراجعه کنيد: دو فصلنامه الاهيات اجتماعي، سال اول، شماره ?- عنوان: استنباط حکم ساب النبي(ع) از ابعاد سه گانه سنت اسلامي - نويسنده: دکتر محمدرضا جواهر. [?]. وسائل الشيعه، ج ??، ص ???. [?]. الفقه المنسوب الي الامام الرضا ع ص ???. [?]. الکافي، ج ?، ص ???، ح ??. [?]. الکافي، ج ?، ص ???، ح ??. [?]. ابن هشام، ???? ق، ج ?، ص ???. [?]. سيره ابن هشام، ج ?، ص ???.
نظر خودتان را ارسال کنید