باسلام خدمت شما پرسشگر محترم خداوند متعال اراده نموده تا به کمک نيروي دروني عقل و فطرت و هدايت بيروني انبيا و امامان و هدايت هاي وحياني، جلوي بروز شرارت ها و ظلم هاي عالم را بگيرد، اما ضرورت داشتن حق انتخاب و آزادي براي انسان و ارزشمندي انتخاب هاي صحيحي که در بستر آزادي شکل مي گيرد و کمالات انساني که در نتيجه مبارزه با آن ها حاصل مي شود، مانع از آن شده که خداوند در بسياري از موارد مستقيما جلوي شرارت ها و ظلم وتعدي هاي بشر را بگيرد. اما مساله اي که در باره قربانيان شرارت ها، ناشي از بي دقتي در ساختار عالم و اختيار انسان ها در رفتارهاي شان و تاثير و تاثر ناگزيري است که در زندگي افراد بشر وجود دارد. ارزش و اهميتي که حيات اختياري انسان و آزادي او در انتخاب گزينه هاي گوناگون در مسير زندگي و رسيدن به تکامل دارد ، آن قدر والاست که تحمل انواع و اقسام ظلم ها و سوء رفتارها در کنار آن قابل تحمل است و چندان به چشم نمي آيد. در واقع هزاران هزار قرباني ظلم ها و شرارت ها را نمي توان با هدايت مختارانه و آزادانه نسل هاي بعدي آن ها (که در پرتو فشارها و استضعاف هاي پدران خود به بيداري و انديشه و حرکت و انتخاب درست هدايت شدند و در اثر همين امر با ريشه ظلم ها و ستم ها و شرارت ها به مقابله برخاستند) مقايسه نمود. به همين خاطر خداوند هدايت نهايي و همگاني بشر و رسيدن به زندگي سراسر امنيت و سعادت را براي آخرالزمان و پس از فدا شدن هزاران نسل از بشر مقدر نمود تا پس از تلاش هاي هزاران پيامبر و امام اين امر به دست آخرين وصي آخرين پيامبر ، اما بعد از کمال اختياري خود بشر حاصل گردد . خداوند مي توانست از ابتدا و در زمان پيامبران نخستين به اجبار و اکراه بشر را به راه راست بکشاند . جلوي هر نوع انحراف و اشتباه و شرارات را در اين مسير بگيرد . خداي متعال در قرآن کريم به اين مطلب تصريح مي کند: « وَ کَذلِکَ زَيَّنَ لِکَثيرٍ مِنَ الْمُشْرِکينَ قَتْلَ أَوْلادِهِمْ شُرَکاؤُهُمْ لِيُرْدُوهُمْ وَ لِيَلْبِسُوا عَلَيْهِمْ دينَهُمْ وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ ما فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَ ما يَفْتَرُون» همين گونه شرکاى آنها [بتها]، قتل فرزندانشان را در نظرشان جلوه دادند (کودکان خود را قربانى بتها مىکردند، و افتخار مىنمودند!) سرانجام آنها را به هلاکت افکندند و آيينشان را بر آنان مشتبه ساختند. و اگر خدا مىخواست، چنين نمىکردند (زيرا مىتوانست جلو آنان را بگيرد ولى اجبار سودى ندارد.) بنا بر اين، آنها و تهمتهايشان را به حال خود واگذار (و به آنها اعتنا مکن) (?) اجبار بر مسير هدايت و جلوگيري از ظلم ظالم به وسيله امور غيبي منافات با سنت الهي ،يعني هدايت انسان از طريق اختيار دارد. البته در اين مسير بسياري از افراد بي گناه قرباني شدند اما همين امر مقدمه حصول نتيجه نهايي است. به علاوه از آن جا که زندگي دنيا در برابر حيات ابدي انسان در آخرت به حساب نمي آيد و تنها جنبه مقدماتي براي آن زندگي و سعادت بي کران دارد ، برخي ظلم ها و فشارها در دنيا در برابر عنايات و مقامات خاصي که خداوند به اين افراد تحت ظلم و فشار در آخرت مي دهد، چنان جبران مي شود که احدي از اين امر ناراضي نباشد و خود را قرباني نداند . بنابراين وجود اينگونه موارد نه با علم خدا و نه قدرت و نه با رحمت خدا ناسازگاري ندارد چرا که وجود هيچ يک از آنها به معني عجز خدا از برطرف کردن و نيز راضي بودن خدا نسبت به وجود اينگونه ظلمها نمي باشد. لکن به خاطر وجود مصلحتي عظيم تر يعني به کمال رسيدن انسان به اختيار و انتخاب خود ، مانع از اين است که خداي متعال نظم و ساختار جهان رساننده به اين هدف را دست کاري کرده و خودش هدف از خلق و آفرينش را از بين ببرد. به بيان ديگر اشياء از نظر خوبى و بدى اگر تنها و منفرد و مستقل از اشياء ديگر در نظر گرفته شوند يک حکم دارند و اگر جزء يک نظام و به عنوان عضوى از اندام در نظر گرفته شوند حکم ديگرى پيدا مىکنند که احياناً ضدّ حکم اولى است. اگر بطور منفرد از ما بپرسند که آيا خط راست بهتر است يا خط کج؟ ممکن است بگوييم خط راست بهتر از خط کج است. ولى اگر خط مورد سؤال، جزئى از يک مجموعه باشد، بايد در قضاوت خود، توازن مجموعه را در نظر بگيريم. در يک مجموعه بطور مطلق نه خط مستقيم پسنديده است و نه خط منحنى، چنانکه در چهره، خوب است «ابرو» منحنى باشد و بينى کشيده و مستقيم، خوب است دندان سفيد باشد و مردمک چشم مشکى يا زاغ. درست گفته آنکه گفته است: «ابروى کج ار راست بدى کج بودى». در يک تابلوى نقاشى حتما بايد سايه روشن هاى گوناگون و رنگآميزىهاى مختلف وجود داشته باشد. در اينجا يکرنگ بودن و يکسان بودن صحيح نيست. اگر بنا شود تمام صفحه تابلو يکجور و يکنواخت باشد ديگر تابلويى وجود نخواهد داشت. وقتى که جهان را جمعاً مورد نظر قرار دهيم ناچاريم بپذيريم که در نظام کل و در توازن عمومى، وجود پستيها و بلنديها، فرازها و نشيبها، همواريها و ناهمواريها، تاريکيها و روشناييها، رنجها و لذّتها، موفّقيّتها و ناکاميها همه و همه لازم است.(?) پس جهان عاري از پستي ها و بلنديها و فرازها و نشيبها و رنجها و لذتها ، داراي نظام احسن نخواهد بود چراکه فايده و ثمر آن يقينا به کمال رسيدن انسان نخواهد بود. در پايان ذکر اين نکته نيز ضروري است که عدم برخورد خداي متعال به صورت مستقيم با اينگونه امور و شرور و ظلمها، به اين صورت که با هر ظلمي از آسمان آتشي نازل کند و آن ظالم را در دم مجازات نمايد ويا مثلا دست ظالم را بگيرد و به اجبار نگذارد که او ظلم کند ، منافاتي با اين مساله که مومنين و آنان که به خداي متعال و دستورات او اعتقاد دارند ، در مقابل ظالم ، وظيفه برخورد و در حد توان جلوگيري از وقوع ظلم را داشته باشند،ندارد. يعني به خاطر مصلحتي که گفته شد خداي متعال از ورود مستقيم در اينگونه امور ، در غالب موارد ، خودداري کرده است ولي به وسيله مومنين و کساني که در حزب خداي متعال در برابر حزب شيطان قرار دارند دفع ظلم ظالمين را مي کند. همانگونه که در قرآن کريم مي فرمايد: «... وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ يُذْکَرُ فيهَا اسْمُ اللَّهِ کَثيراً وَ لَيَنْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِيٌّ عَزيز» و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسيله بعضى ديگر دفع نکند، ديرها و صومعهها، و معابد يهود و نصارا، و مساجدى که نام خدا در آن بسيار برده مىشود، ويران مىگردد! و خداوند کسانى را که يارى او کنند (و از آيينش دفاع نمايند) يارى مى کند خداوند قوى و شکست ناپذير است. (?) همانگونه که از آيه کريمه روشن است خداي متعال دفع ظلم ظالمين مي کند لکن به دست گروه ديگري از انسان ها که به خدا ايمان دارند و کمک خود به اين گروه از مومنين براي شکست جبهه باطل، مشروط بر ياري خدا از طرف آنها مي نمايد که همان قيام کردن در برابر ظلم و پايمردي در اين راه مي باشد. پي نوشت ها: ?. انعام (?)، آيه ???. ?. ر.ک: مرتضي مطهري، مجموعه آثار، قم، صدرا ، بيتا، ج ?، ص???-???. ?.حج (??)، آيه ??. موفق و پيروز باشيد.
نظر خودتان را ارسال کنید