باسلام خدمت شما پرسشگر محترم اين مطلب در روايات آمده است و فرموده اند: چون در سفر معراج به کوه شرقى بيت المقدس رسيدند، بادى سوزان احساس کردند و بانگى شنيدند. رسول خدا پرسيد: اى جبريل! اين باد سوزان و هياهو چيست؟ گفت: جهنم است. (الأمالي( للصدوق)، ص: ???) امام صادق (ع) خدا آتشى از مغرب و آتشى از مشرق برانگيزد که ميان آنها دو باد است، و همه مردم بسوى اين صخره که در بيت المقدس است محشور شوند. و در سمت راست صخره بهشت، جايگاه پرهيزگاران است و در سمت چپ صخره جهنم است که در عمق زمين است، و فلق و سجين در آن قرار دارند و همه مردم از نزد صخره پراکنده شوند، و هر کس را بهشت بايد از نزد صخره در آن در آيد و هر که را دوزخ سزد از نزد صخره بدان رود. (تحف العقول، النص، ص: ???) و تعابيري شبيه آن نيز وجود دارد. از جمله مطالبي درباره قبرستان وادي السلام آمده است. امير المومنين (ع) هيچ مؤمني در هيچ بقعه اي از بقعه هاي روي زمين از دنيا نمي رود جز اين که به روحش گفته مي شود: به وادي السلام بپيوند، به راستي آنجا بقعه اي از بهشت برين مي باشد. (کافي، ج ?، ص ???) امير المومنين (ع) :هيچ مؤمني در مشرق و يا مغرب نمي ميرد، جز اين که خداوند روحش را به وادي السلام مي فرستد. راوي پرسيد: وادي السلام کجاست؟ فرمود : وادي السلام پشت کوفه است، گويي من با چشم خود مي بينم که حلقه حلقه نشسته با يکديگر سخن مي گويند. (تهذيب الأحکام، ج ?، ص ???) اين گونه تعابير نشان دهنده ارتباطي بين بهشت و جهنم با عالم مادي که مي شناسيم، است. و از نظر مباني اشکالي در آن نيست، جز اينکه دو تصور غلط به شکل نسبتا گسترده اي وجود دارد. اولين تصور غلط، نسبت به تجرد مربوط به عالم ديگر است که عده اي فکر مي کنند، بهشت و جهنم مکان ندارد. حال آنکه با توجه به اصل معاد جسماني، عقيده جسم براي انسان در بهشت يا جهنم و نعمات و عقوبت هاي مادي، مشخص است که بهشت و جهنم، تجرد محض ندارند و داراي مکاني براي جسمانيات هستند. دومين تصور غلط، تصور جدايي و تمايز کامل بين عالم مجردات و عالم ماديات است که با اين تصور درک ارتباط بين مکان هايي که در اين دنيا مي بينيم، با بهشت و جهنم برايمان سخت شده است. حال آنکه اين تصور نيز باطل است. به نظر مي رسد يکي از بهترين راههاي درک اين گونه مسائل، توجه انسان به خود است. چرا که انسان با توجه به روح خود، نمونه اي از اين عوالم را در درون خويش دارد. مثلا انسان با توجه به خود ارتباط امور روحاني با مکان خاص را درک مي کند. در حالي که درک يکي از شئون روح است، و امري مجرد است، اما در فرآيند درک، تحولاتي در بخش هاي خاصي از بدن رخ مي دهد. عليرغم آنکه هيجان به دريافت روح مرتبط است، ضربان قلب را بالا مي برد و براي انديشيدن، فعل و انفعال بسياري در مغز خويش درمي يابيم. اين نمونه نشان دهنده ارتباط امري مجرد با مکان خاص است. همچنان که عليرغم تجرد روح، اما ارتباط وثيقي بين آن و جسم وجود دارد. و اين گونه روح از تجرد تام خارج مي شود. به هر حال آنچه بايد به آن خوب توجه کرد، اينکه حتي اگر در درک چيستي و چگونگي اين گونه مسائل، موفق نباشيم، بايد توجه کنيم که عدم درک، نبايد به انکار و نفي کردن منجر شود.
نظر خودتان را ارسال کنید