آیا باید تنها در چهارچوب عقل عمل کرد؟

متن سوال: 
من يک مشکل اساسي اعتقادي پيدا کردم و اون اينه که احساس ميکنم انسان بايد تنها در چهار چوب عقل عمل کنه. و همه جهان با رخ داد هاي درون اون عقليه و هيچ کار خارق العاده اي رخ نمي ده. مثلا اينکه من دعا کنم پول دار بشم رخ نمي ده مگه اينکه در کارم خيلي موفق بشم و براي موفقيت هم خوب راهکار هاي عقلي رو بايد طي کنم/ و پولدار شدن ربطي به دعا نداره و اين عقله که ما رو به پول مي رسونه نه روابط غير عقلي که بهش بگيم امدا خداوند / اين مثال کوچکي بود من در همه چيز ها اينطور فکر مي کنم/ در اينکه حضرت رسول در مکه و مدينه و کل عربستان موفق شد/ در اينکه چگونه شيعه به وجود اومد و.../ همه اش دنبال دليل صد در صد عقليم و به غير از اون چيزي نمي پذيرم/ براي اين طرز تفکر هم تطابق هاي زيادي دارم مثلا ما همه اش دعا مي کنيم و مثلا قوم برتريم ولي در موفقيت و رفاه کفار و اهل کتاب توي خيلي از کشورها از ما جلو ترن/ اين يه نمو اس براي من که بپذيرم همه چيز عقله/ اما يه مشکل اين وسط وجود داره/ اونم احاديث و قرانه/ من وقتي احاديث رو مي بينم که به چيز غير عقلي مي پردازن ميگم شايد جعلي باشه/ ولي قران چه مثلا حرف زدن حضرت عيسي در گهواره / يا چه مي دونم داستان حضرت يوسف و خيلي چيزاي ديگه برام قابل فهم نيست و قابل قبول نيست و بيشتر به چشم يه قصه مي بينمش تا يه واقعيت/ حالا مشکل اصلي اينه که وقتي عقل ملاک باشه و داستان هايي مثل سخن گفتن عيسي قصه / توي زندگي مجبور ميشم هر کي که از اون طيف حرف بزنه رو قبول نداشته باشم/ مثلا سريال معماي شاهو مي بيند؟ توي حزب موتله حسن علي منصور رو ترور مي کنه وميره پاي چوبه دار خيلي راحت / چرا مگه ما مهم تر از جونمون هم داريم؟ چرا فردي بايد جونشو براي اعتقادات بده؟ خوب بره دنبال يه راه ديگه براي مبارزه؟ امام خميني مياد همه اش از تکليف ميگه / اينکه ما بايد تکليفمون رو انجام بديم و کاري به نتيجه نداشته باشيم/ خب اين هم باز مشکله بارم هضمش عقل اينو نمي پذيره. اگه قرار من مرکز کائنات باشم و اشرف مخلوقات چرا بايد احساس تکليف کنم که جونم رو بايد فداي کس ديگر کرد و... سر اين رشته دراز است. حالا واقعا برام سوال شده خدا کدوم تيپ رو مي پسنده/ عقل گرا(چون عقل نعمت اصلي خداست) يا اعتقاديون(کسي که جونش رو براي اعتقادش ميده) و اينکه اين افراد چطوري فکر مي کنند مدل فکريشون چيه؟

باسلام خدمت شما پرسشگر محترم خداوند هر انساني را به قدر توانش تکليف مي‏کند، کسي که در کشور يا خانواده غير مسلمان و بي‏تدين متولد شده تا وقتي صغير و غير بالغ است تکليف و عذابي ندارد، بعد از بلوغ اگر صداي اسلام و تعليمات الهي به گوشش نرسيده باشد معذور است و عذابي ندارد و اگر نه مکلف است و چنانکه دنبال تحقيق و کسب معرفت نرفته باشد مواخذه مي‏شود؛ و اين خلاف عدالت الهي نخواهد بود.چون عدالت به معناي تساوي نيست عدالت به معناي قرار دادن هر چيزي سرجاي خودش خدا به همه انسان ها اراده و اختيار داده است خودشان مي تواند خوبي و بدي را کسب کنند و مثال هايي که شما زده ايد اثر دارد اما علت تامه نيست بلکه به اصطلاح جز العله مي باشد علت تامه اراده و اختيار خود انسان است شما زندگي نامه خيلي از بزرگان را بخونيد مثلا سلمان فارسي را بخونيد در خانواده کفر بدنيا آمده است مي شود سلمان اهل بيتي و از اين طرف هم اينگونه است اينطوري نيست که اراده و اختيار از انسان سلب شود،کساني که در محيط غير اسلامي متولد شده‏اند هر چند سعادت رسيدن به ثواب را کمتر دارند لکن حکمت و سنت الهي اقتضا مي‏کند که اکثر انسانها داراي فرزند باشند. تذکر: در اين جهان هر کسي که به خاطر اعمال ديگران از فيضي محروم شود خداوند در آخرت براي او عوض مي‏دهد تا مايه ظلم بر او نشود و عوض به اندازه‏اي است که جبران آن محروميت دنيايي را مي‏کند. اگر چناچه به پاسخ اشکال داريد بيان کنيد ؟ موفق و پيروز باشيد.

پربازدیدترین ها